معناگرایی ایرانیان در آئین باستانی جشن سده
✍ حسین افضلیان
بیرجند – ۱۰ بهمن ماه ۱۴۰۲
آئینها و مراسم هر ملّتی را باید تجلیگاه اندیشه و نگرش آنان و رهیافت مناسبی برای رمزگشایی از نگرش آن ملّت به راز ناگشوده آفرینش و فلسفه سر به مهر حیات دانست.
با تعمق و تأمل در این آئینهاست که می توان، نوع نگاه و تلقی هر ملّت از عالم هستی و کمّ و کیف پیدایی آن، مقام و جایگاه پدیدآورنده عالَم، شأن حضور انسان در نظام آفرینش، بدایت و نهایت جهان، اهداف پدیدار ساختن جهان هستی، اندیشه های عالی و دانی موثر در سرنوشت انسان و جهان، آرمانها و ایدههای بهی، راههای به زیستی و فرهی و … را شناخت.
شاید از همین رهگذر بوده که در طول صدها و هزاران سال تاریخ حیات اجتماعی ایرانیان، واکاوی اسرار نهفته در آئینها و به ویژه جشنهای سمبلیک و پرمعنای مردم سرزمین قوم آریا مورد توجه و اهتمام جدی اهل اندیشه و پژوهش قرار گرفته است که در این میان آئینهای باشکوه و پرجلالت نوروز، چهارشنبه سوری، تیرگان، آب پاشان، مهرگان، یلدا و … از معنا و رفعتی بس والا برخوردارند، امّا در این میان به قول منوچهری دامغانی شاعر توانا و بلند آوازه اوایل قرن پنجم : ((شب جشن سده را حرمت بسیار بود)).
بر پایه شاهنامه حکیم خردمند طوس، جشن سده به عنوان نخستين جشن ايرانی از همان گذشته های دور و در گسترهای وسیع و همگانی برپا می شده و انگيزه آن شعفِ ناشی از دستيابی به بزرگترین يافته بشر است که همان شیوه افروختن آتش و زدودن تاریکی ست که خود نمادی از یافتن نورِ خرد و دانایی میباشد. پديده ای که به گونهای اتفاقی رخ داد و زان پس شبهای جهانیان را روشن، خانههايشان را گرم، دشمنانشان را دور، و جنب و جوششان را پرشور ساخت.
در باره چگونگی پیدایش جشن پر رمز و راز “سده” میان آریایی های هند و ایرانی، داستانها و روایات بسیاری موجود است. مشهورترین این داستانها، روایت حکیم طوس در شاهنامه است:
یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس هم گروه
پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز
نگه کرد هوشنگ با هوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ
به زور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست
بر آمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ …
به موجب این روایتِ فردوسی در شاهنامه که بدون تردید با گوشه چشم حکیم فرزانه طوس به خدای نامهها و متون کهن همراه بوده، بر اثر اتفاقی که جنبه رمزآلود و کنایی دارد، “آتش” پدید آمده و “جشن سده” پایه گذاری شد.
داستان از این قرار است که هوشنگ پسر سیامک پادشاه نامدار پیشدادی در معیّت گروهی از ملازمان از راهی می گذشتند که به ناگاه، ماری سیاه و دهشتناک مقابل شان نمودار می شود. هوشنگ سنگی به سوی مار پرتاب کرده که از برخورد آن با سنگ های پیرامون جرقه ای میجهد و خار و خاشاک اطراف را شعله ور می سازد. بدینسان آتش پدیدار شده و مار سیاه از بیم گرما و روشنایی آتش میگریزد.
هوشنگ و همراهانش آتش را گرامی داشته و خداوند را به پاس این موهبت ستایش کردند و مردمان خردمند را به تکریم و تقدیس این عنایت ایزدی دعوت نمودند. چرا که به زعم ایشان، ایزدِ منان در اوج سرمای چار چار بهمن ماه، گرما و روشنیِ آتش را به زندگی انسان بخشید و زان پس در پناه همین آتش بود که انسان بر ترس و تاریکی غلبه کرد، خلاقیتش شکوفا شد و هنرهایش پدیدار گشت.
بی جهت نیست که ایرانیان هوشمند و باخرد برای بزرگداشت آتش در ماه بهمن، جشنی باشکوه برپا نموده و شادی می کردند.
حقیقت آن است که در باورِ قوم آریا ؛ جشن، معنای هستی و پاسداشت آفرینش در اندیشه مردمان فلات ایران است. زندگی، سراسر جشن و نیایش و شادمانی است. هستی هر بامداد از شادمانی و عشقبازی بهرام و رام از نو متولد می شود و ملودی بازآفرینی جهان از سراسر آسمان و زمین جاری و ساری می گردد و گوش جان را مینوازد.
