همه ما فکر می کنیم که پول را می شناسیم . اما آیا ما کارکرد های پول را درک می کنیم که در واقع پول چیست و چه چیزی را نشان می دهد؟ چگونه و چه زمانی اولین پول ظاهر شد؟ آیا به آن به عنوان راهی برای اندازه گیری ارزش فکر می کنیم؟ آیا ارزش ذخیره قابل اعتمادی است؟ چه کسی واقعاً پولی را که ما استفاده می کنیم ایجاد می کند؟ آیا کالایی قابل معامله است؟ و این پول در واقع چگونه با وضعیت ما، به ارزش واقعی چیزهایی که در زندگی خود استفاده می کنیم، با تلاشی که برای به دست آوردن آنها انجام می دهیم، با اقتصاد واقعی سکونت گاه های انسانی مرتبط است؟

 

پول واقعاً یک چیز نیست، بلکه یک فناوری اجتماعی است.

 

هنگامی که شروع به فکر کردن در مورد آن می کنید، اینها سؤالات بسیار لغزنده ای هستند، سؤالاتی که بسیاری را در طول هزاران سال فریب داده اند. بیشتر به این دلیل که پاسخ بسیار واضح به نظر می رسد. آیا این سکه در جیب شما، اسکناس دلار در گیره آن، کارت اعتباری در کیف شما، چک در پست، ضربه الکتریکی در رایانه نیست؟ پول همه اینهاست، و هیچ کدام، زیرا در درجه اول راهی برای نظم بخشیدن به زندگی ماست. اما این به شیوه‌ای خاص و دلبخواه : تلاشی برای تطبیق کیفیات اغلب نامعین تجربه ‌مان به ‌طور منظم در مقادیر. مقادیر قابل شمارش و مقایسه با واحدهای حساب استاندارد، که در آن همه چیز در برابر مبلغی پول ارزش گذاری می شود.

 

(پول) سیستم عاملی است که ما اقتصاد خود را بر اساس آن اداره می کنیم.

 

همانطور که فلیکس مارتین در Money: The Unauthorized Biography می نویسد: «مشکل این است که پول در واقع یک چیز نیست، بلکه یک فناوری اجتماعی است: مجموعه ای از ایده ها و شیوه هایی که آنچه را تولید و مصرف می کنیم، و نحوه زندگی ما با هم را سازماندهی می کند. وقتی صحبت از خود پول به میان می‌آید – به جای نشانه هایی که آن را نشان می‌ دهند، دفاتر حسابی که مردم آن را در آن ثبت می‌کنند، یا ساختمان‌ هایی مانند بانک‌ هایی که مردم در آن اداره می‌کنند – هیچ چیز فیزیکی وجود ندارد که بتوان به آن نگاه کرد…اما ارز خودش پول نیست… به عبارت دیگر، سکه و ارز، نشانه ‌های مفیدی برای ثبت سیستم زیربنایی حساب‌ های اعتباری و اجرای فرآیند زیربنایی تسویه حساب‌ها هستند.

متأسفانه، وقتی به (اسم) پول فکر می کنیم، به طور خودکار به سکه ها فکر می کنیم، فلزات ارزشمند، نه نهادی که توسط آن فرآیند اعتماد اداره می شود (فعل). ما نباید به این فکر کنیم که پول چیست، ما نباید فکر کنیم که پول چیست , اما پول چه کار می‌کند . برای این واقعیت مهم در مورد ماهیت آن این است که پول یک تکنولوژی است , یا رویه , که برای مدیریت اعتماد ابداع شده , اعتماد به اینکه یک بستانکار دریافت خواهد شد . می ‌توان گفت که این سیستم‌ عامل است که اقتصاد ما را اداره می‌کند . برای اعتماد داشتن به کسی , برای اعتبار بخشیدن به او , و اگر او به شما موظف است، مدیون شماست (بنابراین، اعتبار و بدهی) – واقعیتی که شوالیه های مالت به وضوح بیان می کنند. هنگامی که در سال 1565 آنها این شعار را بر روی سکه های خود مهر زدند: , sed Fides – Not the Metal, but Trust. Non Aes

