نظم نوین رسانه ای غرب

مصاحبه با محسن فردرو

دنیایی که ما امروز در آن به سر می بریم چگونه دنیایی است؟

همه ما در اقصی نقاط جهان به این نوع سئوالات می اندیشیم. دنیای ما چگونه دنیایی است؟اجزای تشکیل دهنده آن چیست؟ چگونه می توان فهم دقیق و عقلانی از دنیای امروز داشت و فرایندهای مهم آن کدام است؟ ما انسانها همیشه درباره جهان هستی و درباره زندگی اجتماعی و بسیاری از رویدادهای اطرافمان می اندیشیم و هر یک از ما نظریاتی نیز ارائه می دهیم. نظریه های ما تلاش دارد روابط بین پدیده های اجتماعی را بعنوان واقعیت های اجتماعی تحلیل نماید و این تحلیل ها چگونگی فعالیت آینده و نحوه ارتباط ما را با دیگران مشخص می نماید.اگر نظریه هایی که ارائه می شود بی انضباط و نامنظم و بدون مطالعه نظریه پیشینیان و متفکران و غیر دقیق ,احساسی و فقط بر اساس تجربه های شخصی بنا شده باشد. نوعی نظریه پردازی شخصی و منفرد خواهد بود و از منظر منتقدان ,جزءنظریه های جمعی و اساسی و معتبر و جهان شمول نخواهد بود. پس بهتر است نظریه های متفکران اجتماعی که روشمند و دقیق و به شیوه منظم تنظیم شده است را به نظریه های فردی و شخصی اولویت دهیم مگر آنکه خود نیز مسیر نظریه پردازی روشمند و دقیق را عمل نماییم.

نظریه های کلان مرتبط با دنیای امروز کدام نظریه ها هستند؟

از جمله نظریه های کلان , نظریه انتقادی و پیدایش صنعت فرهنگ است که در اوایل قرن بیستم مطرح گردید . نظریه پردازان انتقادی این ایده را مطرح کردند که سرمایه داری دچار تغییری شگرف شده است و جوامع در فرایند انتقال از اقتصاد به فرهنگ قرار گرفته اند و این احتمال را طرح کردند که مردم در جوامع جهان تحت کنترل فرهنگ و نه اقتصاد قرار گیرند. آنها به صنعت فرهنگ یعنی صنایعی مانند فیلم، رادیو و تلویزیون، روزنامه ها و خبرگزاری ها و سلطه فزاینده آن ها بر جوامع و افراد پرداختند و ظهور فرهنگ توده یعنی فرهنگی که در دسترس توده ها و مورد علاقه آنها قرار می گیرد را اعلام نمودند. این نظریه در طول قرن بیستم با پیشرفت های فن آوری اطلاعات و اینترنت و گشترش رسانه ها بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت و دلایل بسیار بیشتری برای طرح آن فراهم شد.

