گسترش اقتصاد غيرپولي در جهان معاصر- آلوین تافل
گفت و گو با «آلوينتافلر»
چگونهاين سيستم جديد از دل اقتصادي كه براي ما آشناست بيرون خواهد آمد؟
به دو صورت. اول اينكه در حال حاضر دانش به عنوان كليد خلق ثروت به شمار ميرود و دوم، همجوشي بنيادين مصرف و توليد (Prosuming) به انفجار اقتصاد غيرپولي (non-money) منجر خواهد شد.
اقتصاد سنتي درباره كميابي بحث ميكند. اما دانش اساسا تهي نشدني و پايدار است. در صورتي كه شما در يك شاليزار برنج بكاريد من نميتوانم همزمان در همان شاليزار برنج بكارم. در صورتي كه شما از يك دستگاه استفاده كنيد من نميتوانم همزمان از آن دستگاه استفاده كنم. اما ما ميتوانيم از دانش به طور همزمان بهره ببريم بدون آنكه به تهي شدن آن منجر شود. مسالهاين نيست كه چه تعداد از مردم از علم حساب بهره ميبرند، چرا كه بهره بردن از آن به تهي شدنش منجر نخواهد شد. در واقع استفاده همزمان تعداد زيادي از مردم از دانش منجر به خلق دانش بيشتري ميشود.
دانش قابليت انتقال بيشتري نسبت به ساير توليدات دارد. دانش ميتواند در سمبلها و زبان خاص خلاصه شود. دانش تمايل به نشت كردن داشته و حفاظت از آن آسان نيست. رابطه خطي در دانش مفهوم نداشته و دانشي اندك ميتواند منجر به توليد محصولات عظيم شود. مخصوصا اينكه دانش غيرقابل لمس (Intangible) است. عوامل ناملموس همواره در داراييهاي ملموس در هم تنيده است. براي مثال همانطور كه «هرناندو د. سوتو» در كتاب «رازآلودي سرمايه» اشاره ميكند، قطعهاي زمين به خودي خود دارايي به حساب نميآيد مگر اينكه قوانين و هنجارهاي اجتماعي غيرملموس بر مالكيت شخصي صحه گذارند و مالكيت شخصي را به رسميت بشناسند. اين فاكتورهاي نامرئي به مانند پوست پرتقالي است كه مغز را احاطه كرده است.
امروزه بنگاههايي شبيه گوگل به مانند پوست پرتقال هستند. آنها هسته ملموسي ندارند. در حالي كه ميلياردها دلار ميارزند. در اقتصادهاي پيشرفته زيربناي سرمايه داري بر پايه داراييهاي ملموس، ميرود تا جاي خود را به داراييهاي ناملموس دهد.
توسعه شگفتآور مغز بيروني outside brain (بانكهاي اطلاعاتي، اتصال به شبكههاي كامپيوتري، جستوجوي لغات، نقشههاي ژنتيكي و گسترش جهانيوب) را ملاحظه كنيد كه به طور چشمگيري ظرفيت و امكانات ما را در قلمروهاي مختلف گسترش داده است. دانش تحت سيطره ما رو به رشد است. تمامي آنچه يك انسان در مورد دوران 70 ساله زندگي خود به ياد ميآورد، ميتواند در يك چيپ 6 گيگا بايتي به صورت ديجيتالي ذخيره شود و امروزه ما فضاي 400 گيگا بايتي را در كامپيوترهاي خود داريم!
به طور همزمان حفاظت از داراييهاي ناملموس روز به روز مشكل و مشكل تر ميشود. به طور مثال اجرا كردن حقوق مالكيت معنوي رو به دشواري ميگذارد.
منظور شما از اقتصاد غيرپولي (non-money economy) چيست؟ و چرا ميگوييد اقتصاد غيرپولي رو به انفجار ميرود؟
زماني كه ما مشغول به كاريم و يا زماني كه خريد و فروش ميكنيم و يا سرمايهگذاري ميكنيم و يا زماني كه از كارت اعتباري خود استفاده ميكنيم ما در حال فعاليت در يك اقتصاد پولي هستيم. اما اين همه اموري نيست كه ما در زندگي انجام ميدهيم. ما بچه دار ميشويم و از سالمندان نگهداري ميكنيم و يا شيري را كه چكه ميكند تعمير ميكنيم. به دوستمان براي رنگ كردن اتاقش كمك ميكنيم. آشپزي ميكنيم. خانه را جمع و جور ميكنيم. باغباني ميكنيم. براي روشن كردن ماشين خود از باتري ديگري كمك ميگيريم. اموري كه خودمان انجام ميدهيم كه ممكن است توليد و مصرف همزمان (prosuming) ناميده شود؛ چرا كه ما هم توليدكننده هستيم و هم مصرف كننده.
