مروری بر روش های آینده نگری از ماری کانوی

مروری بر روش های آینده نگاری

ماری کانوی[1]

برگردان از متن انگلیسی: محسن فردرو

مقدمه:

آینده‌نگاری «یک ظرفیت انسانی دانشگاهی است که به افراد اجازه می‌دهد تا به آینده فکر کنند و احتمالات آینده را در نظر بگیرند، مدل‌سازی کنند، خلق کنند و به آنها پاسخ دهند» . با این حال، آینده نگری معمولاً یک فرآیند تفکر ناخودآگاه است – همه ما به آینده فکر می کنیم، اما اغلب متوجه نمی شویم که درگیر آینده نگری هستیم.

روش‌شناسی «چارچوبی عملیاتی است که … داده‌ها در آن قرار می‌گیرند تا معنای آنها واضح‌تر دیده شود» . بنابراین، روش‌های آینده‌نگاری ممکن است به‌عنوان چارچوب‌هایی برای درک داده‌های تولید شده توسط فرآیندهای ساختاریافته برای تفکر در مورد آینده در نظر گرفته شوند. در سازمان‌ها، روش‌های آینده‌نگاری نقش ویژه‌ای در فرآیند توسعه استراتژی دارند. آینده‌نگاری، تفکری را که قبل از اتخاذ تصمیمات استراتژیک رخ می‌دهد، از طریق گسترش ادراک از گزینه‌ها یا انتخاب‌های استراتژیک در دسترس سازمان، قرار می دهد.

فرآیندهای استراتژی سازمانی

توسعه و اجرای استراتژی در سازمان ها به عنوان مجموعه ای از سه مرحله وابسته به هم قابل تعریف است:

تفکر استراتژیک،

تصمیم گیری استراتژیک،

و اجرای استراتژیک

تفکر استراتژیک بر روی گزینه های آینده در دسترس یک سازمان تمرکز می کند، قبل از اینکه تصمیم گیری شود که کدام گزینه ها را دنبال کند. سپس اقدامی برای پیاده سازی گزینه های انتخاب شده انجام می شود. آینده‌نگاری یک قابلیت تفکر استراتژیک است، بنابراین استفاده از روش‌های آینده‌نگاری در اولین مرحله از توسعه استراتژی رخ می‌دهد.

برای اینکه سازمان‌ها و کارکنان آن‌ها به طور معمول در فرآیند استراتژی خود به آینده فکر کنند، باید فرآیندهای آشکاری اجرا شود که افکار فردی درباره آینده را نمایان کند و سپس امکان بررسی جمعی آن دیدگاه‌ها را فراهم کند. همانطور که وروس (2003) نشان می دهد، آینده نگری سازمانی قبل از اینکه سازمان بتواند به طور سیستماتیک درباره آینده خود فکر کند و از بینش های بعدی در توسعه استراتژی خود استفاده کند، نیازمند تفکر برای حرکت از ضمنی به آشکار، از فردی به جمعی، و از ناخودآگاه به آگاهانه است،

آینده نگری یک ظرفیت فطری انسانی است، بنابراین، از نظر سازمانی، همه کارکنان قادر به تفکر استراتژیک هستند، نه فقط مدیران اجرایی یک سازمان. در حالی که در نهایت، یک مدیر اجرایی احتمالاً تصمیم می‌گیرد که کدام گزینه استراتژی را دنبال کند، آینده‌نگاری پتانسیل را برای همه کارکنان متمرکز می‌کند تا در تفکری که در آن تصمیم وجود دارد، نقش داشته باشند. گاهی اوقات از آن به عنوان یک مکالمه استراتژیک یاد می شود ، اما قبل از ایجاد چنین مکالمه ای در سازمان ، باید درک مفاهیم آینده ایجاد شود.

