چرا سال 2023 چنین سالی بود؟

نویسنده : داوود سلیانچی
سالهایی مانند 2023 وجود دارد. زندگی ما واقعا چگونه طی می شود .
ما اکنون در دورانی زندگی می کنیم که تاریخ آن را نقطه عطفی در داستان بشری می داند. فقط ما در جهت درست نمی چرخیم. رودخانه ای را تصور کنید که دو شاخه شده است. ما در حال حاضر با جزر و مدی از خشم، رنجش، و پسرفت همراه هستیم – در لحظه ای که باید انتخاب های بهتر و عاقلانه تری داشته باشیم. آیا ما انسانها به این محدودیم؟ دایره های حماقت، روی چرخ بی پایان رنج؟ آیا ما توانایی بیشتری داریم؟ این سؤال اصلی این عصر است و همچنین متوجه باشید که چقدر بزرگ، عمیق و تعیین کننده است، تا ریشه ما را بریده، ما را تا استخوان می برد ، حقیقت ما را با جزئیات تلخ آشکار کند.
بیایید سال 2023 را در چشم انداز قرار دهیم. تابستان تاثیرات عظیم تغییرات آب و هوایی را با خشم خیره کننده و تکان دهنده ای به همراه داشت. زمان هایی از این دست آنقدر پر فراز و نشیب است که اکنون به ندرت چند ماه پیش را به یاد می آوریم. اما درجه حرارت در خشکی، دریا، هوا شکسته شد. حریقهای بسیار بزرگ و شدید در جنگل ها درگرفت . خشکسالی ها گسترش یافت. و سیستمها نیز شروع به از کار افتادن کردند – برای مثال، بیمهگران از کالیفرنیا، یکی از ثروتمندترین مناطق جهان، با مسیری بسیار طولانی خارج شدند. تاثیر ناگهانی تغییرات آب و هوایی در این سطح وحشتناک ، دانشمندان را نگران کرد .به نظر می رسد که ما در منطقه یا نزدیک منطقه ای هستیم که نقاط اوج گرفته است و ما را به آینده ای نامعلوم و شاید شوک شدید می فرستد.
اما سال ۲۰۲۳ به این شکل آغاز نشد – فقط یک یادآوری کوتاه از نقطه میانی آن. با فروکش کردن پاندمی – نه تمام شدن، بلکه تبعید شدن، به نوعی از حافظه، و صحبت کردن از آن یک تابو، همه با این افسانه بازی می کنند که “کووید تمام شده است”، علی رغم اینکه هنوز در این زمستان در حال گسترش است . ایده این بود که… همه چیز به طرز جادویی، فورا بهتر خواهد شد. این ایده روایتی بود که توسط کارشناسان، چهره های قدرت، نخبگان به اشتراک گذاشته شد، کسانی که خوش بینی آفتابی را از خود ساطع کردند و افسانه عادی بودن را دوباره بر همه ما تحمیل کردند. آن ها اصرار داشتند که تا سال ۲۰۲۳ همه چیز خوب خواهد بود.
و سپس جهان در چنگال یک بحران تلخ و وحشیانه “هزینه زندگی” افتاد. به زبان انگلیسی ساده تر، فقط زنده ماندن به چیزی تلخ تبدیل می شد و روز به روز سخت تر می شد. قیمت اقلام اولیه از غذا گرفته تا کالاهای خانگی افزایش یافت و سر به فلک کشید. در همین حال، درآمدها، البته، سرعت خود را حفظ نکردند – به زندگی تحت سرمایه داری غارتگر خوش آمدید – اما در عوض به صورت واقعی کاهش یافت. مردم به شیوههای پیشبینینشدهای شروع به مبارزه کردند – مطمئناً در تجربهی انسانی جدید نبود، اما شاید برای آنها جدید بود. برای مثال، آمریکاییها تا لبه پرتگاه کشیده شدند – تا پاییز، 70 درصد از آنها گزارش دادند که «آسیب مالی دیده اند »، و همان درصد از حقوق و دستمزد به چک پرداختند، اکثریت قریب به اتفاق فقط برای پرداخت صورتحسابها در تلاش بودند. امروزه، بیش از نیمی از آمریکاییها «جریان نقدی منفی» دارند، به این معنی: شکست خوردهاند.
