بمونی- یاداشت های دکتر محمد هاشم رهنما

بمونی
فرهنگ بنیان اجتماع و نظام معنایی مشترک میان انسان هاست.
بنیادی از معناهای گوناگون که عمیق ترین لایه های به جا مانده طی قرون و سالیان را که سازنده ارکان جامعه هستند، شکل می دهد.
فرهنگ از این رو امری پیچیده به شمار می رود که متاثر از موجودی چند بعدی وپیچیده به نام انسان است .
جلوه های این پیچیده گی را در نمادهای متعدد هنری از جمله موسیقی می توان یافت.
موسیقی با به اشتراک گذاشتن معنا تفاهم میان انسان ها را رشد می بخشد. از این روست که فهم معانی بیان شده در موسیقی به فهم فرهنگ جامعه می انجامد.
هیچ دورانی از تاریخ را نمی توان بدون موسیقی دانست، همان گونه که نمی توان موسیقی را بی تاثیر از مناسبات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی تصور کرد.
موسیقی جدای از تخصص و مهارت ورزی در روش ترکیب و تلفیق موزون سازها و نواها، تجلی گر معناهای نهفته در یک دوره زمانی است.
با چنین نگاهی «بُمونی» را باید شنید.
«بُمونی » با نوای دلنشین بوشهری، اگر چه در ظاهر نوعی شروه خوانی از سر مِهر و دلداده گی و ناز کشی بندری برای ماندن همدم جفا کار در حال ترک یار و دیار خود است؛اما در بطن خود حاوی معنای دیگری است.
« بُمونی » هشدار گونه ما را به پاس داشت آن چه انسان ها را در این دنیای پرشتاب و یخ زده و سرد، زنده و پویا و پر امید نگه می دارد دعوت می کند :
حرمت سنت های کم رنگ شده انسانی.
«بُمونی » دوستانه در گوش ما زمزمه می کند که برای انسان ماندن و انسان بودن به فهم پیچیده ای از دنیا نیاز نداریم؛ کافیست از «ر ِبون (روی بام )خونه مون » ستاره آسمون و رنگین کمون همواره دیدنی را باز ببینیم.«بُمونی» پر از درد فریاد می زند که همگان باید «عشق »را که تنها و تنها به دنیای انسانی تعلق دارد بسان ناموس (سنت)محافظت کنند و بر سر این ناموس «بمونند»،تا دنیا بماند.
چرا که اگر تعهدی نداشته باشیم، مهم نیست بندری باشیم یا نباشیم هم «می پُوسی و می پُوسُم » و به دنبال نبود سنت «عشق» ،
همه می پوسیم…
(محمد هاشم رهنما/ بهمن1399