نظریه انتقادی ,تأثیر فرهنگ را بدلیل مخفی بودن آن مهم تر می داند. صنعت فرهنگ بتدریج راه خود را به درون آگاهی و نحوه تفکر و احساس و رفتار مردم می گشاید و بدون اطلاع از سلطه ای که به آنان اعمال می شود از تولیدات صنعت فرهنگ استقبال کرده و مصرف روزافزون می یابند. مصرف انبوه کالاهای فرهنگی توده , ذوق و سلیقه و فکر را تعالی نمی بخشد بلکه با رویاهای موهوم آنها را سرگرم می سازد و ماشین بزرگ تولید سرمایه داری را به کار می اندازد. صنعت تبلیغات رشد گسترده می یابد و مردم تشویق به مصرف و خرید کالا می شوند و با بی حسی و بی هوشی زندگیشان بدست سرمایه داری اداره می شود. انتقاد اینگونه نظریه ها به فن آوری نیست بلکه به شیوه بکار گرفتن فن آوری در خدمت سرمایه داری است. در بخشی از این نظریه صنعت دانش نیز مطرح شد و موسسات و مراکز پژوهشی و دانشگاهی که مانند صنعت فرهنگ بجای خدمت به منافع جامعه بر منافع سرمایه داری متمرکز می شوند و به سرکوب عقل و قدرت نفوذ سلطه گران می افزایند، انتقاد شد. در پی آن نظریه پردازان اجتماعی مدرن نیز مدرنیته را ماند یک تریلی نیروی عظیمی دانستند که بی آنکه بتوان جلو آن را گرفت بی اعتنا به دیگران پیش می رود. این تریلی برای آنان که بر آن سوار هستند منافع و امتیازات زیادی دارد اما خطرات بزرگ نیز برای دیگران می آفریند. حداقل آن اضطراب دائمی مردمی است که به اداره کنندگان تریلی می اندیشند و ممکن است هر لحظه کنترل تریلی را از دست بدهند. در این شرایط مردم مجبورند به اداره کنندگان فن آوری یا متخصصان اعتماد نمایند و در مسیر حوادث این اعتماد بتدریج کاهش یافته و به نا امنی خاطر مردم افزوده می شود. نظریه های کلان پست مدرن نیز کوشش کردند جامعه پسا صنعتی را تعریف نمایند. جوامعی که مشخصه آن تدارک خدمات است و نه کالا. کارها صورت حرفه ای گرفته و دانش نظری ,تولید و کنترل فن آوری های جدید را بعهده دارد. در جامعه پسا صنعتی سه قلمرو ساختار اجتماعی، سیاست و فرهنگ دچار تغییرات اساسی می شوند. خدمات افزایش یافته, تزلزل و تردید محصول مدرنیته است . در جهان پست مدرن زمان و سرعت اهمیت یافته است. سرعت انتقال دانش و اطلاعات مکان ها را در نوردیده و دنیای جدیدی را شکل داده است. فن آوری های پیشرفته وا سطه میان ما و دیگران شده اند و دنیای جدیدی را شکل داده است. فن آوری های پیشرفته واسطه میان ما و دیگران شده اند و نقش اصلی را در مشاهده و فهم و ارتباط با جهان بدست گرفته اند و با گسترش عملکردها مناسبات و آگاهی ها زندگی اجتماعی را شکل جهانی بخشیده اند.

نظریه های جهانی شدن با جهت گیری های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی در این راستا گسترش یافته است. نفوذ بر فضای جغرافیایی جهان و کوتاه شدن فاصله ها و ایجاد شبکه ها و روابط فراملی از خصایص جهانی شدن است. نظریه جنگ فضایی از سوی نظریه پردازان بر این مبنا و مفهوم است که در جهان امروز برندگان جنگ فضایی کسانی هستند که متحرکند و قادرند آزادانه در سراسر کره زمین حرکت کنند و برای خود معنا خلق نمایند. سرزمین ها, به میدان جنگی تبدیل می شود که در آن بین دارندگان فضا و بازماندگان از توانایی های فضایی منازعه ای نابرابر صورت می گیرد. دارندگان فضا قادرند به طور مجازی هر فضایی را به سرعت و به طور آنی عبور کرده و یا مستقر شوند در حالیکه بازماندگان از توانایی های فضایی حرکتشان کند, سنگین , غیر قابل دسترس و مقید به زمان است. حضور برندگان فضا می تواند به نفوذ فرهنگی و اقتصادی و سیاسی بیانجامد و از سوی دیگر نیز موجب بروز تمایزات فرهنگی می شود و جهان را به سمت تصادم فرهنگ های جهانی هدایت می کند.نظریه برخورد تمدن ها تصویر تهدید کننده این موقعیت است و اوج آن تصویر هولناک تصادم آینده غرب با جهان اسلام است.غرب برای بقا و رفاه بایستی هویتش را ثابت کند و رهبری جهان را بدست گیرد, گرایشهایی نیز که بجای تصادم فرهنگی , همگرایی فرهنگی را پیش بینی می نمایند باز تسلط امپریالیسم فرهنگی و سرمایه داری جهانی و غربی شدن و آمریکایی شدن را منتها درجه جهانی شدن می دانند.نظریه مک دونالدی شدن در ادامه پدید آمده است . در این نظریه فرایند جهانی شدن مشابه فرایند رستوران های مک دونالد در بیش از 130 کشور جهان تحلیل می شود. نیرویی که در فرایند مک دونالدی شدن وجود دارد نیرویی بر مبنای افزایش همگونی فرهنگی است و بر اساس بازدهی , محاسبه پذیری , پیش بینی پذیری , نظارت از طریق فن آوری و عدم عقلانیت بنا شده است.

