دوباره مثل گلی در بهار روییدی- اشعار زیبای هوروش نوابي

چه آفتاب بلندی! چه نور خورشیدی!

وطن، وطن، وطنِ من! همیشه جاویدی

خدا،خدا کن و برخیز با تمام وجود

بمان، بمان که تو خود یادگار جمشیدی

هزار دام برایت گذاشت دشمن تو

پی رهایی خود صادقانه کوشیدی

هزارعهد شکست و گسست پیمان را

شرنگ تلخ به پیمانه کرد و نوشیدی

دوباره زنده شدی، باز قد علم کردی

شبیه چشمه ز اعماق خویش جوشیدی

زخون پاک تو رنگین شد آسمان و زمین

برون کشیده سر از خون و باز خندیدی

هزار دفعه بریدند شاخه های تو را

دوباره مثل گلی در بهار  روییدی

هزار خُدعه نمودند تا شوی تسلیم

فسون و فتنه ی اعصار را به خود دیدی

چقدر باد وزید و چقدر توفان شد؟

ولی تو بید نبودی، به خود نلرزیدی

 

وطن، وطن، وطن من! تو استوار بمان

بمان و جلوه گری کن، تو نیز خورشیدی

 

“هوروش بانو نوّابی”

Hide picture