نقصان فرهنگی و سرمایه فرهنگی
سرمایه فرهنگی

بسمه تعالی
آسیب شناسی فرهنگی
جلسه دوم:
نقصان فرهنگی
مدرس محسن فردرو
دانش آموخته دوره دکتری مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی
و DBAمدیریت اجرایی
مابین مسائل اجتماعی و فرهنگی و سرمایه فرهنگی ارتباط گسترده ای وجود دارد. “سرمایه فرهنگی ( capital culturel ) یک مفهوم جامعهشناسی است و به تمرکز و انباشت انواع مختلف کالاهای ملموس فرهنگی و نیز قدرت و توانایی در اختیار گرفتن این کالاها و همچنین استعداد و ظرفیت فرد در شناخت و کاربرد این وسایل گفته میشود.[1]”
“از نظر پیر بوردیو (Pierre Bourdieu) جامعهشناس فرانسوی، سرمایه فرهنگی در یک سیستم مبادلهای ، مانند یک رابطه اجتماعی کار میکند.[2]“بوردیو در دهه1960 در پیِ فهمیدن این بود که چرا کودکانی که از طبقات اجتماعی متفاوت آمدهاند، موفقیتهای تحصیلی متفاوتی را کسب کردند. چگونه کودکان ، در محیط مدرسه از فعالسازی و توزیع دانش فرهنگی که والدین آنها مستقیماً به آنها انتقال دادهاند، بهره میبرند.
بوردیو در سال 1983، سه نوع سرمایه که با یکدیگر پیوند دارند را مورد بحث قرار داد، سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی.
سرمایه فرهنگی، شامل سه گونه میشود:
سرمایه تجسمیافته
سرمایه فرهنگی، تاحدی ناخودآگاه بوده و در اوایل زندگی بهدست میآید. مانند عادتواره ها. عادتواره میتواند اعمالی است که بهطور فرهنگی آموخته شده است همچون اعمال بدنی بداهه، راههای فکرکردن، گرایشها و ترجیحات سلیقهای ، شامل چیزهایی نظیر منشها ،عادتها، مهارتهای فیزیکی و سبکهایی میشود که به حسب عادت، به نمایش در میآیند و تقریباً نامرئی هستند.
سرمایه عینیشده
اشیاء یا اموالی که افراد بهدست آورده یا دارند، چیزهایی که میتوانند مورد استفاده قرار گرفته، مبادلهشده و سرمایهگذاری شوند و ممکن است فراهمکننده امتیازی در تعاملات در جامعه باشند. افراد تنها مالکان سرمایه عینیشده نیستند. نهادها و نظامهای اجتماعی نیز، سرمایه عینیشدهای را بهدست میآورند که ارزشها و موقعیت اجتماعی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد.
سرمایه نهادینهشده
سرمایه فرهنگی نهادینهشده، بهصورت مدارک دانشگاهی آشکار میشود که اشکال عینیشده و تجسمیافته سرمایه فرهنگی که فرد در تملک خود دارد را تصدیق کرده و مشروعیت میبخشند. سرمایهای که به چیزی اشاره میکند که «شایستگی فرهنگی» نامیده می شود؛ ارزش سرمایه فرهنگی نهادینهشده، تنها در رابطه با بازار کار تعیین میشود، جایی که ارزش مبادله سرمایه فرهنگی، روشن و واضح شده است.
سرمایه فرهنگی تجربه و دانش درونفردی و برونفردی را فراهم میکند که به شکل گرفتن تعامل فرد با سایرین و با نهادهای اجتماعی، کمک میکند؛ این امر میتواند ، فهم یک فرد از تعاملات با نهادهای اجتماعی را وسعت داده و به مفهوم سرمایه فرهنگی نیرو بخشد.[3]
سرمایه فرهنگی کلیه دارایی های ملموس و غیر ملموسی است که فرد در رشد اجتماعی خود از فرهنگ جامعه کسب می کند و یا از طریق آموزش و یادگیری کسب می کند و بر فهم و ادراک و نحوه عمل او در اجتماع تاثیر می گذارد. همانطور که سرمایه فرهنگی با پیشرفت تمدنی و اقتصادی و اجتماعی رابطۀ دو طرفه و علت و معلول متقابل دارد .جریانی متقابل و اثر گذارنیز با مسائل اجتماعی و فرهنگی دارد.