اما آیا همیشه می توان به کسانی که پول ضرب می کنند اعتماد کرد؟ آنها می توانند بر شکسته شده و دولتشان نابود شوند، می توانند تقلب کنند و سکه ها را سبکتر ضرب و ارزش کمتری داشته باشند، می توانند ارز را خارج کنند یا بگذارند از طریق تورم کاهش یابد. این واقعیت که آنها همیشه قابل اعتماد نیستند یکی از دلایلی است که چرا فلز گرانبها در سکه ها اغلب به عنوان چیز واقعی ارزش فرض می شد. اشتباه که ایده پول با فرآیند غیر اساسی نشان می دهد.

ایده پول یکی از مهم ترین اختراعات مردم ساکن است.

سکه ها هرگز پول نبودند. آنها فقط برای پول ایستاده اند. آنها همیشه نشانه بودند. نشانه های اعتماد، که یک بدهی بازپرداخت خواهد شد. و توکن‌ها فقط نشانه‌ها هستند، هر چند فلزی که در آنها کمیاب و ارزشمند باشد.

نمونه بزرگ (به ارتفاع تقریبی 8 فوت) از پول سنگ یاپس (رای) در روستای گچپر. عکس اریک گینتر.

ایده پول با وجود همه ویژگی های مبهم، وابستگی به اطمینان و اعتماد و سهولت استفاده از آن برای تقلب، یکی از مهم ترین اختراعات مردم ساکن است. زیرا یکی از فناوری‌های کلیدی است که به گروه‌های بزرگ‌تر اجازه می‌دهد تا با هم رشد کنند. اما مانند همه فن آوری ها، این یک شمشیر دو لبه است که می تواند برای دزدی و همچنین پرداخت استفاده شود.

هنگامی که غربی ها برای اولین بار در قرن نوزدهم به جزیره دورافتاده یاپ (ایالات فدراسیون میکرونزی) رسیدند، دور از هر نقطه ای در اقیانوس آرام، با شگفتی متوجه شدند که جزیره نشینان از یک ارز عجیب و غریب استفاده می کنند. شامل دیسک های مدور بزرگی از سنگ آهک با سوراخی در وسط بود. قطر این دیسک ها که رای نامیده می شود بین 1 تا 12 فوت بود. آنها را از جزیره‌ای به نام پالائو، در 280 مایلی دورتر استخراج کردند، و از آنجا با قایق‌های قایق‌ران حمل می‌شدند تا در اطراف جزیره نگه داشته شوند، و بخشی پس از دیگری متعلق به افراد دیگری بود که نشان‌دهنده ارزش است. برخی حتی در دریا غرق شدند، اما به عنوان بخشی از ارز باقی ماندند، زیرا همه کیفیت، تاریخ، موقعیت، ارزش و مالک فعلی خود را می دانستند.

این دیسک های سنگی به هیچ وجه نمی توانستند حمل شوند و به عنوان سکه مورد استفاده قرار گیرند، اما آنها ارز بودند، زیرا برای مبادلات اجتماعی خاص اختصاص داده می شدند: ازدواج، ارث، معاملات سیاسی، حتی خوک. اقلام پیش پا افتاده تری مانند غذا و الیاف را می توان با پول پوسته یا از طریق یک تعهد عرفی مبادله کرد که در آن آشکار بود چه کسی چقدر به چه کسی بدهکار است، و انتظار می رفت که بازپرداخت به صورت نوع در زمان فرا رسیدن زمان انجام شود.

اگر کسی به رای نگاه کند، به سادگی پول نامیده می شود. از یک جهت این درست است. اما همچنین عمیقا گمراه کننده است، زیرا رای ارزی نیست که بتواند هر چیزی و همه چیز را برای شما بخرد، بلکه فقط یک نشانگر یا نشانه ای است که ارزش یک رابطه تغییر یافته را ثبت می کند که توسط دو طرف در شرایط خاص وارد شده است. نوع قرارداد

این نشان دهنده وجود یک پیوند اجتماعی خاص در آن جامعه خاص است. این یکی از ابزارهایی است که به وسیله آن روابط اجتماعی نظم می یابد، خواه روابطی باشد که شامل قدرت باشد، پیوندهای خانوادگی، انتقال کالاهای وضعیتی یا تعهدات خانوادگی. در یاپ، سیستم پولی بر تاریخ شفاهی مالکیت متکی است. هر معامله در این تاریخ ثبت می شود و نیازی به حرکت فیزیکی سنگ نیست. مانند سکه های فلزی، هیچ دارایی فیزیکی نیست.