با این حال آنها افراد خوش شانس هستند. در دنیای ما، این آشفتگی که ما از آن درست کردهایم، افراد بدشانس مثلاً ارواح بدبختی هستند که اعضای بدن را برای غذا دادن به بچههایشان میفروشند، چیزی که افغانها در زمان طالبان به آن متوسل شدهاند.
بحران “هزینه زندگی” ضربه مهلکی بود. یک شوک بزرگ، بعد از یک سری شوک های بزرگ. جهان پس از همه گیری به هیچ چیز از راه دور شبیه به حالت عادی بازنگشت. در عوض، اکنون به نظر می رسد که ما در یک دیستوپیای درهم شکسته از جوامع، سیاست ها، و اقتصادهای درهم شکسته زندگی می کنیم. چرا این طور است؟
بحران «هزینه زندگی» به شوک دیگری دامن زد، انحراف ناگهانی جهان به سمت راست افراطی، آغوش تازهیافتهاش از عوام فریبی و متعصبان. دموکراسی یک سال تیره و کوبنده دیگر را پشت سر گذاشت، در بیش از یک دهه زیان های عظیم برای آن. حتی سوسیال دموکراسیهای بالغ اروپا که تحت فشار اقتصادهای راکد قرار گرفتهاند، در پژواک وهمآوری از بزرگترین اشتباهات تاریخ به دشمن تاریخی خود روی آوردند. و در آمریکا؟ دونالد ترامپ با پوزخند، تمسخر، تمسخر و فریاد، پیروزمندانه به قدرت بازگشت.
در آنجا، شوک ناشی از بحران هزینه زندگی آنقدر شدید بود که امروز ترامپ در نظرسنجیها از بایدن بهتر است. با توجه به وضعیت موجود، سخت است که ببینیم ترامپ چگونه انتخاب نخواهد شد. بله، البته، اصلاحیه چهاردهم باید مهم باشد – ما این بحث را برای پست های بعدی ذخیره می کنیم. در حال حاضر، نکته این است که همه این شوکها با هم تلاقی میکنند، تکثیر میشوند و یکدیگر را تغذیه میکنند.
ببینید، یک اتفاق عجیب در حال حاضر برای تمدن ما رخ می دهد. در حال بیثباتی است و از بین میرود. نمونههای زیادی از پویایی «فرار» در هر چیزی وجود ندارد. معمولاً سیستم ها به انرژی نیاز دارند و بازدهی کاهشی تولید می کنند. اما دینامیک خود شتابدهنده چیزهای فوقالعاده خطرناکی هستند، زیرا… خود را تبلیغ میکنند. و این وضعیتی است که ما با آن روبرو هستیم. بحران هزینه زندگی، تغییر جهان به عوام فریبی و مرگ مداوم دموکراسی را سرعت بخشید. در همین حال، بحران هزینه زندگی خود با تغییرات اقلیمی تسریع شد – اقتصاددانان تا نیم دهه دیگر آن را تایید نخواهند کرد، زیرا تحقیقات زمان می برد و در حال حاضر، علاقه زیادی به آن وجود ندارد، اما افزایش سرسام آور آن قیمتهای زمانهای اخیر آشکارا ناشی از تغییرات آب و هوایی است، که در راس آن چیزی که «تورم طمع» نامیده میشود، انباشته شده است.
اکنون ما در دنیایی عمیقا متفاوت زندگی می کنیم. به این فکر کنید که در یک دهه کوتاه چقدر تغییر کرده است. اقتصاد: از رشد به رکود تورمی رسیده است. اقتصادهای ما اسماً در حال «رشد» هستند، اما ثروت افراد معمولی همچنان در حال کاهش است، و این تنها در صورتی میتواند اتفاق بیفتد که سودها به کسری ناچیز در اوج برسد. سیاست: دموکراسی در طول زندگی ما از حالت سالم به حالت کاملاً رو به انقراض رسیده است، فقط 20 درصد از جهان کاملاً دموکراتیک هستند و با نرخ 5 تا 10 درصد در دهه کاهش می یابد. جامعه: هنجارها حول ظلم، خصومت، دشمنی، خشم، حماقت، و تحقیر آشکار حقیقت، عدالت، برابری و آزادی، شکسته و بازنویسی شده اند.
