“شهر سوخته” رویای زندگی شده ناصر پویش

این گزارش در شماره فروردین ماهنامه جلا ( نیاز اندیشه روز) منتشر شده است
“شهر سوخته” رویای زندگی شده
ناصر پویش
ساختن حدود 150 فیلم مستند از سایت های تاریخی کشور در بازه زمانی 10 ساله همیشه این سوال را برایم پیش آورده بود که کجا و کدام بخش از تاریخ ما قدیم تر و ماندگارتر است. ماندگاری از این لحاظ که انسان امروزی فارغ از ملیت و مرزهای جغرافیایی بتواند به آن مراجعه کند و به عناصر و اله مان های اجتماعی و فرهنگی دست یابد که بتواند در آینده نیز از آن سود برد. در طی این سال ها به نتیجه رسیدم که در بخش هایی از جهان و در دوره هایی پیش از ورود به دوران تاریخی، انسان به اندیشه و بینشی از جهان رسیده بود که در صلح با درون و جهان بیرون بسر می برد. اما با شروع تاریخ و شمارش و اعداد و دادوستد و خون و جنگ خواهی و لشگرکشی و عقیده باوری و خودبرتر بینی ها آغاز می شود که نتیجه اش همینی است که می بینیم. هر چند برخی از متفکران تاریخ بر این باورند که این جنگ و لشگر کشی ها باعث تکامل انسان و پیشرفت های علمی شده است اما به شخصه نه تنها با این فرضیه کنار نیامدم بلکه فکر می کنم اگر این ها نبودند انسان امروزی دنبال استفاده از رنج دیگران نبود .
دلیل این مقدمه شاید حیرتی است که وقتی اولین بار شهر سوخته را به چشم دیدم و یافته های باستان شناسی را در باره آن خواندم، در من بوجود آمد. گویی همیشه در دل تاریخ به گونه ای کاملا عینی دنبال چنین شهری بودم تا نشان دهد چیزی را که به آن فکر می کردم. آن بینش سراسر درونی و در تعادل با جهان بینی که از حیات یک جامعه برمی خیزد و خود را در طول تاریخ می گستراند. چیزی که زمان را شکست می دهد نه به زور جنگ و خونریزی و لشگرکشی بلکه بر اساس بینش های ساده زندگی اش و محصولات هنریی که به سراسر جهان آن دوران صادر می کند. بینشی که طبیعی است و از هم نشینی انسان با طبیعت پیرامونش شکل می گیرد. چیزی که در “تائو”چینی می بینیم و در سیستم اندیشه ایرانی بعد از کتابت آن. از خیام و مولانا تا پورسینا و ناصرخسرو. شاید اگر ایرانی زودتر به کتابت و لوح نگاری روی می آورد ده ها متن تائو وار در همین زابل می توانستیم از دل خاک بیرون آوریم. و یا اگر کتابخانه های ما به آتش کشیده نمی شد شاید حتما پیشتر از این ها می توانستیم این بینش طبیعی را بخوانیم پیش از آن که اسیر دگم اندیشی لشگرکشان تاریخ بد شویم.
از نخستین مواجهه ام با شهر سوخته در جستجوی عناصر و دلایلی بودم که بدانم چگونه یک تمدن می تواند 1500 سال دوام بیاورد. آن هم در شهری که در روی خاک از آن چیزی نمانده بود. برهوتی بود و است از خاک و میلیون ها سفال شکسته روی خاک و بادهای وحشتناکش که هر سال چندین بار این خاک را زیر و رو می کند. اما همین کویر در دل خود حقایقی دارد عجیب که نه به زابل امروز می ماند و نه حتا به زابل شاهنامه فردوسی. زابلی است یکسر غریب با مفاهیمی همچون دلاوری ها و حماسه ها در دوران تاریخی. مردی و مردی ها و نجات دادن و قهرمان پردازی ها. انگار این بخش در دل خاک خفته و خاموش بوده است سال های بسیار شاید چیزی نزدیک به 3000 سال، تا امروز سربرآورد و بر تمامی عناصری که انسان مدرن در پی کشف و حتا تثبیت و استناد آن به هر شکل ممکن بود، خط بطلان کشد. جهان امروز ما دیگر از لشگرکشی ها به ستوه آمده است. نه جنگ می خواهد نه دلاوری و قهرمانی. انسان پسامدرنیستی امروز در جستجوی صلحی همه جانبه است. صلحی که ابتدا در درون اتفاق می افتد و در امتداد آن در دنیای پیرامون گسترش می یابد. و این همه دلایلی بوده که مرا در برخورد اولم با شهر سوخته تا به امروز به چالش کشانده است . هر روز سوالی و پاسخی زاده می شود.