در نظریه های جهانی شدن پنج جریان مورد بحث قرار می گیرد: چشم انداز قومی , چشم انداز رسانه ای , چشم انداز فنی , چشم انداز مالی و چشم انداز ایده ای. امپراتوری که فاقد مرزهای جغرافیایی است و کلید قدرت جهانی را بعهده دارد تلاش می کند با برقراری نظم , ایجاد هنجارهای رفتاری و قدرت نظامی , قضایی , فن آوری درهر جایی از جهان دخالت کند و برای دستیابی به قدرت اداره جهان , مبارزه و جنگ را در هر محیطی را مشروع جلوه دهد. عوام یعنی آن دسته از مردم جهان که با پذیرش این امپراتوری در مسیر طراحی شده آن زندگی می کنند , در این راستا همکار امپراتوری خواهند بود.در نظریه های سیاسی جهانی شدن نیز هم جواری از راه دور , موجب یکپارچه شدن جهان و در عین حال قطعه قطعه شدن آن می شود. پیشرفت های فناوری میکرو الکترونیک و انقلاب مهارتی و تکثیر انبوه سازمان های خصوصی و گروههای اجتماعی و تمرکز زدایی و پدید آمدن شبکه های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی نیز در مسیر یک پارچه شدن و از سوی دیگر تفکیک و تمایز قرار دارند.

ازآنچه گفته شد چه نتیجه ای می توان گرفت؟

در مجموع آنچه نظریه های اجتماعی مرور شده ارائه می نمایند تحلیلی از واقعیت های عینی و ذهنی جهان امروز است و چند فرایند تاریخی در آن برجسته می باشد, فرایند تجدید ساختار سرمایه داری و فرایند انقلاب اطلاعات و فن آوری و فرایند گسترش تعارض های فرهنگی و سیاسی . فرایند تجدید ساختار سرمایه داری در مسیر سلطه امپراتوری غرب بر جهان و اثبات هویت و رهبری جهان قرار دارد و تلاش می کند به کمک تحولات اطلاعاتی و فن آوری , جهان را بصورت شبکه ای اداره نماید به نحوی که همگرایی فرهنگی و سیاسی بوجود آمده و امکان بروز تعارض های فرهنگی کاهش یابد.

آیا نظریه های مطرح شده بر پایه واقعیت طرح شده اند یا صرفا رویکردی ذهنی هستند؟

گروهی در کشور ما معتقدند که این نظریه ها مربوط به دنیایی بیرون از زندگی مردم کشورهای جهان سوم است و در حاشیه زندگی قرار دارد و چون برای ما قابل شناسایی نیست , پس اعتبار چندانی ندارد. اگر چه مبالغه کردن در اندیشه های نظری یکی از نقص های عمده نظریه پردازان است اما روشهای علمی یا فلسفی یا منطقی و کلامی وجود دارد که می تواند آنچه واقعی است را برای اعضا جامعه تشریح نماید. از آنجا که جامعه دارای موجودیت عینی است بسیاری از مردم حقایق اجتماعی را به منزله اشیاء تلقی می کنند و آنچه عینی نشود را باور ندارند. اما آیا آگاهی امری متعلق به جهان فیزیکی است یا عنصری از یک واقعیت ذهنی؟ , زندگی واقعیتی ممتاز و عینی است که نمی توان وجودش را نادیده گرفت و این واقعیت موجب شده است که بسیاری از واقعیت های دیگر هستی که در اینجا و اکنون حضور ندارند ومشاهده نمی شوند , مورد شناسایی انسان ها قرار نگیرند و آنچه که در دسترس انسان ها قرار نداشته باشند را واقعیت تلقی نکنند . شناخت ما انسان ها از واقعیت به عوامل متعددی متکی است و عموما شناخت ما انسانها از بخشهای جهان هستی که دور از دسترس هستند و اطلاعات کم , کلی یا مجمل از آنها داریم ساده و ناقص است و افراد مختلف بهره های متفاوت از شناسایی واقعیت ها دارند.انسان ها جهان را دقیقا مانند هم نمی بینند و هر شخصی به میزانی که بر گنجینه شناخت خود می افزاید بهتر می تواند پدیده ها و واقعیت ها را درک کند.

