نیاز امروز ما به سعدی – نوشته حسین افضلیان
به بهانه اوّل اردیبهشت ماه، روز بزرگداشت شیخ اَجل سعدی شیرازی
✍ حسین افضلیان
بیرجند – اوّل اردیبهشت ماه ۱۴۰۳
استحکام عمارت شکوهمند و سر بر آسمانسای فرهنگ و ادب پارسی بی شک مرهون پنج ستون سترگ و پنج چهره گران شأن و فرمند است که استوانههای اصلی این بنای رفیع را تشکیل میدهند:
حکیم خردمند طوس ابوالقاسم فردوسی، حکیم جمال الدین ابومحمد نظامی گنجوی، مولانا جلال الدین محمد رومی بلخی، شیخ اجل مصلح الدّین سعدی و حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی.
هر یک از این پنج شخصیت بزرگ، به نوبه خود فصلی نوین در ادب پارسی و در حوزه فرهنگ مشرق زمین گشودند به گونهای که منشاءِ تحولاتی اساسی در حوزه تأملات و تعاملات فکری، فرهنگی و نیز زبان و ادبیات پارسی شده و تأثیرات شگرفی را در عرصه ادبیات جهانی از خود به جا گذاشتند.
این پنج تن که بنده همواره از آنان با عنوان رسولان اولوالنّظم ادبیات پر طمطراق پارسی یاد میکنم، به واقع چشمههای جوشانی هستند که معرفت، حکمت، حماسه، عرفان، عشق و انسانیت از اندیشه و آثارشان میجوشد و میراثِ نفیسشان از پسِ سدههایی بس طولانی، کماکان روح و جان آدم و آدمیّت را سیراب میسازد و طراوتِ اندیشهشان به سانٍ باغ و بوستانی خلل ناپذیر، مشام جان مشتاقان را مینوازد.
در این میان شیخ اَجل، سعدی شیرازی جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است.
سعدی و اندیشهاش در همه این اعصار، همواره همانندِ انسانیِ جستجوگر، در پی رشد و کمال آدمی و مسئول در برابر جامعه و رنج و تعب انسانها بوده ست.
جستجوی سعدی که ممارستی بس طولانیست هم آفاقیست و هم انفسی. در مدتی ۳۰ ساله اقصا نقاط جهان آن روز را در سختترین شرایط ممکن زیر پا میگذارد تا از نزدیک با مردم و ملل مختلف آشنا شده و به سبک حیات و مماتشان پی ببرد.
در اقصای عالم بگشتم بسی
به سر بردم ایام با هر کسی
تمتع به هر گوشهای یافتم
ز هر خرمنی خوشهای یافتم
سعدی که تشنه شناختِ هر چه بیشترِ حقیقت است در سفرهای طولانی خود به گفتگو، تبادل اندیشه و تأمل و تعمق در بحورِ عالمانه عالَم و آدم میپردازد. و با هوشمندی و فراستی در خور، محیط اجتماعی ملتها، نوع روابط انسانیِ طبقات مختلف مردم و نیز مناسبات حکومتها با شهروندان را زیر نظر میگیرد و آنچه را که در این راه یافته و با خود آورده، بس شگفت آور و باور نکردنی است!
چنانکه از آن پس، گلستان و بوستانی میسازد که همیشه معطر و مصفاست. همانگونه که خود نیز میگوید:
به چه کار آیدت ز گُـل طبقی
از گلستان من ببر ورقـی
گل همین پنج روز و شش باشد
این گلستان همیشه خوش باشد
اما با این همه از میان همه ویژگیهای ممتاز سعدی، چند ویژگی او بیشتر رخ مینمایاند:
نخست: اندیشه بلند انسانی و عشق پاک و زلال او به ابناءِ بشرست. او که از عقل گراترین شعرای تاریخ ادبیات ایران است، هنرمندی است چیره دست که توانسته عقل و عشق را ماهرانه در هم بیآمیزد و یکی از اصول پنهان اما ثابت و تغییرناپذیر طبیعت را در معرض دید عاشقانِ عاقل قرار دهد. اصل “وحدت عشق و عقل!”
اصلی که مهاتما گاندی مصلح بزرگ جهان معاصر، آن را در زندگی، واحدی تجزیه ناپذیر میداند و بین آنها به جای تضاد، وحدت را جاری میسازد.
سعدی چنان در یک ریشهگی بنی آدم اصرار دارد که حتی برای دشمنش هم بد نمیخواهد.
