نکته هایی الهام گرفته از کلام جبران خلیل جبران
از ترس تنهایی به پرگویان پناه می برم تا صدا و هیاهوی درونشان سرگرمم سازد
هیاهو، آدمی را از حقیقت دور می سازد ، حقیقت در سکوت فهم می شود و با واژه ها منتقل نمی گردد
سکوت زبان دل است و انسان در دل خویش خانه دارد نه در زبانش
جغدی که چشمانش به تاریکی شب خو گرفته است روشنایی روز را نمی بیند
تو می توانی از نغمه ای که در هوا جاری است ترانه ای بسازی اما برای شنیدن به گوشی شنوا نیاز داری
کوهنوردی که در دشت ایستاده است کوه را روشن تر و آشکار تر می بیند
در بسیاری از حرف های ما اندیشه کم است ، اندیشه پرنده هوای باز است و در قفس واژه ها می میرد
باران عشق دریا به آسمان است و هدیه آسمان به زمین تا او بخندد
دوستی کشتزاری است که در آن محبت می افشانید و شادمانی درو می کنید
اشتیاق را با چراغ عقل روشن کنیم ، عقل سکان و اشتیاق بادبان کشتی روح است
سکان را نشکنیم و بادبان را پاره نکنیم مگر بخواهیم بازیچه امواج به این سو آن سو برویم
تمدن درختی است کهنسال که ریشه هایش در تاریکی فرو رفته است و شاخه هایش درآسمان آینده میوه می دهد
زمان نمی تواند دور من حصار بکشد، دیروز چیزی نیست جز خاطره امروز و فردا نیز چیزی نیست جز رویای امروز
کار دورترین رویاها را نزدیک می کن و شادی را از آتش کوره کوزه گر بدست می آورد
رنج ها حاصل انتخاب داروی تلخی است که طبیب درون مان سفارش داده است
آنان که غنی ترند محتاج ترند ، بخل نتیجه بیم از احتیاج است
رویاهایمان را با زر و سیم معامله نکنیم ، رویاها فروشی نیستند
Fekrvarzi.ir