روش های آینده نگری[2]

همانطور که حوزه آینده در طول زمان توسعه یافته است، طیف وسیعی از روش شناسی ها نیز در دسترس آینده پژوهان قرار گرفته است. هنگامی که کار آینده‌نگاری در سازمان‌ها در حدود دهه 1960 ظهور کرد، روش‌های کمی مانند پیش‌بینی رایج بود، اگرچه برنامه‌ریزی سناریو، یک رویکرد کیفی‌تر، نیز در همین زمان ظهور کرد. با توسعه آینده های حیاتی، روش شناسی هایی که عوامل شخصی، فرهنگی و اجتماعی و همچنین دنیای بیرونی را در نظر می گرفتند، توسعه یافتند، مانند تحلیل لایه ای علی. در زمان‌های اخیر، آینده‌های انتگرال ، که بر اساس چهارچوب چهارگانه کن ویلبر[3] استوار است، به‌عنوان یک راه جایگزین برای این حوزه در حال ظهور است و این فرصت‌هایی را برای نحوه پیکربندی و استفاده از روش‌ها در این زمینه باز کرده است.

استفاده از روش شناسی های خاص به دو عامل بستگی دارد: سنتی که یک متخصص در آن کار می کند، و زمینه سازمانی که کار باید در آن انجام شود. هر شاغلی متدولوژی های ترجیحی خواهد داشت، اما انتخاب روش مورد استفاده در نهایت باید به آنچه برای سازمان مناسب است بستگی داشته باشد.

روش‌های آینده‌نگاری را می‌توان به چهار سطح طبقه‌بندی کرد ، که هر کدام سؤالات راهنمای خود را دارد:

ورودی: چه خبر است؟

تحلیلی: به نظر می رسد چه اتفاقی می افتد؟

تفسیر: واقعاً چه اتفاقی می افتد؟

آینده نگر: چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟

فرآیندهای استراتژی سنتی در سازمان‌ها از روش‌هایی برای جمع‌آوری ورودی و تحلیل و تفسیر آن ورودی استفاده می‌کنند، اما کار در مرحله آینده یا شامل نمی‌شود یا به عمق کافی انجام نمی‌شود. این افزودن مرحله اکتشاف و حفظ آن در طول زمان است که قابلیت آینده نگری را در سازمان ها توسعه و تعبیه می کند.

روش‌های ورودی: چه اتفاقی می‌افتد؟

روش‌های ورودی اطلاعاتی را جمع‌آوری می‌کنند که برای سازمان‌ها برای درک محیط‌هایی که در آن فعالیت می‌کنند مورد نیاز است. رویکردهای دلفی که در مورد آینده از متخصصان این حوزه نظر می‌خواهند، یکی از قدیمی‌ترین روش‌های ورودی هستند و اخیراً به طور منظم در پروژه‌های آینده‌نگاری علم و فناوری دولتی مورد استفاده قرار گرفته‌اند .

اسکن محیطی شاید رایج ترین روش ورودی در فرآیندهای استراتژی سازمانی باشد. چو (1998) انواع مختلفی از پویش را از اسکن در مورد رقبا، صنایع، روندهای گسترده تر در محیط خارجی  تا هوش اجتماعی شناسایی کرده است، که در مورد چگونگی اسکن یک جامعه برای تهدیدها و فرصت های خود است. شکل 3 وابستگی متقابل انواع مختلف اسکن را نشان می دهد.

دیدگاه یکپارچه رویکردی برای توسعه بیشتر پویش محیطی ارائه می دهد به طوری که درک دیدگاه داخلی – یعنی افکار، باورها و احساسات کارکنان و مبانی فرهنگی یک سازمان – را به همان درجه از عمق و دقت که ویژگی های بیرونی دارد را در بر می گیرد.

 

روش های تحلیلی: به نظر می رسد چه اتفاقی می افتد؟

روش های تحلیلی برای دسته بندی اطلاعات به دست آمده در مرحله ورودی استفاده می شود. شاید شناخته شده ترین روش ها در اینجا تجزیه و تحلیل روند باشد، اگرچه باید بین نقطه گذاری روند و تحلیل روند تمایز قائل شد. شناسایی گرایش‌ها به خودی خود اکنون یک تجارت بزرگ است، به‌ویژه شناسایی گرایش‌های مصرف‌کننده برای حمایت از بازاریابی و توسعه محصول جدید. با این حال، این نوع کار به تنهایی به ایجاد دیدگاه سازمانی نسبت به آینده کمک چندانی نمی‌کند .

تحلیل روند به دنبال مضامین و الگوهای موجود در جامعه است. این می تواند یک رویکرد بسیار کمی باشد، به خصوص زمانی که روندها در آینده به صورت خطی پیش بینی می شوند. در حالی که پیش‌بینی‌های جایگزین ممکن است ایجاد شوند، معمولاً یک پیش‌بینی واحد است که منتشر می‌شود یا در کار استراتژی استفاده می‌شود ، یعنی بیانی از آنچه با این روند اتفاق می‌افتد، نه آنچه ممکن است اتفاق بیفتد.