لذا از آن روز مردم آتش را روشن نگاه داشته و هر ساله در همان هنگام جشنی بزرگی را به یاد آن رخداد فرخنده بر پا می کردند که خوشبختانه تا امروز کم و بیش باقی مانده است. البته بر کسی پوشیده نیست که خورشید، آتش و تجلیات آن همواره در نزد ایرانیان مظهر زندگی، باروری و بالندگی بوده و بسیار مقدّس و محترم شمرده شده است. چرا که آن را تجلی وجود خداوند دانسته و در ستایش و تجلیل آن به شیوه های مختلف اقدام می کردند.
بی تردید در این داستان “روشنی و آتش” ، سمبل و نمادی از زیبایی، برکت و آسایش و لاجرم وجود لایزال پروردگار پاک و منزه است و “مارِ سیاه” کنایه از بدی، تباهی، مرگ و تجسمِ اهریمن و هر پدیده شیطانی است. همین تعبیر در خصوص شب و روز، سپیدی و سیاهی، روشنایی و تاریکی و … نیز صادق است.
لذا در داستان می بینیم به محض روشن شدن آتش، مارِ سیاه و دهشتناک می گریزد و بدین سان روشنایی بر ظلمت و نیکی بر بدی غلبه می یابد. از همین روست که جشن سده، بزرگترین جشن آتش ایرانیان در دهمین روز از بهمن ماه به هوشنگ پادشاه بزرگ پیشدادی منتسب است.
فردوسی نیز بارها در شاهنامه متذکر این جشن بوده و یادآوری می کند كه در خداینامهها نیز از این آئین یاد شده است. از شعرهای وی به خوبی برمیآید كه جشن سده در عظمت و شکوه، همانند نوروز و مهرگان حائز اهمیت فراوانی بوده است.
ازهمین رهگذر است که در اوستای متأخر، سرودهای ستایش آمیزی در باره آتش و خورشید در شمار نمازهای معمول و مهم آمده است. پرستشگاه و قبله ایرانیان باستان از کهن ترین ادوار تاریخ، همواره رو به سمت نور و روشنایی قرارداشته و هرگاه که می خواستند مراسم دینی خود را انجام دهند و یا نماز بگزارند و خداوند را عبادت نمایند، داخل معابد به سوی آتش فروزان و خارج از معابد به سمت خورشید یا ماه و یا هر روشنایی دیگری می ایستادند و خدای بزرگ را نیایش می کردند. از همین رو بود که شائبه آتش پرستی برای ایرانیان پیدا شد و جاهلان و جاعلان فرهنگ ایرانی نیز مغرضانه به آن دامن زدند. در حالی که آتش نه تنها در میان همه تیره ها و اقوام آریایی از ارج و احترامی ویژه برخوردار بوده بلکه امروزه اثرات آن در میان همه ادیان و مذاهب و سنن قومی و آئین ها و جشنهای ویژه مردم دیگر سرزمینها و حتی سراسر جهان آشکار است.
اصولا” بنيان گذاران و سامان بخشان این گونه جشن ها و آئینها، رهیافتگانی ژرف اندیش بوده اند که بنا بر آموخته ها و يافته های سودمند خود به بنيان گذاری جشنها دست زده و بساطی برای افزایش مبانی وحدت و همدلی، همياری و پايداری، استواری و شادمانی، سرزندگی و توانمند سازی مردم گسترده اند.
بدون تردید مردمی که ساعتهای مداوم، کار می کنند چنانچه آرامشِ روانی شايستهای برای ساعات فراغت و آسودگی نداشته باشند، گرفتار افسردگی و ناهنجاريهايی خواهند شد که نه تنها بر روان بلکه بر سلامت تن و جسم آنان نيز أثرات ناخوشايندی خواهد گذاشت و از کارآيی آنان خواهد کاست. کاهش کارآيی، درآمد مردم را کم می کند و اين دشواری، برای هر کس در هر کجای جهان دردسر ساز خواهد شد.
بر پايه چنين یافته هایی ست که دانشمندان و انديشمندان کشورهایِ کهن فرهنگ، که به تأثیر شگرفِ نشاط و شادمانی پی برده بودند، برای فراهم آوردن انگيزه شادی های مردمی و دور نگهداشتن آنان از رنج و تعب، جشنهای بسياری را تدارک ديده اند تا هم بر آسايش روانی مردم بيافزايند و هم کارآيی آنان را بالا ببرند.
شایان ذکر است که در ميان مردمان جشن دوست گيتی، مردمان فلات کهن ايران يکی از پر جشن ترين مردمان جهان به شمار میآيند که متأسفانه به واسطه پاره ای اغراض و سوء تدابیر، مدتهاست که از این میراث فاخر و معنوی محروم مانده اند.
جشنهای مردمی و ميهنی، افزون بر آنچه گفته شد، کاربردهای ديگری نيز دارند. برای نمونه در هنگام گرفتاری و بیماری های فراگير، يورش بيگانگان و بروز جنگ ها ؛ مردم و حکومت، از جشن ها به سان ابزاری برای گردهم آوردن و همراه کردن آحاد جامعه بهره می برند و با بالا بردن توان روانی خود، همچون سدی استوار در برابر دشمنان ايستادگی می کردند.