عمل متقابل و الزام در فرهنگ های غیرتجاری

در واقع، در بیشتر زمان وجود انسان به عنوان گردآورنده شکار، مبادله توسط رفتار متقابل اجتماعی اداره می شد. بر اساس سنت، تعهد به کمک، منصفانه و عادلانه بودن. با دیگر اعضای خانواده، روستا، قبیله منصفانه رفتار کنیم. مشارکت در اشتراک اساسی تلاش ها و کالاهایی که جامعه را حفظ می کند. مطابق با قوانین رتبه و مقام رفتار کند. نوعی اشتراک گذاری که در خانواده هایی اتفاق می افتد که بازپرداخت آن انتظار نمی رود.

هیچ معیار جهانی، انتزاعی و ارزشی وجود نداشت. بدون پول واقعی زیرا هیچ تجارتی آنطور که ما می شناسیم وجود نداشت، هیچ بازار مستقری وجود نداشت که بتوان در آن کالاها را مبادله کرد. این وظیفه و موقعیت اجتماعی بود که جوامع را در کنار هم نگه می داشت. در این جوامع کوچک، پیگیری اینکه چه کسی وزن او را می کشد و چه کسی وزنه را نمی کشد، آسان و طبیعی بود. انتقال روزانه مایحتاج توسط یک سیستم غیررسمی متقابل انجام می شد که در آن هرگز نیازی به واحد مبادله تصوری نبود.

در جوامع پیچیده تر، عمل متقابل از طریق دادن هدایا رسمیت یافت. مبادله سریالی هدایا اتحادهایی را ایجاد کرد، تعهداتی ایجاد کرد و نشان دهنده همبستگی بود. در برخی از جوامع، بخشش به یک عمل تقریباً تهاجمی تبدیل شد، مانند توزیع رقابتی یا نابودی کامل ثروت توسط افراد با مقام بالا که موقعیت سلسله مراتبی خود را در مراسم بومی مردم شمال غربی کانادا تثبیت می کردند. مراسمی که در آن میزبان رئیس مهمان را به چالش می‌کشید تا از توانایی یا «قدرت» او برای بخشش یا نابود کردن کالاها، اقلام با ارزش، مانند پتو یا سپرهای مسی زینتی (به ارزش یک برده) فراتر رود. استعمارگران بریتانیایی چنین اعمالی را ابتدا ضایع و مغایر با ارزش‌های متمدن می‌دانستند و سعی در سرکوب آن‌ها داشتند. اما چنین ولخرجی برای حفظ ساختار آن جامعه ضروری است. چیزی که مهمتر از احتکار کالای صرف یا پول استعمارگران است.

برای غربی‌های مدرن، آداب و رسوم سایر مردمان در مقایسه با شیوه‌های تجاری ما، اغلب عجیب به نظر می‌رسد. شیوه‌های تجاری که به ما امکان دسترسی به کالاهای وضعیتی مانند لباس‌های شیک، یا ملزومات ضروری مانند نان را می‌دهد و هزینه آن را با پول پرداخت می‌کنیم.

برای مثال، مردم( Lele)  در آفریقای مرکزی، در کنگوی بلژیکی، که مری داگلاس مردم‌شناس بریتانیایی در دهه 1950 با آنها زندگی می‌کرد، نوعی پول داشتند، یک تکه پارچه رافیا. پارچه ای که یک مرد می توانست در عرض سه ساعت ببافد.