برخي اوقات اين امور را با پرداخت مبلغي به ديگران محول ميكنيم. زماني كه چنين ميكنيم ما در يك اقتصاد پولي فعاليت ميكنيم و اين فعاليتها توسط اقتصاددانان به عنوان ايجاد ارزش در محاسبات توليد ناخالص داخلي لحاظ ميشوند. اما زماني كهاين امور را خود انجام ميدهيم و يا اينكه فقر ما را به انجام اين امور توسط خودمان وا ميدارد، فعاليت ما به عنوان ايجاد ارزش در محاسبات GDP به حساب نخواهد آمد.
اقتصاد پولي ميتواند به همان ميزان اقتصاد غيرپولي، ايجاد ارزش نمايد. چرا كه هزاران فعاليت كه در اقتصاد پولي پرداختي براي آن انجام نميگيرد، براي اقتصاد پولي به عنوان ناهار مجاني به حساب ميآيد. اين فعاليتها سوبسيدي است كه اقتصاد غيرپولي به اقتصاد پولي ميپردازد. لحظهاي در مورد نرمافزار لينوكس موسوم به open-source software (برنامهاي كه به كاربران اجازه جرح و تعديل در آن، براي بهينهتر شدن نرمافزار داده شده است) و اثرات عظيم آن در سراسر جهان تامل كنيد. اين توليد، محصول لينوس توروالدس است كه پرداختي بابت آن انجام نگرفته و اغلب براي وي به عنوان سرگرمي مطرح بوده است كه پس از آن تعداد زيادي از برنامه نويسان را مجذوب خود كرد تا به جرح و تعديل و گسترش آن بپردازند بدون آنكه پرداختي به آنها صورت گيرد. اين امر ديگراني را نيز تشويق نمود تا به طور داوطلبانه انواع مختلفي از نرمافزارها را ارائه دهند. اين فعاليت توليد و مصرف همزمان (prosuming) در اقتصاد غيرپولي، شيوه توليد نرمافزار در اقتصاد پولي را تغيير داده است (در اقتصاد پولي كمپانيها اقدام به استخدام برنامه نويسان ميكنند و براي نوشتن برنامه به آنها پرداختي انجام ميگيرد منتهي منظور تافلر اين است كه در اقتصاد غيرپولي، مبادله پولي در توليد برخي نرمافزارها رنگ باخته و اين روند رو به گسترش است.م).
توليد و مصرف همزمان (prosuming) ساليان درازي با ما بوده است. در اين ميان چه چيز جديدي به وقوع پيوسته است؟
پديده جديد اين است كه تكنولوژيهاي جديد و ارزان فعاليتها را از اقتصاد پولي به سمت اقتصاد غيرپولي سوق داده است. بسياري از كمپانيها در اقتصاد پولي مصرفكننده را مجاب كردهاند اموري را كه قبلا توسط شاغلين آن كمپاني انجام ميگرفت، خود انجام دهند. ما از خودپردازها (ATM) استفاده ميكنيم و اطلاعات را وارد و خروجي را دريافت ميكنيم. در اين ميان تحويلدار بانكي در كار نيست. اين همان توليد و مصرف همزمان است.
در گذشته ما فيلم را از دوربين كداك خارج ميكرديم و براي چاپ ارسال ميكرديم. اما امروزهاينكار را خودمان انجام ميدهيم. خواندنيهاي مربوط به بيماري ديابت را خودمان تهيه ميكنيم و يا فيلم ديجيتالي و سيدي موزيك را خودمان توليد ميكنيم.
اين تنها آغاز كار است. ما به سوي انفجار اموري در حركتيم كه پرداختي بابت آنها انجام نميگيرد. به زودي يك ميليارد انسان بالاي 60سال خواهيم داشت كه از سيستمهاي خود تشخيصدهنده (self-diagnosis) پزشكي جهت آزمايشهاي مربوط به ادرار خود بهره خواهند برد. اموري كه در گذشته توسط پزشكان انجام ميگرفت (البته بسياري در مورد خطاي تشخيص اين سيستمها هشدار دادهاند). اين امور توليد و مصرف همزمان را بسيار پر اهميت خواهد ساخت. ما تكنولوژي را در اقتصاد پولي خريداري ميكنيم و در اقتصاد غيرپولي از آن استفاده ميكنيم كه بهطور بازخوردي ارزشهاي جديدي در اقتصاد پولي خلق خواهد كرد.
