رویارویی با سایه
بسمه تعالی
رویارویی با سایه
ارائه شده از جیمز هولیس
انجمن یونگ واشنگتن
شاید می توان گفت خردمندانه ترین جمله در باره ذات انسان قرن ها پیش از زبان نمایش نامه نویس رم پوبلیوس ترنس گفته شد او گفت : من انسانم پس هیچ انسانی برایم بیگانه نیست.
چیزی که من به آن اشاره می کنم این است که ما تمام ویژگی های انسان را در درون مان داریم و حامل همه این ویژگی ها هستیم. ویژگی هایی در ما وجود دارد که شاید آنهارا نمی پذیریم و می ترسیم یا انکار می کنیم یا شاید روی فرد دیگری فرافکنی می کنیم.ویژگی هایی که یونگ آنها را سایه نامید.
سایه یکی ازغنی ترین مفاهیمی است که یونگ به آن اشاره کرده است و در عین حال مفهومی است که بدرستی درک نشده است.اغلب با شرارت یکی در نظر گرفته می شود. ما فکر می کنیم که شرارت از سایه های مان نشات می گیرد و بنابر این نمی خواهیم اعتراف کنیم که حریص هستیم و خسیس هستیم و حسادت می کنیم و نمی خواهیم اعتراف کنیم که با دیگران دشمنی می کنیم ، با این وجود این ویژگی ها در روان ما سرگردان و در تلاطم است و در بیشتر موارد به شکل ناهشیارانه ای مثل ظاهر شدن در خواب یا رفتار ناآگاهانه مان به بیرون سرازیر می شوند. بسیاری از انگیزه های ما نیز بخشی از سایه های مان هستند .مثل قابلیت بالقوه برای سخاوتمندی برای ریسک ، ماجراجویی یا خلاقیت . این موارد هم قسمتی از سایه ها هستند. چرا که ما اغلب از درخواست هایی برای به چالش کشیده شدن یا محقق کردن آرزوها و فرصت های مان می ترسیم . این هم سایه ماست. می توانیم سایه را به عنوان بخشی از خودمان و یا قسمتی از یک جامعه بزرگتر تعریف کنیم . مثل ملت مان یا گروه هایی که در آن عضو هستیم. …سایه جمعی نیز وجود دارد هر فرهنگ و جامعه ای سیر اختلالات روانی و آسیب شناسی خودش را دارد. مهم نیست که نیت آن جامعه چقدر خوب باشد هر ملتی چهره تاریک خودش را دارد. ما در مورد نفرت پراکنی های قومی می دانیم. مردم اغلب آنچه برای خودشان قابل قبول نیست را به همسایه شان فرافکنی می کنند.این همیشه منبعی برای خشونت و جنایت های تاریخی در دنیای ما بوده است.
سایه انسانی بزرگترین وظیفه اخلاقی را به ما نشان می دهد. وظیفه ای که از خود ما و با درون نگری آغاز می شود.با این اعتراف که من تمامی ویژگی های انسانی که انکارمی کنم را در درون خود دارم. من نیاز دارم که نسبت به این ویژگی ها آگاه باشم. این ویژگی ها بصورت ناآگاهانه در من بروز می یابد. در نتیجه با خودم صادق باشم. برای اینکه ماهیت سایه های مان را بشناسیم باید دائم ارزش های مان را بازنگری کنیم . مسئله این نیست که ما عمدا کار اشتباهی انجام می دهیم اما اغلب آنچه که اشتباه انجام می دهیم ناآگاهانه صورت می گیرد.پس من نیاز دارم از قسمت هایی از وجودم که بنظر می رسد خود مختاری دارند آگاهی پیدا کنم. ویژگی هایی که کنترل ما را بدست دارند و در رفتار و روابط مان پدیدار می شوند.
بنابر این درمان روان آدمی همیشه از رویارویی با سایه نشات می گیرد که اغلب در آسیب شناسی روانی نمایش داده می شود. از دیدگاه یونگینی ها علم مطالعه بیماری های روانی قابل استقبال است چرا که در مورد آنچه در روان ما رخ می دهد و عوامل جبران کننده ای که در روان کار می کند به ما اطلاع می دهد. ایگوی انسان قابلیت آگاهی یا هشیاری کامل و این که بتواند خودش را به تنهایی درمان کند ندارد ، بلکه باید با بخش هایی از خودش که به شکل متضاد عمل می کند هم کنار بیاید.
پیاده کننده متن : مهسا فردرو
به سفارش سایت فکر ورزی
Fekrvarzi.ir