استرس و یادگیری در دانش آموزان
پژوهشی از: سو بی. وایتینگ، سام وی. واس، سیمون گرین، و مایکل اس سی. توماس
ترجمه از سایت فکرورزی
درک ما از تأثیر استرس بر توجه و یادگیری کودکان دبستانی به سرعت توسعه یافته است. ما می دانیم که کودکان سطوح متفاوتی از عوامل استرس زا (عواملی که باعث ایجاد استرس می شوند) را در محیط خود تجربه می کنند، و این می تواند بر نحوه واکنش آنها به عوامل استرس زای جدید در شرایط آموزشی تأثیر بگذارد. استرس میتواند در برخی شرایط توجه و ظرفیت یادگیری کودکان را افزایش دهد، اما در برخی شرایط مانع از آن شود.
کودکان در توجه و سبکهای یادگیری خود، بسته به سطح استرس، متفاوت هستند، برای مثال، کودکانی که استرس بیشتری دارند ممکن است با ویژگیهای سطحی تمرکز بیشتری داشته باشند و ممکن است درگیر شدن در برنامهریزی و کنترل داوطلبانه برایشان سختتر شود.
در حال حاضر، افزایش آگاهی معلمان از پاسخهای استرس متفاوت دانشآموزان، گام مهمی در سازگاری با نیازهای متفاوت کودکان در کلاسهایشان خواهد بود.
تقریباً همه علائم رایج استرس مانند افزایش ضربان قلب، تعریق بیش از حد و خشکی دهان را تجربه کردهاند. اما همه نمی دانند که اینها بخشی از “پاسخ جنگ یا گریز” بدن است – سیستمی که برای به حداکثر رساندن ظرفیت بدن ما برای پاسخگویی به خطرات فیزیکی واقعی تکامل یافته است . ما اکنون می دانیم که علاوه بر این تغییرات بدنی، استرس با سایر تغییرات ذهنی ظریف تر نیز مرتبط است و ما می دانیم که کودکان به اندازه بزرگسالان تحت تأثیر استرس هستند – اگر نه حتی بیشتر .
میزان استرسی که ما در معرض آن قرار می گیریم تأثیر طولانی مدتی بر جنبه های مختلف رشد عصبی و فیزیکی ما دارد . به عنوان مثال، رویدادهای نامطلوب زندگی (مانند تغییر چهره والدین در خانه، خانه تکانی مکرر، خشونت خانگی یا سوء استفاده) می تواند منجر به اثرات طولانی مدت شود .شواهد نشان میدهد که افراد به روشهای مختلف به تأثیرات محیطی حساس هستند و از آنجایی که درجاتی از انعطافپذیری یا آسیبپذیری در خانوادهها وجود دارد، وراثت ژنتیکی نیز ممکن است درگیر باشد .
ما همچنین می دانیم که اثرات قرار گرفتن در معرض استرس هم بلافاصله و هم در بازه های زمانی طولانی تر قابل تشخیص است . به همین دلیل، یک اثر تجمعی عوامل استرس زا ممکن است در فردی رخ دهد که در حال حاضر در حالت استرس زا در هنگام مواجهه با یک عامل استرس زای بعدی قرار دارد . در نهایت، ما شروع به درک این موضوع کردهایم که چگونه سطح استرس یک فرد بر نحوه توجه و یادگیری آنها تأثیر میگذارد. در محیط های آموزشی، سطح پاسخ استرس فرد در یک موقعیت معین بر ظرفیت های یادگیری آنها به روش های پیچیده ای تأثیر می گذارد .
استرس چیست و چگونه مغز و بدن ما به استرس در مقیاسهای زمانی مختلف واکنش نشان میدهد؟
چه چیزی تعیین میکند که چه مقدار از پاسخ استرس در یک موقعیت خاص ایجاد میشود؟
چگونه واکنش استرس یک فرد ممکن است بر یادگیری تأثیر بگذارد؟
اصطلاح “استرس” با معانی مختلف توسط محققان در زمینه های مختلف استفاده می شود .در روانشناسی و علوم اعصاب، معمولاً بین استرس کوتاهمدت (یا «حاد») ناشی از عواملی که نقطه شروع و پایان روشنی دارند (مثلاً ترسیدن کودک توسط سگ در پارک) و طولانیمدت تمایز قائل میشوند. (یا “مزمن”) استرس ناشی از عواملی که پایان یا مرحله بهبودی مشخصی ندارند (به عنوان مثال، فقر، غفلت والدین) .
مغز و بدن ما به انواع مختلف استرس به طرق مختلف پاسخ می دهد. بلافاصله پس از مواجهه با چیزی که باعث استرس می شود (معروف به “استرس عامل”)، تغییراتی در مواد شیمیایی سیگنالینگ مختلف در مغز ایجاد می شود . در نتیجه، تغییری در فعالیت در نواحی مغز درگیر برانگیختگی، هوشیاری و توجه (به ویژه توجه پایدار) وجود دارد . این تغییرات نحوه توجه و یادگیری ما را به روش های پیچیده تغییر می دهد .
علاوه بر این، تغییرات فیزیولوژیکی مختلفی در بدن رخ می دهد که هدف آن به حداکثر رساندن ظرفیت بدن برای پاسخ به یک چالش فیزیکی پیش بینی شده است . این تغییرات شامل افزایش ضربان قلب (برای به حداکثر رساندن خون رسانی به ماهیچه ها)، تعریق (برای خنک کردن بدن در انتظار تلاش)، انبساط لوله های برونش در ریه ها و آزاد شدن ذخایر انرژی کوتاه مدت است. این پاسخ ها با هم به عنوان پاسخ سریع الاثر سیستم عصبی سمپاتیک (“جنگ یا گریز”) شناخته می شوند. همچنین کاهشهایی در فعالیت در سیستم عصبی پاراسمپاتیک وجود دارد که در پاسخهای آهستهاثر و خنثیکننده پاسخ («استراحت یا هضم») نقش دارد، به عنوان مثال، کاهش عملکرد تولید مثل، و کاهش تولید بزاق و عملکرد گوارشی . یک نشانگر به خوبی مطالعه شده سیستم عصبی پاراسمپاتیک، تغییرپذیری ضربان قلب است.
پاسخهای شیمیایی آهستهتر نیز در بازههای زمانی از دقیقه تا ساعت ایجاد میشوند. شناخته شده ترین آنها کورتیزول نام دارد. تغییرات ناشی از این مواد شیمیایی با استفاده از حالتهای مختلف عمل میشوند و عملکرد مغز و بدن را به طرق مختلف تغییر میدهند . یکی از اثرات این است که کورتیزول به طور موقت پاسخ سیستم ایمنی را سرکوب می کند تا منابع موجود برای بقای فوری و کوتاه مدت را به حداکثر برساند، این تأثیر به عنوان دلیلی است که چرا دانش آموزان اغلب عفونت هایی مانند تبخال را در طول فصل امتحان گزارش می کنند .
فرآیندی که از طریق آن بدن ما قادر است از طریق تغییر به ثبات برسد – متشکل از فرآیندهای فعالی است که توسط آن ارگانیسم به رویدادهای روزانه پاسخ می دهد تا تعادل یا تعادل طبیعی خود را حفظ کند – به عنوان آلوستاز شناخته می شود . با این حال، روند برهم زدن و بازگرداندن تعادل هزینه ای را به همراه دارد. اصطلاح “بار آلوستاتیک” به “ساییدگی و پارگی” طولانی مدت اشاره دارد ، زمانی که فرد به طور مکرر در معرض موقعیت های استرس زا قرار می گیرد . اثرات طولانی مدت قرار گرفتن مکرر در معرض عوامل استرس زا به طور گسترده در سراسر مغز و بدن ثبت شده است .در نتیجه این تغییرات، کل میزان استرسی که فرد در طول عمر خود در معرض آن قرار گرفته است نیز بر نحوه واکنش آنها به عوامل استرس زای جدید در هنگام وقوع تأثیر می گذارد .
استرس همچنین ممکن است به عنوان رابطه بین یک فرد و محیط در نظر گرفته شود . پاسخ استرس یک فرد تا حد زیادی توسط تفسیر او از یک رویداد تعیین می شود، نه خود رویداد .
«تابآوری» عبارت است از «ظرفیت آمادهسازی، بهبودی و سازگاری در مواجهه با استرس، ناملایمات، تروما یا تراژدی» . کلمه “ظرفیت” به معنای امکان افزایش توانایی فرد برای مقابله با استرس با استفاده از قیاس یک باتری داخلی است و نه تنها به عقب برگشتن و جبران سریع تر، بلکه خنثی کردن یا حتی جلوگیری از برخی موارد منفی را پیشنهاد می کند.
چه عواملی در دراز مدت سطح استرس یک فرد را در یک موقعیت معین پاسخ می دهد؟
در یک نظرسنجی در 23 ایالت ایالات متحده، شصت و یک درصد از بزرگسالان، گزارش کردند که از تجربه نامطلوب دوران کودکی (مانند آزار جسمی، عاطفی یا جنسی، زندانی شدن اعضای خانواده، جدایی والدین یا طلاق) بین سنین 0 تا 17 سالگی متحمل شده اند. متأسفانه، شواهد قابل توجهی در حال حاضر نشان می دهد که استرس در اوایل زندگی با اثرات مادام العمر، از جمله افزایش خطر ابتلا به بیماری های جسمی ، بروز بیشتر مادام العمر انواع مشکلات سلامت روان مرتبط است. اختلالات شناختی در افراد مسن نشان میدهد که برخی از افراد نسبت به سایرین نسبت به تأثیرات محیطی حساستر هستند و برخی از این تفاوتها ممکن است به دلیل وراثت ژنتیکی باشد . به عنوان مثال، غلظت کورتیزول مو می تواند به عنوان نشانگر فعالیت طولانی مدت پاسخ استرس استفاده شود. یک مطالعه دوقلو که شامل نوجوانان و بزرگسالان جوان بود، وراثتپذیری غلظت کورتیزول مو را 72 درصد تخمین زد . تفاوت در پاسخ به استرس نیز ممکن است بین نسل ها توسط مسیرهای محیطی منتقل شود. به عنوان مثال، تحقیقات اپی ژنتیک نشان داده است که مادری که استرس را تجربه می کند ممکن است فرزندان خود را به متابولیسمی که نسبت به خطر هوشیارتر است، یعنی پاسخ استرسی که به راحتی برای مبارزه یا فرار ایجاد می شود، مشروط کند .
شاید تعجب آور باشد که کودکانی که نسبت به تأثیرات محیطی حساس تر هستند، نه تنها به ناملایمات (مثلاً فقر و بدرفتاری) بلکه به تجربیات مثبت (مثلاً تربیت حساس والدین و حمایت اجتماعی) نیز واکنش متفاوتی نشان می دهند .
ژنتیک یا رویدادهای اولیه زندگی باعث آسیبپذیری بیشتر کودکان در برابر اثرات عوامل استرسزای محیطی بعدی میشوند، زیرا عوامل خطر انباشته میشوند .
غفلت عاطفی در دوران کودکی با تغییرات درازمدت در بخشهایی از مغز مرتبط با حافظه و یادگیری همراه بوده است، که به نظر میرسد در نواحی مغز درگیر در پردازش اطلاعات عاطفی شدیدتر است . علاوه بر این، تصور میشود قرار گرفتن در معرض استرس اولیه زندگی سیستمهای بازخورد بدن را مختل میکند که به برقراری مجدد ثبات پس از قرار گرفتن در معرض استرس کمک میکند .
افزایش استرس درازمدت همچنین معمولاً با افزایش پاسخ به عوامل استرس زای جدید همراه با ناتوانی در بهبود اثرات قرار گرفتن در معرض استرس همراه . با این حال، یک پیشنهاد رقابتی این است که قرار گرفتن کودکان در معرض مقادیر کمی از استرس طولانیمدت میتواند بهعنوان «تلقیح استرس» عمل کند و توانایی مقابله با عوامل استرسزای جدید را در هنگام وقوع بهبود بخشد .
این واقعیت که استرس با آبشاری از انواع مختلف واکنش های شیمیایی درگیر است به این معنی است که اثرات استرس بر توجه و یادگیری ممکن است در فواصل زمانی طولانی تری بین قرار گرفتن در معرض استرس و یادگیری متفاوت باشد. به عنوان مثال، در حالی که استرس در حین یا درست قبل از یادگیری ممکن است حافظه را تقویت کند، استرس تجربه شده مدتی قبل از رویداد یادگیری می تواند حافظه را مختل کند .
ووگل و شواب (2016) پیشنهاد میکنند که استرس تعادل سیستمهای مختلف یادگیری و حافظه را تغییر میدهد، بنابراین کیفیت و کمیت خاطرات را به شکل انتقادی شکل میدهد . Zoladz و همکارانش پیشنهاد کردند که مکانیسمهای بیولوژیکی مختلف به طور بالقوه در تأثیرات زمانبندی متفاوتی که استرس قبلی بر یادگیری اعمال میکند، کمک میکنند. منطق پشت این اثرات وابسته به زمان بر یادگیری و حافظه را می توان با در نظر گرفتن یک دیدگاه انطباقی و در نظر گرفتن فشارهای انتخابی بر مکانیسم های بقا اولیه درک کرد. ووگل و شواب حدس می زنند که امواج مختلف تغییرات شیمیایی در مغز هم برای بهبود ظرفیت یادگیری ما در زمان رویدادهای استرس زا – زیرا یادآوری این نوع رویدادها برای بقای آینده ما مفید خواهد بود – و هم برای کاهش تحریک پذیری عصبی پس از آن، تکامل یافته است. بنابراین بدن ممکن است به حالت عادی بازگردد. برای ارزیابی یک رویداد بالقوه استرس زا، باید به سرعت از خاطرات موجود استفاده کرد تا حادثه فعلی را با رویدادهای مشابه قبلی مقایسه کرد. بقای آینده با اجتناب از برخوردهای تهدید کننده زندگی مشابه افزایش می یابد، که به این معنی است که خاطرات قوی از این رویداد ضروری است. سرکوب خاطرات غیرمرتبط با عامل استرس زا بلافاصله پس از رویداد، تداخل حافظه را به حداقل می رساند، بنابراین حافظه از قبل قوی رویداد مربوطه را بیشتر تقویت می کند .
مداخلات در کلاس برای بهینهسازی پاسخ به استرس کودکان
کودکان به دلیل برخی عوامل درازمدت (مانند ژنتیک، محیط) و عوامل کوتاه مدت (مانند مواجهه با استرس اخیر قبل از رسیدن به مدرسه) به عوامل استرس زا متفاوت پاسخ خواهند داد. به دلیل این تفاوت های فردی، یک چالش مثبت برای یک کودک ممکن است کودک دیگر را تحت تأثیر قرار دهد یا بیش از حد آن را تحریک کند، بنابراین به طور بالقوه یادگیری مؤثر را کاهش می دهد. پاسخ کودک ممکن است از روز به روز یا حتی در همان روز مدرسه متفاوت باشد، بسته به ارزیابی آنها از موقعیت و راهبردهای مقابله ای موجود. در هنگام استرس زیاد، حواس کودکان بیشتر با ویژگیهای سطحی محیط پرت میشوند، درگیر شدن در برنامهریزی و کنترل داوطلبانه توجه خود سختتر میشوند و به دلیل کاهش کارآیی عملکردهای اجرایی مانند کنترل بازدارنده، تمایل بیشتری به انجام رفتارهای معمولی دارند.
ما بر سه نوع مداخله برای کاهش تأثیر منفی استرس تمرکز میکنیم: اول، مداخلاتی که بر عوامل روانشناختی زیربنای پاسخ استرس تمرکز دارند. دوم، مداخلات فیزیولوژیکی برای کاهش استرس در کودکان. سوم، آنهایی که بر عوامل محیطی تمرکز دارند. در حالی که اکثریت بر کاهش استرس به عنوان هدف اصلی مداخله تمرکز می کنند، برخی از مطالعات به تأثیرات بعدی بر عملکرد و توجه آزمون مربوط می شوند.
عوامل روانشناسی
چندین روش به خوبی تثبیت شده برای اندازه گیری سطوح استرس وجود دارد، از جمله کدگذاری رفتاری، اندازه گیری های خود گزارش دهی، و استفاده از اندازه گیری های فیزیولوژیکی مانند کورتیزول و تغییرات ضربان قلب. عوامل روانشناختی اصلی پشت پاسخ به استرس غیرقابل پیش بینی بودن، تازگی، احساس خارج از کنترل و تهدید ارزیابی اجتماعی است. از این میان، دو مورد آخر قویترین اثر را در طول وظایف عملکردی با انگیزه ایجاد میکنند .بنابراین، میزان استرسی که کودک در یک موقعیت خاص نشان میدهد میتواند تحت تأثیر این باشد که آیا کودک میداند که توسط معلمش و احتمالاً دیگران در کلاسش قضاوت میشود (تهدید ارزیابی اجتماعی) می داند که چگونه یک کار را کامل کند (احساس خارج از کنترل). یک نکته کلیدی این است که اگرچه استرس ادراک شده کودک حتی ممکن است از نظر معلم استرس معتبری ایجاد نکند ، اما به طور بالقوه می تواند بر پذیرش یادگیری آنها تأثیر بگذارد.
Yeager و Dweck (2012) پیشنهاد کردند که پیامهای ظریف بزرگسالان بر سیستمهای اعتقادی دانشآموزان تأثیر میگذارند – برای مثال، افزودن کلمه «هنوز» به جمله منفی «تو آن را انجام ندادهای، هنوز» به طور موثر با پیشنهاد دادن منفیها را پراکنده میکند. که کودک آن را در تاریخ بعدی انجام خواهد داد .