ايرانیان در طول اعصار از جشن هايشان، همانند ابزاری بسيار کارآمد برای مقابله با ظلم و ستم ياری گرفته اند و جشن ها نیز، بر استواری و نيرومندی آنان در برابر دشمنانِ شان افزوده است. چنانکه ابن اثير در همين راستا در “کامل التواريخ” می آورد: ((در برگزاری جشنها ، احساسات ميهنی به اوج میرسيد و حکمرانان غاصب را به بيم و ترس و چارهانديشی وا میداشت!))
در دهه ها و سدههای آغازين يورشِ و کشتار ايرانيان به دست اعراب اموی و عباسی، يورشگران حاکم با پی بردن به تأثیر جشنها در بالابردن توانِ پايداری ايرانيان، کوشيدند از برگزاری جشنهای کهنِ ايرانی به ويژه، نوروز، مهرگان، سده و چهارشنبه سوری پيش گيری کنند و در اين راه به هر حیله و ترفندِ درست و نادرستی دست یازیدند. آنان برای از آب و تاب انداختن اين جشنها، نسبت هایِ ناروای مشرک بودن را به ایرانیان که نخستين يکتاپرستان جهان بوده اند، می دادند و انديشههای يکتا پرستانه آنان را زير سئوال میبردند تا شاید ایرانیان تازه مسلمانان را از برگزاری جشنها باز داشته، و با حذف شادی و نشاط ؛ همدلی و همگرایی آنان را نیز مخدوش نموده و توان پایداری شان را در هم بشکنند!
اما خوشبختانه هرگاه ایرانیان مجالی می یافتند، باور راسخ آنان به آئین های فاخرشان به سان آتشِ زیر خاکستر از نو شعله می کشید و جشن هايی که به سبب ناآگاهی یا غرض ورزی و يا تعصبات جاهلانه برای مدتی به بوته فراموشی سپرده شده بود دوباره زنده می شد و به عنوان واکنشی در برابر حکومتهای جبار، در ميان مردم ارج و منزلت می یافت.
چنانکه در همین معنا، در تاریخ آمده است که بزرگترین و با شکوهترین جشن سده ای که خبر آن به ما رسیده است، جشن سده ای بوده که مرداویج دیلمی، فرمانروای آل زیار به سال ۳۲۳ هجری در اصفهان برپا کرد. او با وجود ضدیّت و ممانعت حکومت بنی عباس بر آن بود که شکوه و عظمت ایران باستان و سنن آن را بار دیگر زنده کند.
به جز داستان اساطیری شاهنامه در باره پیدایش آتش، تاریخ زایش جشن سده به درستی شناخته نشده لذا باید ریشه آن را در روزگارانی بسیار فراتر از تاریخِ نوشتاری، جستجو کرد. اما در ارتباط با زمان برگزاری این آئین خوشبختانه اتفاق نظر وجود دارد بطوریکه اکثر مورخین پیشین، شبِ دهمین روز از ماه بهمن را زمانِ برپایی این جشن دانسته اند و تقریباً همه پژوهشگران و فرهنگ نویسان پسین نیز به همین زمان اشاره نمودهاند.
در آن شب كه میان روز دهم و روز یازدهم است نیاکان آریایی ما به برپایی جشن آتش می پرداخته اند. قابل ذکر است که سده در مآخذ موجود نام شب است نه نام روز و این جشن كه آتش افروزی در آن مرسوم بوده در شب پیش از روز نود و نهم زمستان بزرگ (پنج ماهه) واقع میشده و میتوان گفت كه در پایان روز دهم از ماه بهمن این جشن برپا بوده است. در ضمن می دانیم که پیشینیان ما در روزگاران بسیار کهن، سال را به دو بخش تقسیم می کردند: تابستان بزرگ و زمستان بزرگ. تابستان بزرگ شامل بهار و تابستان فعلی باضافه ماه مهر از فصل پائیز (۷ ماه) را شامل می شد و زمستان بزرگ در برگیرنده ماههای آبان و آذر و فصل زمستان امروزی (۵ ماه) بود. از این رو ایرانیان خردمند در آستانه این تحول در طبیعت، با هدف تقدیس آتش و نیایش آفریننده نور و روشنایی و نیز به نشانه خرسندی از این دگرگونی در نظام طبیعت، جشن می گرفته اند.
حسین افضلیان
در خصوص علت نامگذاری این آئین به نام “سده” ابوریحان بیرونی در التّفهیم آورده است: «سبب نامِشِ سده چنان است كه از آن تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب» و نیز در زینالاخبار یا همان تاریخ گردیزی از آثار قرن پنجم هجری آمده است: ((بعضی گفتهاند میان این روز و میان نوروز صد شبانه روز است یعنی پنجاه روز و پنجاه شب، بر این سبب، سده نام كردندش))
در پایان به جرأت میتوان گفت که جشن سده، نیایش شادمانه نور و زندگی است. و پدران معناگرا و خردورز ما زندگی را با شور و نور و شعر و شعور، به جشنی مستمر و دائمی بدل ساخته بودند، لذا بر ماست که امروزِ جهان را گلستان عشق و دانایی کنیم.