قرن بیستم زمینه ای جهانی برای تحولات و تغییرات وسیع بوجود آورد. این تغییرات و فرایند های وسیع می تواند محتمل و تصادفی در نظر آید و یا از الگوها و برنامه های مدون برخوردار باشد. اگر دامنه احتمالات را محدود کنیم , تغییرات قرن بیستم از الگویی پیچیده و تو در تو حاصل شده است .

الگویی که اشاره دارید چه عناصر و ساختاری دارد؟

در این الگوی فرضی عناصری نقش اساسی دارند. عنصر زمان و مکان یکی از عناصر مهم این الگو است . زمان – فاصله متغیری است که نقش مهمی در ارتباطات بشر و در فضای جغرافیای گسترده جهان داشته است . شکستن محدودیت زمان و مکان می تواند اداره جهان را سهل تر و عملی تر سازد. عنصر دیگر لزوم تجدید ساختار در سرمایه و نیروی کار است که بایستی منطبق با تحولات ژئواکونومیکی یا تحولات جغرافیای اقتصادی جهان نیازمند بازنگری و باز تعریف است و شواهد حاکی از آن است که هزینه های بسیاری در اواخر قرن بیستم برای تجدید ساختار اقتصادی میان کشورهای سرمایه داری و پیشرفته انجام شده است.

عنصر فن آوری نوین ارتباطی , ماهواره ها , فیبر نوری , گسترش میکرو الکترونیک ها و رایانه ها و سرعت و شتاب حاصل از آن نیز در این الگو از اهمیت ویژه ای برخوردار است . این تحولات بستر یا فضایی از جریان جابجایی اطلاعات و تغییرات هویتی و فرهنگی و بازارهای اقتصادی جهانی را رقم می زند.عنصر دیگر این الگو تشکیل شبکه های مجازی و ارتباطی بین افراد و گروههاست که بدون هیچ گونه اصطکاک مخابراتی پیام ها در آن جریان دارد و ارتباطات سازماندهی شده را فراهم می آورد , ترکیبی از ماشین ها و انسان ها که بدون وقفه عمل می کند.

عنصر ذخیره سازی اطلاعات و ذخیره سازی زمان و ایجاد سرعت در تعاملات محلی , منطقه ای , و بین المللی , عنصر مهندسی ژنتیک بعنوان تکیه گاهی برای تولید گیاهان و حیوانات و مواد غذایی و تغییرات ژنتیک در کارایی انسان ها و عنصر شرکت های چند ملیتی و نقش آنها در تقسیم کار بین المللی از نمونه عناصر این الگو هستند.

عناصری دیگری همچون صنعت فرهنگ و صنعت دانش نیز در این الگو قابل مشاهده است. عنصر سلطه بر منابع طبیعی جهان و عنصر نفوذ و قدرت و عنصر نظارت جهانی و سازمان دهی فراکشوری , همچون سازمان ملل , بانک جانی , صندوق بین المللی پول و آژانس بین المللی انرژی اتمی , سازمان بهداشت جهانی و سازمان تجارت جهانی و کمیسیون های حقوق بشر و موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت و…آنچه برای ما اهمیت مستقیم دارد عنصر رسانه ای یا نظم نوین رسانه ای است.نظم نوین رسانه ای با تغییر در نگرش ها و نظریه های ارتباطی و جهان بینی مخاطب یابی ,همراه شده است و در راستای عینیت بخشیدن به یک بازار و فضای رسانه ای جهانی است.