مردمی که از سرمایه فرهنگی بالاتری برخوردارند بیش از دیگران توانایی روبرو شدن و حل مشکلات اجتماعی را دارند .سرمایه فرهنگی به غیر از آموزش مستقیم از طریق واقعیت ها و عینیت های زندگی روزمره منتقل می شود.به همین دلیل در بررسی سرمایه فرهنگی بایستی به عینیت ها و واقعیت های زندگی مردم توجه نمود . برای نمونه یکی از این نوع عینیت ها کاربرد فرش و قالی در گذشته تاریخی مردم ایران است که هم سرمایه اقتصادی بوده است و هم زندگی و هنر و فرهنگ را منعکس و منتقل می نموده است. فرش و قالی ایرانی دارای یک نظام باز است جهان بینی موجود آن نشان دهنده ارتباط گسترده ای است که انسان با طبیعت و زندگی و جهان اطراف دارد و یک نظام بسته که جهانش کوچک و ذهنی بسته دارد نیست . نظام اقتصادی باز دارد برای مصرف داخلی صرف نیست بلکه جهان و سرزمین ها ی دور را در نظر دارد . فرش ایرانی، اخلاق مبتنی به اشرافیت ندارد ؛ متعلق به عموم مردم است ، طبقاتی نیست طرح ها و ایده های آن در همۀ اقشار و طبقات جامعه جریان دارد ، زندگی را خشک و راکد نمی بیند از نوآوری نمی ترسد ، از تفاخر قوی و خانوادگی دوری می کند به ارزش های انسانی توجه دارد ، گذشته پرستی نمی کند و تقدس گرایی هم ندارد. ما بر روی فرش می توانیم بنشینیم وبخوابیم و زندگی کنیم ، در بند ثابت کردن طرح ها و یک شکل کردن آنها نیست ؛ استعداد تغییر و تحول و نوآوری دارد و رو به آینده دارد . به ارزشه ای اخلاقی بی اعتنا نیست اما گرفتارعادات و رسوم ثابت نمی شود . بی ریشه و کاسبکار نیست واصالت مردمی دارد. سرمایه فرهنگی بدنبال فضیلت ها و نیاز ها ی بر تر است . عشق، شور و امید و ایمان و ارزش و اخلاق حرکت از سطح پاسخ به نیاز های اولیه به سمت نیاز های اساسی انسان.
درسرمایه فرهنگی دو جریان قرار دارد ، جریان انسانی و جریان تاریخی .سرمایه فرهنگی وابسته به یک تاریخ و جامعه فرهنگی است .
در برابر سرمایه فرهنگی ، نقصان فرهنگی وجود دارد نقصان فرهنگی یعنی وجود ارزش های مغشوش و خود ویرانگر ، فقدان انگیزه ، ضعف آگاهی ومهارت های میان فردی وضعف ادراک موقعیت ها و ضعف تعامل با اجتماع ،نداشتن احساس تعلق و و نداشتن تصویر مناسب از آینده فردی و جمعی.
عوامزدگي یکی از نمونه نقصان های فرهنگی است که در اثر کاهش سرمایه فرهنگی گسترش می یابد. سطحي فكر كردن، سكون داشتن، رياکاری و مجامله و تظاهر و كتمان حقايق ، ضعف ارادهها،ضعف اخلاصها، مداهنه وتملق ،خودپسندي ،زودباوري ، مريدبازي … از نمونه های نقصان فرهنگی هستند. هر یک از نقصان های فرهنگی مذکور می تواند به یک یا چند مسئله اجتماعی منجر شود.
برای مثال محققان نشان داده اند که در بسیاری از موارد فقر بعنوان یک مسئله اجتماعی ؛ می تواند نتیجه کاهش سرمایه فرهنگی باشد. فقر حاصل نابرابری های است که در توزیع قدرت ، ثروت و فرصت ها وجود دارد و یکی از این نابرابری ها تفاوت در سرمایه فرهنگی است که گاه از طریق نبودن امکانات آموزشی و فرهنگی برای برخی طبقات اجتماعی بوجود می آید.در قرن 21 بیشتر کشور ها تلاش برای رفع فقرو توزیع متناسب درآمد ها را بجای برنامه های توسعه هدف قرار داده اند و در بیشتر برنامه های کاهش فقر به اهمیت سرمایه فرهنگی نیز توجه می شود.کاهش فقر نیازمند توسعه ظرفیت ها می باشد و یکی از آنها ؛ ظرفیت ها فرهنگی است .کاهش سواد خواندن و نوشتن ، کاهش مطالعه، کاهش مصرف فرهنگی و کاهش امید به زندگی می تواند بعنوان یکی ازعوامل اصلی فقر محسوب شوند .در نتیجه فقر می تواند حاصل محرومیت افراد از فرصت های فرهنگی و دسترسی به ملزومات زندگی باشد .
مآخذ: کتاب آسیب شناسی فرهنگی – محقق محسن فردرو- انتشارات فکرورزی( در دست انتشار) -1401
[1] ویکی پدیا دانشنامه آزاد
[2] همان منبع
[3] برگرفته از وبگاه پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات