هوانوردی دردهه اول 1900 میلادی

بهاره رضا جو نوشته است :

در دنیای امروز ما، کمتر کسی وجود دارد که نام برادران رایت را نشنیده باشد. بسیاری از ما مفهوم پرواز انسان‌ها را با برادران رایت به‌ خاطر می‌آوریم؛ اما شاید کسی نداند که در سال‌های ابتدایی دهه ۱۹۰۰، شخص دیگری به نام ساموئل لانگلی هم وجود داشت که همگام با برادران رایت روی پروژه پرواز انسان‌ها کار می‌کرد. ساموئل لانگلی شخص بسیار شناخته‌شده و موجهی بود و تیم ثروتمندی داشت؛ اما در نهایت این برادران رایت بودند که توانستند در این رقابت پیروز شوند. به نظر شما دلیل این اتفاق چه بود؟ آیا می‌توان آن را به‌طور کامل به فاکتوری مانند شانس نسبت داد؟

تجربه برادران رایت و ساموئل لانگلی درس بزرگی به ما می‌دهد و آن هم این است که مسائل مالی، تنها عامل موفقیت یا شکست یک پروژه نیستند. مسلم است که منابع مالی یک پروژه نقش پررنگی را در موفقیت آن ایفا می‌کنند؛ اما این بدان معنا نیست که باید از نقش سایر عوامل چشم‌پوشی کرد.

در اوایل دهه ۱۹۰۰ میلادی، ساموئل پیرپونت لانگلی (Samuel Pierpont Langley) به‌همراه گروهی از متخصصان رده‌بالا و با دراختیارداشتن بودجه‌ای بسیار زیاد، برای عملی‌کردن یکی از مهم‌ترین چالش‌های بشریت یعنی پرواز آماده شدند.

لانگلی مردی بسیار خوش‌نام و محترم در مؤسسه اسمیتسونین (Smithsonian Institution) آمریکا و استاد ریاضیات و مدرس دانشگاه هاروارد بود. در بین دوستان ثروتمندی که به او کمک می‌کردند، نام دانشمندان بزرگی مانند اندرو کارنگی (Andrew Carnegie) و الکساندر گراهام بل به چشم می‌خورد.

قای لانگلی از کمک‌های دولتی هم بی‌نصیب نبود. وزارت جنگ ایالات متحده مبلغ ۵۰ هزار دلار به او اعطا کرد تا پروژه‌اش را پیش ببرد. با داشتن این همه منابع، موفقیت این پروژه تضمین‌شده بود.

چندصد مایل آن‌طرف‌تر، ویلبر (Wilbur) و ارویل (Orville) رایت در حال اختراع ماشین پرواز خودشان بودند. اشتیاق آنها برای پرواز خیلی جدی بود و می‌خواستند هرطور شده در این کار موفق شوند. جامعه کوچکی که در آن زندگی می‌کردند هم در انجام این کار به‌ظاهر غیرممکن به آنها کمک کردند.

آنها نه بودجه آن‌چنانی داشتند، نه از سوی دولت حمایت شدند، نه با افراد سطح بالای جامعه در ارتباط بودند. هیچ دانشمندی هم در تیم کاری آنها وجود نداشت.

با این حال، این جامعه کوچک در یک فروشگاه قدیمی دوچرخه کار خود را روی پروژه هواپیما آغاز کرد. سرانجام در ۱۷ دسامبر سال ۱۹۰۳ (۲۵ آذر ۱۲۸۲)، برادران رایت توانستند اولین انسان‌هایی باشند که پرواز را تجربه می‌کنند.

چگونه برادران رایت بدون هیچ قید و شرطی به هدف خود رسیدند؛ اما لانگلی مشهور با آن‌همه بودجه و حمایت از جانب افراد مهم و حتی دولت نتوانست این کار را انجام دهد؟ مطمئناً نمی‌توان آن را به حساب شانس گذاشت!

هر دو گروه از انگیزه بالایی برخوردار بودند و هر دو دارای تجربیات عالی و اخلاق حرفه‌ای بودند.

تفاوت در اینجا بود که برادران رایت کارشان را با «چرا» شروع کردند.

نسیم امینی در کارنوال می نویسد:

هنگامی که سخن از پرواز انسان به میان می آید، بی درنگ نام برادران رایت در ذهن نقش می بندد. اما جالب است بدانید که این تصور عمومی، خیلی هم درست نیست و تاریخچه پرواز انسان به سال ها قبل تر از این دو برادر باز می گردد. حتی در تاریخچه پرواز بشر، نام لئوناردو داوینچی، نقاش، موسیقی دان، دانشمند، معمار و مهندس ایتالیاییِ دوره رنسانس هم به چشم می خورد.

شاید بتوان تاریخچه پرواز انسان را این طور توجیه کرد: از روزی که بشر پرندگان را دید به فکر پرواز بر فراز آسمان ها افتاد، تا جاییکه شایعاتی دهان به دهان شده که در حدود 400 سال پیش از میلاد، اَرخوطَس (خیام دوران باستان یونان)، اولین دستگاه پرنده ی مصنوعی که به صورت خودکار پرواز می‌کرد را ساخته است. نقل شده که این دستگاه تا 200 متر هم پرواز میکرده است.

داوینچی با اختراع و ابداع دستگاه هایی نوین، که دو بال به سان پرندگان داشت و می توانست مسافتی را هر چند کوتاه، پرواز کند. جالب است که داوینچی، بعد از اختراع این دستگاه، بر آن شد تا شکل قوی تر و پیشرفته تری از دستگاه پرنده ارائه دهد اما مخالفان او باز هم در کارش سنگ انداختند و مانع او شدند. هر چند او دیگر قدمی برای تحقق این رویای بلندپروازانه برنداشت اما نام خود را به عنوان پدر پرواز در تاریخ ماندگار کرد.

کشف گاز هیدروژن در قرن هجدهم میلادی به اختراع بالون هیدروژن منجر شد، انسان با اختراع بالون کمی به آسمان نزدیک تر شد. بالون سواری تجربه ای جالب بود، اما مناسب حمل و نقل و استفاده ی دائمی نبود، چرا که بالون ها به کنترل باد در می آمدند. پس باید راهی دیگر پیدا می شد… .

این بار در قرن نوزدهم این برادران رایت بودند که رویای پرواز را به مرحله جدیدی رساندند و توانستند کمی بیش از قبل به آسمان نزدیک تر شوند. ابداعات این دو برادر گویی راه آسمان را برای انسان سهل کرد. از آن به بعد بود که دیگر پرواز رویایی دست نیافتنی نبود… و حالا در اوایل قرن بیستم، پیشرفت در فناوری موتور و آیرودینامیک سبب ساخت هواپیماهایی بسیار مدرن تر شده است.

به معنای واقعی کلمه این صنعت حاصل سالهای سال تکامل است تا حضور برادران رایت. از ابتدای قرن 19 تاکنون سرعت رشد صنعت هواپیمایی چنان زیاد بوده که امروزه، پدیده ای ساده و پیش پا افتاده و به طور کل امن به حساب می آید.

در سایت رشد آمده است گه :

همزمان با پیشرفت در ساخت هواپیماهای بال ثابت، کشتی های هوائی (dirigibles )، که بدنه آنها برخلاف بالونهای هم خانواده خود از مواد سخت ساخته می شد، نیز در حال پیشرفت بودند. در واقع کشتی های هوائی، در مقایسه با هواپیماهای بال ثابت، برای دهه های متمادی ظرفیت و قابلیت بالاتری در حمل کالای صرف داشتند.

نحوه طراحی و پیشرفت کشتی های هوائی بیشتر مدیون تلاشهای کنت فردیناند فن زپلین ( Ferdinand von Zeppelin ) میباشد.

ساخت اولین کشتی هوائی زپلین ( Zeppelin ) در سال 1899 میلادی و در یک سالن مونتاژ شناور بر روی دریاچه کانس تنس (Lake Constance) در خلیج مانزل (Bay of Manzell) در شهر فریدریسک هافن آلمان، شروع شد. از آنجا که سالن شناور بر روی آب را میتوان براحتی در جهت باد قرار داد، این روش برای آسان تر شدن شروع عملیات، که مشکل ترین قسمت کار نیز بود، مورد استفاده قرار گرفت. اولین نمونه کشتی هوائی، LZ 1( حروف اول Luftschiff Zeppelin ) که طولی برابر با 128 متر داشت، توسط دو موتور دایملر، هر یک به قدرت 6/10 کیلو وات، به حرکت در میآمد، و برای ایجاد توازن محفظه موتورها (nacelles ) به گونه ای در زیر بدنه نسب میشد که تعادل وزنی همواره بر قرار باشد.

