شیخ ابوسعید ابوالخیر

شیخ ابوسعید ابوالخیر در راه بود
گفت : هر جا كه نظر میكنم
بر زمین همه گوهر ریخته
و بر در و دیوار همه زر آویخته!
كسی نمیبیند و كسی نمیچیند ….
گفتند : كو؟ كجاست؟
گفت : همه جاست
هر جا كه میتوان خدمتی كرد ،
یا هر جا كه میتوان راحتی به دلی آورد
آن جا كه غمگینی هست و آن جا كه مسكینی هست.
آن جا كه یاری طالب محبت است و آن جا كه رفیقی محتاج مُرُوَت
ابوسعید فضلالله بن ابوالخیر احمد بن محمد بن ابراهیم (۳۵۷-۴۴۰ق) معروف به شیخ ابوسعید ابوالخیر عارف و شاعر نامدار ایرانی قرن چهارم و پنجم است. ابوسعید در اول محرم ۳۵۷ در روستای میهنه از توابع ابیورد دیده به جهان گشود و در شب جمعه چهارم شعبان ۴۴۰ در زادگاهش دیده از جهان فرو بست. او سالها در مرو و سرخس فقه و حدیث آموخت تا در یک حادثهٔ مهم در زندگی اش درس را رها کرده و به جمع صوفیان پیوست و به وادی عرفان روی آورد. شیخ ابوسعید پس از طی طریقت تصوف در نزد شیخ ابوالفضل سرخسی و ابوالعباس آملی به دیار اصلی خود (میهنه) بازگشت و هفت سال به ریاضت پرداخت و در سن ۴۰ سالگی به نیشابور رفت. در این سفرها بزرگان علمی و شرعی نیشابور با او به مخالفت برخاستند، اما چندی نگذشت که مخالفت به موافقت بدل شد و مخالفان وی تسلیم شدند.
بسیاری از رباعیات و اشعار منتسب به ابوسعید در واقع از آن شاعران دیگر است. فرزندان ابوسعید در کتابهای «حالات و سخنان ابوسعید» و «اسرار التوحید» گفتهاند که جدشان جز سه بیت، شعری نگفته و آنچه در مجالس میخوانده، گفتار پیرانش بوده است.
وا فریادا ز عشق وا فریادا | کارم به یکی طرفه نگار افتادا | |
گر داد من شکسته دادا دادا | ور نه من و عشق هر چه بادا بادا! |
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد | احسان تو را شمار نتوانم کرد | |
گر بر سر من زبان شود هر مویی | یک شکر تو از هزار نتوانم کرد |
از واقعهای تو را خبر خواهم کرد | و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد | |
با عشق تو در خاک نهان خواهم شد | با مهر تو سر ز خاک برخواهم کرد |
گفتم: چشمم، گفت: به راهش میدار | گفتم: جگرم، گفت: پر آهش میدار | |
گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل | گفتم: غم تو، گفت: نگاهش میدار |
دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت | اشکم همه در دیدهٔ گریان میسوخت | |
میسوختم آن چنانکه غیر از دل تو | بر من دل کافر و مسلمان میسوخت | |
با درد تو اندیشهٔ درمان نکنم | با زلف تو آرزوی ایمان نکنم | |
جانا تو اگر جان طلبی خوش باشد | اندیشهٔ جان برای جانان نکنم |
آرامگاه منسوب به ابوسعید ابوالخیر مقبرهای است که در روستای مهنه از توابع شهرستان مه ولات در حوالی شهرستان تربت حیدریه واقع در استان خراسان رضوی را به ابوسعید ابوالخیر نسبت دادهاند.
بنای این مقبره در ۵۵ کیلومتری جنوب شرقی تربت حیدریه و ۷ کیلومتری فیض آباد در روستایی به نام مهنه قرار دارد که به اعتقاد برخی مدفن شیخ ابوسعید ابی الخیر پیرمهنه است.
مولف اسرار التوحید به صراحت محل دفن شیخ را میهنه خاوران ذکر کردهاست که در حال حاضر این نقطه خارج از مرزهای ایران واقع میباشد، اما نظر به ارادتی که اشخاص بسیاری به شیخ ابوسعید داشتهاند در این امر مباهات نموده و محل آرامگاه وی را در مهنه شهرستان مه ولات می دانند.
استان دیدار او با ابن سینا که در کتاب اسرارالتوحید آمده بسیار پر آوازه است:
خواجه بوعلی سینا با شیخ در خانه شد و در خانه فراز کردند و سه شبانه روز با یکدیگر بودند و به خلوت سخن میگفتند که کس ندانست و نیز به نزدیک ایشان در نیامد مگر کسی که اجازت دادند و جز به نماز جماعت بیرون نیامدند، بعد از سه شبانه روز خواجه بوعلی برفت، شاگردان از خواجه بوعلی پرسیدند که شیخ را چگونه یافتی؟ گفت: هر چه من میدانم او میبیند، و متصوفه و مریدان شیخ چون به نزدیک شیخ درآمدند، از شیخ پرسیدند که ای شیخ، بوعلی را چون یافتی؟ گفت: هر چه ما میبینیم او میداند.