فیلمنامه بلند سینمایی رهایی – عسل ارباب زاده و علی صفایی

مصاحبه با  عسل ارباب زاده و علی صفایی  به بهانه انتشار فیلمنامه بلند سینمایی رهایی بزودی در ماهنامه جلا

رهایی

فیلمنامه بلندسینمایی

عسل ارباب زاده

علی صفائی

 

قسمت سوم:

یک رستوران لوکس و خلوت . روز . داخلی . ادامه ..

نمای عمومی از خیابان و و رستوران همراه صدای رها برش میخورد با داخل رستوران در حالی که صفوی با دست چپ و با چنگال یک قطعه گوشت را به دهان میگذارد .

آوازه خوان با پیانو گوشه ای مشغول نواختن ترانه ای آرام و دلنشین از فریدون فروغی …

دلم از خیلی روزا با کسی نیست ، تو دلم فریاد و فریاد رسی نیست …{ الخ }

صدای رها روی تصاویر

رها : من معمولا گوشت نمیخورم . بنظرم در قرن بیست و یکم بشر باید از کشتن و خوردن حیوانات دست  بر داره .

صفوی : ولی پس تکلیف پروتئین های لازمه برای بدن چی میشه ؟

رها : پاسخ این سوال رو شما باید بدین که بنظرم باید پزشکی خونده باشین ؟

صفوی : روانپزشکی

رها : بله … درسته

صفوی: ربط روانپزشکی و پروتئین درچیه ؟

رها : فکر کنم تغذیه کننده اصلی روح و روانه . البته ازنوع کاملا انسانی

صفوی دست از غذا خوردن میکشه و با لبخند خیره به رها نگاه میکند .میگوید :

تیز هوشی و با هوشی و حاضر جوابی رو یکجا با هم دارین

رها : جالبه برام که باید همکار پدرم باشین و من تا به حال متوجه شما نشده بودم .

صفوی : رها صدر ؟ نکنه ؟ … نکنه شما با دکتر صدر نسبتی دارین ؟ دخترشون ؟ عه چه جالب ؟ من چرا تا حالا متوجه نشدم ؟

رها : البته کمی عجیبه

صفوی : چی ؟ چی عجیبه ؟

رها : اینکه من خام خوار نشدم .

صفوی : ولی گیاه خوار هستین .

رها لبخندی ملیح بر لب و گونه می آورد .

صفوی : خانم رها … رها خانم … اجازه میدین شما رو به اسم کوچک صدا کنم  ؟

رها : خب شما آدم رو غافلگیر میکنین … درست مثل تصادف

صفوی سرفه کوچکی میکند تا لقمه ای که در گلویش پریده رد کند .

صفوی : تصادف ؟

خیلی اتفاقی از پدرم در باره اسم شما پرسیدم ، جالبه که اون اصلا شما رو نشناخت

صفوی : خب آخه ما با هم زیاد معاشر و همکلام نیستیم . تقریبا دورا دور  این منم که ایشون رو میشناسم….

این فیلمنامه را در ماهنامه جلا می توانید مطالعه نمایید.

Hide picture