روندها از یک چرخه قابل پیش بینی پیروی می کنند همانطور که در شکل 4 نشان داده شده است. یک موضوع در حاشیه ظاهر می شود و برای گروهی از مردم جالب است. کسانی که در جریان اصلی جامعه هستند این مسائل را عجیب و غریب می بینند. با گذشت زمان، یک قهرمان ظاهر می‌شود و معمولاً نوعی رویداد عمومی تعریف‌کننده وجود دارد که موضوع را به یک روند تبدیل می‌کند ، داده‌هایی در مورد آن جمع‌آوری می‌شود و در روزنامه‌ها، مجلات و رسانه‌ها ظاهر می‌شود. در نهایت، این روند به جریان اصلی تبدیل می‌شود.

بیشتر کارهای آتی شامل روندها می شود، تجزیه و تحلیل مسائل نوظهور به دنبال سیگنال هایی است که زمینه ساز ظهور روندها، در حاشیه روندهای اصلی است. داتور (1980) مسائل نوظهور را اینگونه تعریف می کند که احتمال وقوع آنها کم است، اما اگر رخ دهد، تأثیر شگرفی بر جامعه خواهد داشت.

سایر روش‌های تحلیلی شامل تجزیه و تحلیل تأثیر متقابل است که به دنبال بررسی تأثیر روندها بر یکدیگر است، و تجزیه و تحلیل مورفولوژیکی که به دنبال کشف چگونگی اجزای مختلف یک سیستم برای جستجوی ترکیب‌های جدیدی از عناصر برای اطلاع‌رسانی استراتژی است. رویکردهای تحلیلی خوب از ترکیبی از روش‌ها استفاده می‌کنند و به دنبال استفاده از طیف وسیعی از منابع اسکن برای افزایش قدرت تجزیه و تحلیل بعدی هستند.

 

روش‌های تفسیری: واقعاً چه اتفاقی می‌افتد؟

روش‌های تفسیری به دنبال این هستند که اطلاعاتی را که در دو مرحله قبل جمع‌آوری و دسته‌بندی شده‌اند، با روشی عمیق‌تر معنا کنند. روش‌ها در این سطح همچنین به دنبال به چالش کشیدن مقوله‌های مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل داده‌ها، با تلاش برای شناسایی و آشکارسازی جهان‌بینی زیربنای آن دسته‌ها هستند. یک مفهوم کلیدی در روش های تفسیری، لایه ها، به ویژه لایه های عمق است. روش‌های آینده‌نگاری در این سطح به دنبال حرکت فراتر از طبقه‌بندی داده‌ها هستند تا مشخص کنند چه سیستم یا منافع ساختاری در کار هستند.

همانطور که در شکل 5 نشان داده شده است، این رویکرد با چهار لایه ( لیتانی، علل اجتماعی، جهان بینی و اسطوره / استعاره ) از دیدگاه ها و اظهارات عمومی رایج در مورد موضوعات و رویدادها استفاده می کند و آن را با استفاده از رویکردهای عمیق تر تفسیر می کند.

 

روش های آینده نگر: چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟

روش ها در این سطح به دنبال ایجاد دیدگاهی از آینده های جایگزین برای یک سازمان هستند. برنامه ریزی سناریو یک روش آینده نگر شناخته شده است که به جای یک فعالیت فردی مشارکتی است که توسط Ogilvy (2000) به عنوان “عملی در جستجوی یک نظریه”[4] توصیف شده است. این ممکن است تردید در مورد برنامه ریزی سناریو را توضیح دهد، اما، اگر به خوبی انجام شود، این روش دارای دو نقطه قوت قابل توجه است: می تواند اطلاعات مربوط به محیط خارجی، هم از نظر کیفی و هم کمی، را با اطلاعات مربوط به محیط داخلی یک سازمان یکپارچه کند. و متمرکز بر افراد است – برای تولید سناریوها به دانش، تخصص و ورودی کارکنان نیاز دارد. از منظر یکپارچه، سناریوها را می توان با تمرکز بیشتر بر احساسات و باورهای کارکنان و همچنین روندهای خارجی تقویت کرد، اما این روشی است که به طور گسترده توسط سازمان های تجاری و دولت های ملی و گروه های مرتبط استفاده می شود.