نظم نوین رسانه ای جهان از چه ابعاد برخوردار است؟

غرب پس از تحولات قرن بیستم بر اساس گفتمان روشنفکری بررسی نظریه ها و پیش بینی تحولات و دستیابی به فن آوری های جدید , به ترسیم مجدد نقشه جهان و طراحی الگوی توسعه جهانی غرب پرداخته است و برای دستیابی به اهدافش بر اساس الگوی دقیق خارج از معادلات تصادفی عمل می نماید. اگر چه چالش و مسائل بسیاری همچون فرهنگ و قومیت ها , بحران جمعیت , بحران های محلی و منطقه ای , آلودگی زیست محیطی , محدودیت های سرمایه داری , جنبش های اجتماعی نوین , ایستادگی در برابر تجدد , تحولات اقتصادی , کمبود منابع جهانی , مهاجرت ها و قومیت ها وجود دارد اما الگوی غرب تدوین و در دست اجراست . آنچه که مستقیما به دست اندرکاران رسانه ای مربوط است عنصر رسانه ای موجود در این الگوست که با نظم نوین رسانه ای , مدیریت عمومی جهان را بعهده خواهد داشت.

درک مکانیسم نظام نوین رسانه ای در جهان به درک مکانیسم صنعت فرهنگی آمریکا و نقش آن در حاکمیت و بقای ملی آمریکا مرتبط است , صنعت فرهنگی آمریکا صنعتی است پیشرفته که در طول دهه های گذشته توانسته است در سطح جهانی اشاعه یابد و به الگوی مسلط در جهان تبدیل شود. کمترین کار این صنعت تسخیر روح و فکر مردم است , در عرصه داخلی آمریکا این صنعت آگاهی های بسته بندی شده را با هنر کنترل از راه ترغیب بکار می گیرد. صنعت فرهنگی آمریکا بر اسطوره کثرت گرایی فرهنگی دروغینی سوار شده است که تصویری از یک فضای فرهنگی – اطلاعاتی متنوع و بظاهر بی طرف و آزاد ارائه می دهد . حضور تولید کنندگان خصوصی گسترده و متنوع و تولید انبوه و متنوع کالاهای فرهنگی و وجود رسانه های ارتباطی متکثر شاهدی بر این ادعاست . معجون رسانه ها با فراوانی های متعدد از نقطه ای به نقطه دیگر ,جریان ارتباطات چند کاناله به ظاهر اعتماد بخش و معتبری را فراهم می آورند تا مخاطبین را به موجودیت و شیوه عملیات خود جلب نکنند. بدین ترتیب بیش از چند دهه است که صنعت فرهنگی آمریکا ,اطلاعات و معرفت تولید شده در دولت را به کمک معجون رسانه ها برای فرهنگ سازی داخلی و خارجی بکار گرفته است و روش ها و تکنیک های پیشرفته آن را بخوبی می شناسد.

شبکه جهانی تبلیغاتی و خبری و رسانه ای آمریکا از سال 1967 در یک تقسیم کار جهانی , مناطق گوناگون جهان را تحت پوشش قرار داده و با شعار چه کسی در کجای دنیاست؟ به شدت توسعه یافتند. این شبکه غول آسا از مدیریت بازار تا کنترل سیاست را بعهده داشته است. رسانه های نوین با کارایی و توسعه قابل ملاحظه ای امکان احیا و تجدید ساختار حکومتی و سلطه آمریکا به جهان را فراهم می آورد. در این نظم نوین کلیه ارتباطات فردی و میان فردی و جمعی و محلی و منطقه ای و بین المللی نظارت و کنترل می شود. مردم ساکن کره زمین دارای پرونده هویتی هستند و این پرونده ها بتدریج تکمیل می شود. در این پرونده ها علائق , افکار , آراء , شیوه زندگی و کلیه فعالیت های افراد ثبت و شبکه گروهی و ارتباطی آنها کشف و نظارت می شود.

