چه میزان ارزشمندی برای خود و برای دیگران لازم و ضروری است ؟
چه میزان ارزشمندی برای خود و برای دیگران لازم و ضروری است ؟
آذر عبدالهی
نیاز به احساس ارزشمندی برای خود و برای دیگران است .اگر چه دو نیاز عشق , احساس ارزشمندی مستقل از هم هستند ولی فردی که دوست می دارد ودوست داشته می شود معمولا احساس ارزشمندی هم می کند .و کسی که ارزشمند است معمولا دوستش دارند و می تواند او نیز به نوبه خود به دیگران عشق بورزد و آنها را دوست بدارد .
اما در رابطه با کودک می تواند اینگونه نباشد برای مثال یک کودک عزیز دوردانه و برخوردار از آزادی زیاد , ممکن است از عشق و محبت زیاد والدین برخوردار باشد ولی پدر و مادر میان عشق به فرزند و پذیرفتن رفتار او چه خوب و چه بد , تفاوت قایل نشوند . مسلم است که به فرزند باید عشق ورزید ولی معنی عشق , تایید چشم بسته همه ی کارهای او نیست , کودک تفاوت بین رفتار درست و نادرست را می داند بنابراین دریافت عشق و محبت در مقابل رفتاری که خودش می داند نادرست است او را دچار سردر گمی می کند و مانع ایجاد احساس ارزشمندی در او می شود .هنگامی که پدر و مادر عشق و انضباط را در کنار هم به کار گیرند , کودک رفتارش را اصلاح می کند .
برای اینکه دچار مشکل روانشناختی نشویم و احساس ارزشمندی داشته باشیم باید رفتاری مثبت و خوشایند و مطابق با معیارهای پذیرفته شده از خود نشان دهیم .
همچنین برای احساس ارزشمندی باید یاد بگیریم هنگامی که رفتارمان درست است به خود افتخار کنیم .
اگر رفتار خود را ارزیابی نکنیم یا رفتارمان مورد ارزیابی دیگران قرار نگیرد یا زمانی که پایین تر از حد معیار یا آنچه از ما انتظار می رود رفتار کنیم , دیگر به دنبال رفتار و بهبود آن نخواهیم بود و در نتیجه نیاز ارزشمند بودن نیز در ما آورده نخواهد شد .
بطور کلی اخلاقیات , معیارها , ارزش ها , با انجام رفتار درست شرط لازم برای بر آورده شدن نیاز مربوط همراه با احساس ارزشمندی است .
یادگیری چگونه بر آورده کردن نیازهایمان باید از کودکی شروع شود و در تمام عمر ادامه پیدا کند .شکست این یادگیری باعث رنج ما خواهد شد .
اگر فردی که از کودکی داد و ستد عشق و محبت را نیاموخته باشد ممکن است در بقیه عمر خود با ناکامی و سرخوردگی به شیوه های مختلف در جستجوی محبت باشد .
در رویکرد به شخصیت بندورا ” خود ” عامل روانی نیست که علت های رفتاری را تعیین کند .دو جنبه مهم خود , تقویت خود و احساس کارایی است .
فرایند مدام تقویت خود بیشتر رفتارهای ما را تنظیم می کند و این فرآیند به معیارهای درونی شده عملکرد نیاز دارد تا بتواند ارزیابی کند .
رفتار گذشته ما می تواند معیاری برای ارزیابی رفتار حال و مشوق برای عملکرد بهتر در آینده باشد . همینطور افرادی که احساس کارآیی بسیار پایین دارند حتی ممکن است مقابله هم نکنند زیرا معتقد شده اند که هر کاری که انجام دهند بی فایده است . احساس کارایی پایین می تواند انگیزش را نابود کند , سطح آرزوها را پایین بیاورد , در توانایی های شناختی اختلال ایجاد کند و حتی به سلامت جسمانی تاثیر ناگوار بگذارد .
احساس ارزشمندی و احساس کارآیی رابطه مستقیم با هم دارند .شاخص مهم موفقیت عملکرد , دریافت بازخورد درباره پیشرفت و یا عملکرد است و بدست آوردن هر بازخورد مثبت در عملکرد , احساس ارزشمندی فردی را به سطح بالاتری هدایت می کند .
ماهنامه اردیبهشت 1400 جلا