دشمنام را بد نمیخواهم که آن بدبخت را
این عقوبت بس که بیند دوست هم زانوی دوست
این چند بیت او که شهرتی عالمگیر یافته در حقیقت تجلیِ عالیترین مراتب عشق و دلدادگی اوست به شأن و منزلت انسانیِ انسانها در میان تمام سرودههایش:
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
و دوم: روح باصفای اوست که واجد همه صفات و خصوصیات یک انسان تربیت یافته و الهی است که خودِ وی از این صفات به عنوان درهای تربیت نام میبرد که در صدر همه آنها تدبیر و عقل و تواضعست که ویژگی راستین هر عالم و عارف حقیقی است.
براستی آیا سرچشمه رودخانه عظیم و همیشه خروشان دلدادگی و عشقی که بی وقفه در وجودِ سعدی جریان دارد، کجاست؟ آیا باید منزلگاهِ آن را در آسمان دانست؟
به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
به غنیمت شِمُر ای دوست دمِ عیسیِ صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی، کاین دم از اوست
و یا :
ننازم به سرمایه فضلِ خویش
به دریوزه آوردهام دستِ پیش
شنیدم که در روز امید و بیم
بَدان را به نیکان ببخشد کریم
تو نیز ار بَدی بینی ام در سخُن
به خُلق جهان آفرین کار کن
باب تواضع در بوستان او، نقطه اوج ارزش های ناب انسانی در اندیشه و نگاه اوست. آنجا که در خاتمه بوستان این انسان بزرگ به درگاه خداوند چنین راز و نیاز میکند:
کس از من سیه نامه تر دیده نیست
که هیچم فعال پسندیده نیست
جز این کاعتمادم به یاری توست
امیدم به آمرزگاری توست
بضاعت نیاوردم الا امید
خدایا ز عفوم مکن ناامید
دیگر خصیصه برجسته شیخ اجل که از همین عشق و دلدادگی او به سرنوشت مردم و از تعهد انسانیِ او سرچشمه میگیرد، احساس مسئولیت او در برابر جامعه و مردم و به خصوص دردمندان و رنجوران است در برابر بی دردان و گنجوران.
در حقیقت این همان مسئولیتی است که روشنفکران و اندیشمندان آگاه بر مبنای میثاقی الهی در جامعه خود باید عهده دار آن باشند.
در ایفای چنین نقشی، سعدی رسالت روشنفکری و اصلاحات اجتماعی را از مسیر تکیه بر پشتوانههای فرهنگی و به ویژه فرهنگ قومی و ملی میداند نه تقلید کورکورانه و عاریتی از بیگانگان.
کهن خرقه خویش پیراستن
به از جامه عاریت خواستن
ایفای چنین مسئولیتی با تکیه بر اصالتهای بومی با دفاع از حقوق مردم در برابر قدرتهای سیاسی و به خصوص اقتدارگرایانِ زورگو توصیه مؤکد اوست. قدرتی که از نظر سعدی مهمترین وظیفهاش برپایی عدالت و حراست از حقوقِ آحاد مردم است.
او ایجاد کشوری آباد را در شرایطِ جور و ستم حاکمان خواب و خیال میداند و این نظریه همان است که امروزه و به ویژه در عصر هژمونی نظام سلطه بر جهان کنونی بسیار در خورِ تأمل و تعمق است.
بوستان سعدی در حقیقت یک مانیفست اخلاقی است که شرایط مطلوب جامعهای امن و آباد و سراسر صلح و عدالت را ترسیم میکند.
در همین اثر فاخر و ماناست که در اوج فصاحت شرایط و راهکارهای مطلوب سیاسی، امنیتی، جهانگردی، رفاهی، تجاری، تأمین اجتماعی، انضباط اخلاقی، نظم عمومی و … را در قالب پند و حکایات عرضه میکند. و تا آنجا پیش میرود که حتی توجه به حقوق تاجری که در جایی دور از وطن خود و در دیار غربت از دنیا میرود را از وظایف دستگاه حاکمه میشمارد و بازگرداندن اموال او را به وارثانش امری واجب میشمارد.
کاش باور کنیم که امروزه ما، جامعه بیتعادلمان و جهان پر مخاطرهای که در آن به سر میبریم بیش از هر زمان دیگر نیازمندِ سعدی و آراء و اندیشههای صلح طلبانه و عدالت بخش اوست.
ز خاک سعدی بیچاره بوی عشق آید
هزار سال پس از مرگش ار بینبویی!
📚