ارزیابی مجدد یادگیری
درک تفاوت های بین فردی دانش آموزان برای کمک به توسعه برنامه های آموزشی شخصی تر با هدف کمک به جلوگیری از اختلالات ناشی از استرس دانش آموزان مهم است. کودکانی که در محیطهای سخت بزرگ میشوند ممکن است مهارتهای معمولی یا حتی تقویتشدهای برای حل مشکلات در شرایط سخت ایجاد کنند . یادگیری که برای بازی با نقاط قوت آنها طراحی شده باشد ممکن است موثرتر باشد. این رویکرد ممکن است به عنوان توسعه علم تاب آوری در نظر گرفته شود، مطالعه افرادی که علیرغم قرار گرفتن در معرض ناملایمات، نتایج رشد مثبتی از خود نشان می دهند. به این ترتیب، مدل استعدادهای پنهان، مهارتهای سازگار با استرس، مانند جابهجایی انعطافپذیر بین وظایف یا حالات ذهنی یا ردیابی اطلاعات جدید در محیط را بهعنوان شکلی از هوش انطباقی که باید برای افراد برای دستیابی به پتانسیل کامل خود مهار شود، در نظر میگیرد. این رویکرد توصیه میکند که محیطهای مدرسه را بازسازی کنید تا به افرادی که مهارتهای توجه پایدار آسیبدیده دارند، که انجام یک کار طولانی را ضروری میدانند، در عوض وظایفی به آنها داده شود که از استعدادها و نقاط قوت پنهان آنها استفاده کرده و بر اساس آنها ایجاد شود. با این حال، در حال حاضر، طبق دانش ما، هیچ مطالعه مداخلهای وجود ندارد که به صراحت اثربخشی این رویکرد را آزمایش کرده باشد، و بر اساس آنها میتوان مشخصات فردی هر کودک از پاسخ استرس را شناسایی کرد.
ذهن آگاهی
امروزه، نسخههای مختلفی از ذهنآگاهی توسعه یافتهاند، که منجر به انتقاداتی مبنی بر رقیق شدن این مفهوم شده است . تعداد فزاینده ای از مدارس مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی را به عنوان راهی برای بهبود پیامدهای رفتاری، شناختی و سلامت روان کودکان اتخاذ کرده اند. نقش کلیدی پیشنهادی آموزش ذهن آگاهی، کاهش استرس است.
در مجموع، اثرات کوچک اما قابل توجهی از کاهش افسردگی و اضطراب/استرس به دنبال مداخلات ذهن آگاهی با کودکان و نوجوانان یافت شده است که به طور بالقوه تا حدی از طریق کاهش استرس عمل می کند، اگرچه در حال حاضر کمبود در کمیت و کیفیت شواهد وجود دارد .
عوامل فیزیولوژیکی
تکنیک های تنفس
تنفس، مانند سایر جنبههای سیستم عصبی خودمختار ما، تحت کنترل خودکار است: زمانی که ورزش میکنیم یا مضطرب هستیم، بهطور خودکار شروع به تنفس سریعتر میکنیم. اما برخلاف سایر جنبههای عملکرد خودمختار (مانند ضربان قلب یا تعریق)، تنفس چیزی است که میتوانیم بهطور داوطلبانه آن را کنترل کنیم. تحقیقات روی بزرگسالان نشان داده است که تنفس آهسته بینی (یعنی حدود 6 نفس در دقیقه در مقایسه با 9 تا 24 تنفس معمولی در دقیقه) می تواند فوراً فیزیولوژی مرتبط با استرس را با تغییر آن به سمت افزایش فعالیت در سیستم عصبی پاراسمپاتیک تغییر دهد. بهینه سازی چندین متغیر فیزیولوژیکی نیز اشاره شده است، به عنوان مثال به حداکثر رساندن جذب اکسیژن (از طریق فعال کردن گیرنده های مختلف در ریه ها) و اثرات مفید قلبی تنفسی . تمرینهای تنفسی پتانسیل عملی قابلتوجهی دارند: مزیت استفاده از یک تکنیک تنفسی خاص این است که، پس از یادگیری، میتوان آن را در هر مکانی و در هر زمان انجام داد و به راحتی بهعنوان یک «توجهگیر» جایگزین برای معلمان گنجانده شد.