آيا حذف نيروي كار در نتيجه انجام امور توسط مصرفكنندگان، هزينههاي جديدي را به بار ميآورد كه بر دوش مصرفكنندگان خواهد بود؟
ما اين حذف نيروي كار را از توليدكننده به سمت مصرفكننده شغل سوم (Third job) ميناميم. شغل اول شما شغلي است كه براي انجام آن به دفتر يا كارخانهتان ميرويد و بابت انجام كار حقوق ماهانه يا هفتگي دريافت ميكنيد. شغل دوم شما نگهداري از خود، فرزندان و والدينتان است. همچنين نگهداري از خانه و جمع و جور كردن آن و شستن ظرفها و از اين قبيل امور. شغل سوم شغلي است كه توسط توليد كنندگان به خارج از بنگاه محول ميشود، منتهي نه به هند يا فيليپين بلكه به شما به عنوان يك مصرفكننده.
چند سال پيش اگر من ميخواستم بفهمم چه اتفاقي براي بسته پستيام كه توسط فدكس(FedEX) يا دياچال (DHL) ارسال كردهام، افتاده است بايد به شمارههايي در ممفيس، فرانكفورت يا توكيو زنگ ميزدم و با كارمندي براي پيگيري مرسولهام صحبت ميكردم. اما در حال حاضر من كارمند خود هستم. من به كامپيوترم مراجعه ميكنم و با وارد كردن شماره محموله، بسته پستيام را ردگيري ميكنم. من در واقع كاري را انجام ميدهم كه قبلا آن كارمند انجام ميداد و بابت آن دستمزد ميگرفت. استفاده از خودپردازها هم دقيقا به همين صورت است. ما درست همان كاري را انجام ميدهيم كه قبلا يك تحويلدار بانك انجام ميداد.
بنابراين در اقتصاد جديد، شغل سوم ما همان كاري است كه براي كمپانيها انجام ميدهيم اما پرداختي در قبال اين كار انجام نميگيرد! پر واضح است كهاين امور به فشارهاي روزانه ما افزوده ميشود و دليل ديگري است براي اين كه ما هميشه وقت كمتري در اختيار داريم.
و درست در زماني كه خريد يا فروشي در فضاي مجازي انجام ميدهيم (تجارت اينترنتي)، اطلاعات شخصي ذيقيمتي را فراهم ميكنيم كه شركتهاي بازاريابي پيش از اين بايد براي اطلاع از آنها به تحقيق ميپرداختند و يا براي دريافت اين اطلاعات مبلغي پرداخت ميكردند. هر زمان كه شما جستوجويي را با موتور جستوجوي گوگل انجام ميدهيد اين امر منجر به رديابي علايق و خواستهاي شما توسط شركتهاي تبليغاتي ميشود تا بازاريابي خود را منطبق با توليداتي نمايند كه با سلايق شما سازگار باشد.
دقيقا. اين يكي ديگر از جنبههاي شغل سوم است. در يك سيستم اطلاعات محور(information-based system) اطلاعات مورد نياز بيرون از سيستم است. مصرفكنندگان در هنگام خريد از سوپرماركت يا از طريق وبسايت در واقع اطلاعات خود را در اختيار سيستم قرار ميدهند.
چگونه سيستم دانش محور (knowledge-based system) آنچه را كه شما در كتاب خود «پايههاي ژرف زمان خلق ثروت» نام نهادهايد تحتتاثير قرار ميدهد؟
به دو طريق. اول اينكه ما در حال پشت سر گذاردن زمان مشترك و غيرشخصي استاندارد شده در جامعه صنعتي هستيم كه در آن همه از ساعت 9 صبح تا 5 بعدازظهر كار ميكنند، يعني در زمان مشابهي به سر كار مي روند و در زمان مشابهي به خانه باز ميگردند. اين ساعت كاري براي همه يكسان است.
در حال حاضر ما شاهد پيدايش زمان بيقاعده (برخلاف قواعد جامعه صنعتي كه براي همه يكسان است) و شخصي هستيم. تكنولوژي جديد هزينه ناشي از گوناگوني را كه ميتوانست منجر به تحليل بردن توليد انبوه شود، كاهش داده است. تكنولوژي جديد، ما را در چگونگي زمانبندي زندگي روزانه توانمند ساخته است. زمان در قرن بيست و يكم، زمان انعطافپذير خواهد بود.