نظم نوین رسانه ای ضرورت مستقیم بر گرفته از انقلاب اطلاعات و اقتصاد متمرکز و نظام نوین جهانی است. هزاره سوم در غرب ,بیش از هر زمان دیگر به معرفت و دانش و اطلاعات و تکنولوژی برای پردازش اطلاعات نیازمند است . دنیای جدید جهان به شدت به هم مرتبط است و فعالیت های فرهنگی اقتصادی سیاسی و حتی نظامی بصورت شبکه ای از گروهها سازمان ها و شرکت ها و بنگاهها و دولت انجام می شود. شبکه ای شدن موجب تضعیف نهادهای اجتماعی رسمی و سنتی می شود و رسانه ها مهمترین حامل انتقال و پردازش داده ها و جریان سازی اطلاعات و ارتباطات خواهند بود. غرب مجبور است برای اداره امور جامعه جدید ,الگوهای تازه بین المللی را طراحی نماید.

ابعاد فن آوری نظم نوین رسانه ای چگونه است؟

طرح ساخت رایانه ها از بعد از جنگ دوم جهانی آغاز شد و نخستین رایانه در سال 1946 در فیلادلفیا ساخته شد , از سال1960 وزارت دفاع آمریکا ماموریت یافت شبکه جدیدی از ارتباطات پیشرفته با عنوان اینترنت را تعریف و توسعه دهد و این شبکه اطلاعاتی بستر مدیریت و برنامه ریزی جهان در آینده بود. روند توسعه فن آوری های نوین موجب می شود که همه جوامع جهان بتدریج مجبور به پیوستن به آن باشند.پیدایش میکرو الکترونیک ها و قدرت روز افزون تراشه ها و تکنولوژیهای انتقال و پیشرفت های عمده در الکترونیک نوری ,انقلابی در انقلاب اطلاعات بود و بر سرعت تحولات افزود . مدل اقتصادی این تحولات مبتنی بر مشارکت جهانیان و تقسیم کار بین المللی در تولید و بهره برداری بود و مهمترین مراکز نوآوری و تولید فن آوری اطلاعات در بیرون از ایالات متحده آمریکا مورد حمایت قرار گرفت.

کارکرد این نظم نوین رسانه ای چیست؟

در دنیای جدید رسانه های قبلی ارتباط با مخاطبان عمومی به روش های قبلی را دنبال می کنند ورسانه های نوین به سمت مخاطبان شناخته شده فردی و گروهی در شبکه های تعاملی خواهند رفت. در شبکه های تعاملی مخاطبان در تولید و ذخیره سازی اطلاعات , انتخاب و گزینش اطلاعات مشارکت دارند. مشارکت مردم به معنای خنثی بودن رسانه های نوین نیست ,بلکه پیامهای رسانه ای به روش های جدید غیر یکدست و غیر همزمان پردازش و در محیط رسانه ای منتشر می شود. محیط رسانه ای ترکیبی است از رسانه های مختلف که بر بستر شناخت هویتی و شخصیتی مخاطبان دسته بندی و گروه بندی آنها و بر محور انتخاب و تعامل مخاطبان اداره می شود. در محیط رسانه ای جدید پیام ها با همه تنوع شان در یک الگوی شناختی منتشر می شود. در حالیکه این روند به ظاهر نوعی بی نظمی ارتباطی بنظر می رسد اما نظم نوین رسانه ای جدیدی است که با ضرب آهنگ های جدید زمانی و مکانی و ساعت بیولوژیک جدید انسانی در قرن آینده هماهنگ خواهد بود.

با توجه به آنچه گفته شد چه بایدکرد؟

این تحولات را بایستی مانند واقعیت های اجتماعی رصد کرد و جایگاه کشور را در آینده در آن بیابیم و راهبرد های نظام را برای حضور در این فضا بررسی و تدوین کنیم. استفاده از فن آوری های نوین را نمی توان نادیده گرفت اما شرایطی نیاز داریم تا بجای بازی در زمینی که غربی ها تنظیم کرده اند در زمین مطمئن بازی کنیم .بومی کردن برنامه ها و تسلط بر این فضا و توسعه دانش داخلی می تواند راهگشا باشد. برای مثال بستر رسانه های تعاملی را برای کشور طراحی و تولید کنیم و یا توسعه و اداره شبکه های اجتماعی را برنامه ریزی نماییم. برنامه هایی که در معاونت رسانه های مجازی طراحی شده است در همین راستا و برای حفظ و صیانت از آرمان ها و نظام, در این فضا در دست اجرا می باشد.

Hide picture