چند مطالعه اولیه نشان میدهد که تنفس عمیق ممکن است به کودکان دبستانی کمک کند تا در هنگام استرس انعطافپذیرتر باشند.
استرس میتواند بر یادگیری و حافظه در مقیاسهای زمانی طولانیتر، از جمله اختلال در حافظه و یادگیری از چند دقیقه تا چند ساعت پس از یک رویداد استرسزا، تأثیر بگذارد. برای کودکانی که محیطهای پر استرس خانه را تجربه میکنند، کلوپهای صبحانه ممکن است به ارائه محیطهای امن، پرورشی مدرسه و حمایت تغذیهای کمک کنند. در اصل، آنها همچنین میتوانند نتایج یادگیری را در طول دو درس اول برای آن دسته از کودکان آسیبپذیری که قبل از رسیدن به مدرسه استرس را تجربه کردهاند، با فراهم کردن زمان بیشتری برای مواد شیمیایی تأخیری که یادگیری را سرکوب میکنند، بهبود بخشند و در نتیجه بین محیط خانه و یادگیری، حائلی ایجاد کنند.
تمرین فیزیکی
پیشنهاد شده است که ورزش بدنی ممکن است با تغییر فیزیولوژی مرتبط با استرس به عملکرد شناختی کودکان کمک کند. همچنین مسیرهای غیر مستقیم مختلفی وجود دارد که از طریق آنها فعالیت بدنی با کاهش استرس مرتبط است، مانند قرار گرفتن در معرض هوای تازه، نور طبیعی، تعامل اجتماعی، و استراحت از کار بازی در ورزش های گروهی همچنین ممکن است حمایت اجتماعی را فراهم کند و استرس روانی اجتماعی را کاهش دهد. برخی شواهد همبستگی افزایش ورزش را با کاهش پاسخ استرس در بزرگسالان مرتبط دانسته اند و نشان داده شده است که ورزش باعث کاهش اضطراب در کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی بیش فعالی می شود .
فاکتورهای محیطی
محیط های پر سر و صدا و پر هرج و مرج بر جنبه های مختلف رشد کودک تأثیر منفی می گذارد . افزایش استرس عامل مهمی است که ممکن است این رابطه را توضیح دهد. برای مثال، قرار گرفتن در معرض سر و صدای شنوایی با استرس فیزیولوژیکی در کودکان مرتبط است . بنابراین، کاهش سر و صدا و به هم ریختگی در یک محیط آموزشی (به عنوان مثال، از طریق استفاده از مواد کاهش دهنده صدا برای کاهش صدای شنیداری) ممکن است یک تکنیک موثر مدیریت استرس برای برخی از کودکان باشد.
در حالی که یک محیط می تواند باعث ایجاد استرس در کودکان شود، همچنین مهم است که بدانیم چگونه استرس می تواند بر نحوه تعامل کودکان با محیط خود تأثیر بگذارد. این امر به ویژه مهم است زیرا همانطور که دیدیم، استرس بالا توانایی کودکان را برای به کارگیری توجه متمرکز در یک محیط پر سر و صدا و پر هرج و مرج کاهش می دهد . کاهش حواسپرتیهای بینایی و درهمتنگی در کلاس میتواند به کودکان کمک کند تمرکز توجه خود را حفظ کنند و عملکرد را در وظایف یادگیری بهبود بخشند . این احتمال وجود دارد که چالش حفظ تمرکز توجه در یک کلاس درس بسیار محرک برای کودکانی که سطوح بالاتری از استرس را تجربه می کنند، بزرگ تر باشد. با این حال، از آنجایی که استرس به طور همزمان هوشیاری را افزایش می دهد، معلمان می توانند آگاه باشند که « جلب توجه»، مانند دست زدن در هنگام پرت شدن حواس کودکان، باید در جلب توجه در همین کودکان مؤثرتر باشد.
نتیجه:
مقداری استرس، که در تغییرات برانگیختگی و توجه آشکار می شود، برای یادگیری لازم است. استرس یا استرس زیاد در زمان نامناسب ممکن است مانع یادگیری شود. در حال حاضر، افزایش آگاهی معلمان از تفاوتهای بین فردی در پاسخهای استرس دانشآموزان، گام مهمی در سازگاری با نیازهای متفاوت کودکان در کلاسهایشان خواهد بود. توسعه رویکردهای شخصی و برنامههای آموزشی ممکن است هدف نهایی باشد، نه تنها از آسیبهای ناشی از استرس جلوگیری میکند، بلکه همه کودکان را قادر میسازد تا به پتانسیل کامل خود دست یابند.