سال 2023 از همه این جهات نقطه عطفی بود. به دلایلی سال وحشتناکی بود. اکنون فقط به یک نقطه عطف برخورد نمی شود – بسیاری از آنها به یکباره برخورد می کنند. تغییر اقلیم نمونه بارز آن است. اما دور از تنها. به اقتصاد فکر کنید: عصر رکود تورمی که اکنون در آن هستیم یک ناهنجاری نیست، آینده است، زیرا اکنون از منابع آسان رشد خارج شده ایم – در واقع، ما تمدنی هستیم که نمیدانیم چگونه ساختن همه چیز از غذا گرفته تا مواد خام و کالاهای خانگی بدون سوخت فسیلی. به نظر می رسد که دموکراسی نیز به نقطه عطف، مرگباری رسیده است، با سوسیال دموکراسی اروپایی در لبه پرتگاه، و آمریکایی ها آشکارا مردی را در آغوش می گیرند که خود را «دیکتاتور» نشان می دهد و از «مسموم شدن خون» ملت صحبت می کند.
بنابراین به همین دلیل است که سال 2023 سال بسیار وحشتناکی بود. این یک سری نقاط عطف بود، یکی پس از دیگری. “شوک” نامیدن آنها حتی این نکته را کم بیان و مبهم می کند، زیرا حتی یک شوک هم دلالت بر چیزی موقت دارد. هیچ یک از این دگرگونیها موقتی به نظر نمیرسند – بازگشت ترامپ را مثال بزنید: این نشان میدهد که مردم پس از نوعی شیدایی گذرا به خود نیامدهاند. بدتر از آن، این نقاط عطف یکدیگر را تغذیه میکنند، سیاست بیثباتکننده جامعه، بیثباتکننده اقتصاد، بیثباتکننده آب و هوا و در یک دایره مرگبار از ویرانی، که به عنوان حلقه عذاب شناخته میشود.
تاریخ به ما نگاه خواهد کرد و با خود خواهد گفت، آن دوره بود که آنها حلقه عذاب را در آغوش گرفتند. تمدن آنها در لبه پرتگاه بود و این امر از بسیاری جهات مشهود بود. و با این حال ترجیح دادند نه تنها آن را نادیده بگیرند، بلکه در نوعی جنون به سمت آن برگردند، پشت خود را نه به آن، بلکه برای آن فشار دهند.
من می دانم وقتی چنین مطالبی را می نویسم چگونه به نظر می رسد. اما شواهد دیگر کجا مرا رها می کنند؟ آیا قرار است به شما بگویم همه چیز گلگون و خوب است؟ من آمار پشت آمار را برای شما نقل کرده ام و این کار را مرتب انجام می دهم. اگر خبر خوب بود، با خوشحالی به شما میگفتم و درباره هنر، موسیقی یا کتاب بحث میکردیم. وظیفه من این است که به شما کمک کنم دنیا را درک کنید. در چنین مواقعی، روایت غالب به شدت اشتباه است – و همه ما آن را می دانیم، زیرا آن را احساس می کنیم. ما نسبت به جهان، خود، آینده، جایی که همه چیز در حال پیش رفتن است، ذهن جمعی انسان در یک موج شوک، ترس، مضطرب، نامطمئن احساس وحشتناکی داریم – حقایق، نه حدس و گمان، این احساسات در حال حاضر به روش های مهم تاریخی از نمودار منفجر می شوند، و به دلیلی است هیچ کس عاقل، متفکر یا عاقل فکر نمیکند سال 2023 سال فوقالعادهای بود – سال وحشتناکی بود، و همه ما به شدت آن را احساس میکنیم، اگرچه قرار نیست در مورد آن صحبت کنیم. و با این حال همه اینها به خودی خود یک صدای واضح است. تا آنچه را که می توانیم، در حالی که هنوز زمان باقی است، از پروژه زیبا و اصیل به نام تمدن پس بگیریم.