دوم اينكه وقتي شما تغييرات تكنولوژيكي و اجتماعي را تسريع ميبخشيد در واقع كهنه شدن دانش منجر بهاين تغييرات را تسريع كردهايد. دانستههاي ما در زندگي روزمره ناتمام است و هر لحظه گوشهاي از دانش ما متحول ميشود. چرا كه هر آن سياره جديدي كشف شده و يا كروموزمي كه مرتبط با بيماري فشار خون است، هويدا ميشود. اين شتاب ميتواند دانش كنوني ما را به آنچه منسوخ شدن يك شبه (دانش تاريخ مصرف گذشته) تعبير ميشود، مبدل نمايد. زمان و تلاشي سريع دانش به طور ملموسي با جامعه اطلاعات در ارتباط است. در گذشته حقيقت و غيرحقيقت، اگر نه هزاران سال بلكه قرنها بدون تغيير پذيرفته ميشد.
اما امروزه بسياري از تصميم سازيهاي ما بر اساس واقعيتهايي است كه ميتواند فردا تغيير كند و يا دانش ما در مورد آن واقعيت منسوخ و كهنه تلقي شود.
چه مسائلي در نتيجهاين شتاب و تنوع در زمان، بروز خواهد نمود؟
مساله كليدي در جهان امروز ناهمزماني در رشد نهادهاي قديمي است كه با گوناگوني، انعطافپذيري و شتاب نهادهاي بنا شده بر دانش تلاقي مينمايند. سيستم قديمي به شدت با سيستم جديد ناهماهنگ است.
يكي از بزرگترين برخوردها با سيستم آموزشي استاندارد به وقوع خواهد پيوست كه در اصل اين سيستم آموزشي براي تربيت بچههاي كشاورزان و مبدل شدن آنها به نيروي كار صنعتي متناسب با نيازهاي جامعه صنعتي طراحي شده بود. آموزش در ميان نهادهاي بسيار كند به لحاظ تغيير، بايد مطابق با سيستم جديد ثروت تعديل شود.
اگر شما يك پليس باشيد كه جاده را به لحاظ سرعت خودروها زير نظر دارد، خواهيد ديد خودروي تجارت كه همواره تحت شرايط رقابتي به سرعت در حال تغيير است، با سرعت 100 مايل بر ساعت در حركت است اما خودروي آموزش كه فرض ميشود جوانان را براي آينده آماده ميكند، فقط با سرعت 10مايل بر ساعت در حركت است. شما نميتوانيد با اين درجه از ناهماهنگي، اقتصاد موفقي داشته باشيد.
تنها نهادها در اين ميان بازدارنده نيستند، بلكه مخالفتهاي سياسي عليه رژيم جديد سرعت، انعطافپذيري و تنوع نيز وجود دارد. دانشجويان فرانسوي را ديديد كه عليه شرايط كاري پر مخاطره در نتيجه قوانين جديد كار اعتراض ميكردند.
آنچه ما در خيابانهاي پاريس ديديم، كشاكش امواج بود. كشمكشي كه در جريان حركت از موج دوم(جامعه صنعتي) به موج سوم يعني جامعه مبتني بر دانش به وقوع پيوست. اين جدالي است مابين كساني كه از سيستم قبلي منتفع ميشوند و كساني كه از سيستم جديد بهره مند ميگردند.
اما اين امر براي اروپا نشانه مشكل بزرگي است.
در حالي كه سيستم جديد ثروت درباره تمركززدايي از قدرت و واگذاري اختيارات و انعطافپذيري است، رهبران اروپا در تلاش هستند تا دولتي بزرگ بنا نهند كه مقر آن در بروكسل واقع است. اروپاييها داراي نهادها و جوامعي بسيار كند به لحاظ تغيير ميباشند و آنها بهاين واقعيت افتخار ميكنند! اين خوب است ولي قيمتي دارد. دولتهاي بزرگ فرانسه، آلمان و ايتاليا به لحاظ سرعت در تغيير پشت سر آمريكاييها و آسياييهايي قرار گرفتهاند كه نه تنها به واسطه رقابت تجاري بلكه به واسطه چاشني حاصل از فرصتهاي جديد خلق شده توسط اقتصاد مبتني بر دانش بهآينده اميدوارند و به سرعت در حال تغيير هستند.
ترجمه و تلخيص:اسماعيل استوار