واقعا چه عناصری شهر سوخته را از شهرهای هم سنگ خود از نظر فراوانی جمعیت و تولید و بزرگی شهر متمایز می کند؟ می دانیم در دوره ای جمعیت شهر در حدود 15000 نفر بوده که نشان از بزرگی این شهر در دوران خود دارد که بعید می دانم از نظر جمعیت، شهری به پایش می رسیده است. دوم از نظر بزرگی حدود 184 هکتار بوده که باز در نوع خود منحصر بفرد است. و سوم وجود میلیون ها سفال شکسته در جای جای شهر سوخته نشان از حجم تولید آن در این شهر داشته است. با توجه به بررسی های انجام شده و نتایج حاصله شهر سوخته یکی از مهمترین شهرهای دوران خود بوده است. اما عناصر متمایز کننده اش چه چیزهایی هستند؟ بزرگی شهر؟ فراوانی جمعیت؟ فراوانی تولید؟… دو مورد اولی بی شک بعنوان پیش فرض بررسی موارد اصلی تمایز، مهم هستند اما آن چه دلیل ساخت این فیلم بوده اصلا این نبوده است.
از اولین کاوش های دکتر توزی ایتالیایی در سال 1965 در این شهر تا به امروز حدود 1400- 1300 گور مورد کاوش های باستان شناسی قرار گرفته است. می دانیم گورها پر از اطلاعات مهم در مورد پیشینیان و تاریخ هستند. در خلال این کاوش ها انسانشناس ها و باستان شناس ها متوجه شدند که فقط 3 نفر به طور غیر طبیعی و در اثر تصادم با یک جسم سخت مرده اند و مابقی مردگان بطور طبیعی مرده اند.( هر چند معلوم هم نیست این 3 نفر به طور اتفاقی یا عمدی با جسم سخت برخورد کرده اند: هر چند باستان شناسان بومی سعی در پنهان کردن این 3 مورد را هم دارند) حال موضوع اصلی اینجاست با توجه به آمار 3 نفر در میان آن حجم کاوش بی شک می توان به این نتیجه رسید که مردم شهر سوخته مردم کاملا صلح جویی بودند که در کنار هم به آرامی زندگی می کردند. وقتی این را در کنار یافته های دیگر باستان شناسان قرار می دهیم که در این شهر هیچ قلعه و باروئی پیدا نشده و مهمتر این که هیچ سلاح جنگی و برنده یافت نشده است بی شک این فرضیه قدرت می گیرد که قطعا آن ها مردم صلح جویی بودند. در حالی که می دانیم همزمان با این شهر در بین النهرین و یا حتا شرق دور و حتا فرهنگ آزتک ها در مرکز امریکا و حتا بخش هایی از خود ایران ما کشت و کشتار و جنگ و قربانی کردن انسان خشونت، بخشی از زندگی آن ها بوده است. بررسی دلایل این تمایز و تفاوت ما را به دومین خصیصه شهر سوخته می رساند که در دوران خود بی بدیل است: دوری از جنگ و چرایی آن؟! در بررسی ها در می یابیم که آن شهر “زن محور” است. یعنی جامعه و مالکیت عمومی و حتا خصوصی( که این هنوز اثبات نهایی نشده و بین باستان شناسان اختلاف نظر است.) در دست زن هاست. این ویژگی با توجه به شناختی که از جوامع مردسالار همزمان شهرسوخته و دوره های بعدی داریم، دلیل محکمی است که نشان می دهد زن ها همیشه در طول تاریخ ضد جنگ بوده اند و یا کمتر به جنگ گرایش داشتند. البته بگذریم از زنانی که مردانه رشد کردند و خود مسبب جنگ ها بودند. پس زن محوری خود دومین و مهمترین خصیصه این شهر و تمدن بزرگ انسانی در هزاره های سوم تا دوم پیش از میلاد بوده است. اما سومین و مهمترین موضوع حداقل از دید من که مهمترین دلیل ساخت فیلم شهر سوخته برایم بود، تصور جامعه ای است در هزاران سال پیش که نه جنگ می کرده و نه همسایه اش را غارت، نه تفاوت طبقاتی به شکل مرسومش بوده و نه مالکیت خصوصی که مسبب بدبختی انسان بوده، در چنین جامعه ای کار بیشتر مردم در یک برهه 500 ساله و شاید هم بیشتر تولید آثار هنری ( انواع سفال های زیبا و کارهای دستی) و صادر کردن آن به نقاط مختلف جهان بوده است. فکر کنید یک جامعه ابتدایی و شاید بدوی ( از دید انسان امروزی) به حدی از بلوغ فکری و جهان بینی انسانی می رسد که نه جنگ می کند، نه مالکیت خصوصی را پاس می دارد و کار اصلی اش هم تولید آثار هنری است. و این همان چیزی است که می توان گفت پیشرفته ترین جوامع امروزی هم در جستجوی چنین وضعیتی هستند که شاید هنوز هم یک رویا به نظر آید، اما در آن سال های دور در این بخش از جهان مردم شهر سوخته نزدیک به 1000 سال چنین زندگی کردند و تمدنی چنین شگرف از خود به جای گذاشتند. و شاید اگر قهر طبیعت نبود و هیرمند خشک نمیشد سرنوشت این بخش از جهان طور دیگری رقم می خورد.