نخستین پرواز زپلین در دوم جولای سال 1900 میلادی صورت پذیرفت. اولین پرواز LZ 1 فقط 18 دقیقه طول کشید. این حادثه به دلیل شکسته شدن دستگاهی که با استفاده از جهت و سرعت باد تعادل وزنی را کنترل میکرد، رخ داد. پس از تعمیر LZ 1، فن آوری مورد استفاده توانائی های باالقوه آنرا در پروازهای بعدی نشان داد، به طوری که توانست رکورد سرعت کشتی هوائی فرانسوی (La France ) را که 6 متر بر ثانیه بود با اختلاف 3 متر بر ثانیه بشکند، ولی با این این وجود نتوانست نظر سرمایه گذاران را به خود جلب نماید. چندین سال سپری شد تا وی مجدداً توانست سرمایه کافی، برای به ثمر رساندن پروژه خود، کسب نماید.

لانگلی، پس از موفقیت پروژه فرودگاه شماره 5 و متعاقب آن فرودگاه شماره 6 ، تلاشهائی را برای جلب سرمایه گذاری لازم به منظور ساخت نمونه ای واقعی از طرح خود که قادر به حمل سرنشین بود، آغاز نمود. در پی این تلاشها وی موفق به کسب حمایت پنجاه هزار دلاری دولت وقت شد، که شاید کسب این موفقیت در اثر فشار آغاز جنگ آمریکا و اسپانیا (Spanish-American War ) بوده است. لانگلی ساخت نمونه ای در مقیاس بزرگتر به نام فرودگاه آ (Aerodrome A) را طراحی کرد، و به دنبال آن با نمونه کوچکتری با مقیاس یک چهارم کار را آغاز نمود که در 18 جون سال 1901 میلادی دو بار به پرواز در آمد، و مجدداً در سال 1903 میلادی با یک نمونه جدیدتر و با موتوری قویتر آزمایشات خود را ادامه داد.

پس از آزمایشات ظاهراً موفقیت آمیزی که با نمونه های اولیه انجام داد، تلاش وی معطوف به رفع مشکلات موتور و همچنین ساخت موتور مناسب، شد. او برای ساخت موتور قراردادی با استفان بالزر انعقاد کرد، ولی نتیجه کار مایوس کننده بود زیرا وی انتظار 12 اسب بخار (9 کیلو وات) را داشت ولی در عمل موتور مذبور فقط 8 اسب بخار (6 کیلو وات) قدرت خروجی داشت. پس از آن دستیار لانگلی، یعنی چارلز مانلی، مجدداً بر روی طرح مذبور کار کرد و موتوری با پنج سیلندر که محورهای آن با آب خنک میشد طراحی کرد که 52 اسب بخارقدرت داشت و سرعت آن 950 دور در دقیقه بود، شاهکاری که سالها طول کشید تا کسی بتواند نسخه دیگری از آن بسازد. حالا دیگر لانگلی می توانست با کنار هم گذاشتن دو عامل، یعنی نحوه طراحی و همچنین توان کافی به آینده بیشتر امید داشته باشد.

به دلیل ترسی که لانگلی داشت، حاصل تلاش وی هواپیمائی بود که بنظر میرسید بیش از حد شکننده باشد. وی ظاهراً تاًثیر مقیاس حداقل (minimum gauge ) اندازه بدنه را نادیده گرفته بود، و همین امر موجب شده بود تا مدلی را که از روی نمونه کوچک اولیه طراحی کرده بود، به اندازه ای سنگین بسازد که نتواند وزن خود را تحمل کند. در اواخر سال 1903 میلادی وی طرح خود را دو بار به پرواز درآورد، و در هر دوبار فرودگاه (نام هواپیمای لانگلی) تقریباً بلافاصله پس از پرواز در آب سقوط کرد. تلاشهای بعدی وی به منظور جلب سرمایه گذاری برای آزمایشات بعدی به شکست انجامید، و کار او در همین مقطع به پایان رسید.

Hide picture