با این حال، مانند همه روش های آینده نگر، برنامه ریزی سناریو این خطر را دارد که نامربوط تلقی شود، مگر اینکه فرآیندها به وضوح با فرآیندهای برنامه ریزی موجود ادغام شوند.

گزینه‌های فنی موجود برای سازمان‌ها به همان اندازه نتایج مهمی هستند که باید به طور گسترده‌تری فراتر از فرآیند توسعه سناریو برای ایجاد مباحث استراتژیک ثبت، ارتباط برقرار و مورد بحث قرار گیرند ، که طرز تفکر مردم را در مورد گزینه‌های استراتژیک آینده تغییر می‌دهد.

روش‌های آینده‌نگر دیگر عبارتند از چشم‌انداز، که در آن گروه بر شناسایی و تعیین محدوده آینده مطلوب تمرکز می‌کنند. این روش اغلب توسط گروه های اجتماعی و دولت محلی استفاده می شود. بک‌کستینگ[5] روش دیگری است که برای شناسایی چگونگی ظهور جهان‌های آینده بالقوه استفاده می‌شود. با شروع در دنیای آینده، مردم به عقب بر میگردند و رویدادها و نقاط تصمیم گیری را تا رسیدن به زمان حال بررسی می کنند. تفکری که در طول این فرآیند پدیدار می‌شود، این مفهوم را تقویت می‌کند که آینده‌های قابل قبول زیادی وجود دارد، و اینکه یک سازمان در مسیر خطی قرار ندارد.

تمرکز اصلی کار آینده‌نگر این است که آنچه را که معمولاً مدل ذهنی شرکت‌کنندگان[6] نامیده می‌شود تغییر دهیم .

 

نکته پایانی

روش‌های آینده‌نگاری به دنبال جمع‌آوری داده‌ها و معنا بخشیدن به آن هستند تا مردم بتوانند به شیوه‌های متفاوت و جدیدی درباره آینده فکر کنند. این داده ها ممکن است از انسان یا از تجزیه و تحلیل اسناد و مصنوعات یا هر دو جمع آوری شود. داده ها ممکن است با استفاده از تکنیک های کمی یا کیفی یا هر دو تجزیه و تحلیل شوند. با این حال، برای استفاده در فرآیندهای استراتژی، داده ها نیاز به تجزیه و تحلیل، تفسیر و استفاده به روش هایی دارند که برای سازمان منطقی باشد. اطلاعات به دست آمده از این تجزیه و تحلیل و تفسیر به سازمان اجازه می دهد تا گذشته و حال خود را بهتر درک کند، که مبنایی را برای استفاده از روش های آینده نگاری برای کشف آینده های بالقوه فراهم می کند.

روش‌های آینده‌نگاری برای اطلاع‌رسانی به فرآیندهای تفکر کارکنان در یک سازمان استفاده می‌شود تا بتوان تصمیمات بهتر و عاقلانه‌تری در مورد استراتژی آینده گرفت. آنها به دنبال توسعه یک چارچوب بلندمدت، خارج از محدودیت‌های معمول کنونی هستند که در آن تفکر در مورد گزینه‌های استراتژیک بالقوه می‌تواند رخ دهد. آنها راهی برای درک یک محیط نامطمئن و پیچیده آینده، با استفاده از یک چارچوب وسیع تا حد امکان، ارائه می دهند، به طوری که ممکن است معنایی برای اطلاع از تصمیم گیری پدیدار شود.

به این ترتیب، آینده‌نگاری در سازمان‌ها در مورد گسترش ذهنیت افراد، از طریق زیر سؤال بردن مفروضات و باورهای قدیمی است که زیربنای استراتژی کنونی هستند. انتخاب دقیق روش‌ها مورد نیاز است تا افراد فرآیندی را که تجربه می‌کنند، نتایج مورد انتظار و نحوه استفاده از آن نتایج را درک کنند.

[1] Maree Conway
[2] Foresight Methodologies
[3] the four quadrant framework of Ken Wilber
[4] a practice in search of a theory
[5] Backcasting
[6] mental model of participants
Hide picture