اما از این پارچه ها به عنوان ارز برای خرید کالاهای روزانه استفاده نمی شد. در عوض، این «پول پارچه» محدود به انواع خاصی از «پرداخت‌های» غیرتجاری بود که در جامعه لله Lele مورد نیاز بود، و برای آن «پول پارچه» مورد نیاز بود. کارکرد آنها حفظ روابط اجتماعی درون لله بود. پارچه ها به عنوان هزینه ورودی به گروه های فرقه مذهبی، حق الزحمه شفا دهندگان آیینی، برای حقوق ازدواج، به عنوان پاداش به همسر Lele برای زایمان، به عنوان جریمه برای زنا، به عنوان غرامت برای جنگ و بدهی های خون، و به عنوان خراج به سران استفاده می شد.

مردم Lele  برای پارچه رافیا به همان اندازه ارزش قائل اروپایی ها برای طلا قائل بود. اما از آنجایی که ساختار و ارزش های جامعه لله بسیار متفاوت بود، پرداخت با پارچه در شرایط بسیار متفاوتی انجام می شد. انگیزه پرداخت اجتماعی بود نه تجاری.

این سیستم به این معنی بود که مردان مسن‌تر از افراد جوان‌تر، لباس‌های بیشتری داشتند. آنها ثروتمندتر بودند و قدرت بیشتری داشتند. قدرت کنترل مردان جوان‌تر، که برای پیوستن به گروه‌های فرقه مورد نیاز یا ازدواج مجبور بودند از آنها وام بگیرند. با این حال، با افزایش تماس با غربی‌ها، پارچه‌ها با پول بلژیک معامله می‌شد و نرخ مبادله بین آنها برقرار می‌شد. یک مرد جوان می‌توانست برای خارجی‌ها کار کند و با دستمزدی که به صورت فرانک دریافت می‌کرد، می‌توانست پارچه‌هایی بخرد تا بزرگ‌ترهایش را دور بزند و مثلاً از این پارچه‌ها برای پیوستن به یک گروه فرقه استفاده کند. بنابراین ساختار سنتی کنترل اجتماعی در طول نسل ها به تدریج تضعیف شد و جامعه با این تماس با یک سیستم پولی بیگانه دچار اختلال شد.

جوامعی که دارای ثروت شدید بودند با قدرت و فتح، با خراج، غارت و غنیمت پیوند خوردند. قانون همیشه با دسترسی به ثروت مرتبط بود، اما نه با تجارت، و به ندرت به تاجران وضعیتی داده شده است که تاجران اکنون دارند.

در جایی که تجارت وجود داشت، از ارزش های مورد توافق دوجانبه استفاده می شد که معادل نوعی استاندارد پولی بود. این پول را می توان با وزن معینی از نقره، با یک پوسته کمیاب، یا حتی با یک سیخ گوشت آهنی، یک ابول، مانند یونان پیش از کلاسیک، نشان داد. همیشه از یک ماده واسطه ای استفاده می شد که می توانست به عنوان یک استاندارد در رابطه با کالاهای مورد معامله ارزش گذاری شود. یک پوسته کاوری می تواند ارزش دو یام یا یک خیار دریایی داشته باشد. اما مبادله کالا همیشه نادر بود و فقط در شرایط شدید استفاده می شد. هیچ باستان شناس یا مردم شناس مدرنی هرگز جامعه ای را پیدا نکرده است که تجارت خود را به طور منظم از طریق مبادله کالا انجام دهد.

 

حسابداری اولیه: شمارش مکاتبات

باستان شناسان ، در بین النهرین مقادیری از اشیاء  نادر کوچک سفالی پیدا کردند: مکعب ها، اهرام، استوانه ها، مخروط ها که برخی از آنها 8000 سال قدمت دارند. در ابتدا اینها مانند مهره های بازی برای چیزی شبیه شطرنج به نظر می رسید. اما هیچ تابلوی بازی پیدا نشد. سرانجام، در دهه 1970، باستان شناس فرانسوی، دنیس اشمانت-بسرات، متوجه شد که هر شکل در واقع نمایانگر کالایی متفاوت در زندگی روزمره یک گوسفند، یک قرص نان، یک کوزه عسل است.

ادامه دارد….

 

 

Hide picture