روزی روزگاری – یادداشت های دکتر محمد هاشم رهنما
روزی روزگاری …
حدود صد و بیست سال قبل، یک روز از زندگی مردم اواخر دوره قاجار، زمانی که نان دغدغه اصلی و قُوت روزانه بود.
حکومت آرد تحویل داده شده به نانوایی ها را مداوم نظارت می کرد تا مانع بلوای (شورش ) نان به دلیل قحطی های مکرر شود. ماموران سرکشی حکومت با عنوان« پاکار »(ایستاده در وسط پشت سر همه، مابین دو دکان جلوی در چوبی دکان«سقط فروشی»( ترکیبی از بقالی و خوارو بار فروشی و گاه عطاری ) با کلاه و لباس دکمه دار قجری و کاغذ لوله شده در دست) روزانه بسته به دوری و نزدیکی یا بزرگی و کوچکی محله و نانوایی، همراه با «نظمیه چی»(مامور نظمیه؛ نشسته بر سکو با کلاه نشان دار و لباس یکدست نظامی و کفش در کنار مابقی با دفتر ثبت و ضبط یومیه بر روی پا) به نانوایی ها سر می زدند.
سختی روزگار، مردمی بی آزار و نجیب یا بی تفاوت بار می آورد. حالت دست های جوان نشسته کنار نظمیه چی، چهره مشتری ایستاده کنار دیوار نانوایی، دو مرد نشسته در حاشیه گذر وجلوی دکان سقط فروشی و نوع نشستن صاحب دکان سقط فروشی کنار شاگرد کنجکاوش حکایت گر این معناست.
رِزق و روزی در چنین دنیای سخت و فقیرانه ای منتظر بزرگ شدن نمی ماند و کودک و نوجوان بودن تاثیری نداشت.
نوجوان «منبر دار» نانوایی پشت سر نظمیه چی، در حالی سرک کشیده که فرصت یافته دمی تا خنک شدن نان های سنگک در آمده از تنور و گل میخ کردن آنان به دیوار و گذاشتن نزدیک دست «پاچال دار»( دخل دار: فروشنده که معمولا صاحب نانوایی بود )، لحظه عکاسی استراحتی کند. از او کم سن و سال تر، پسرک کنار دیرک چوبی با آستین بالا زده و پای برهنه که به نظر «پادوی » نانوایی است. و انجام کارهای روزانه مثل باز و بسته کردن آفتاب گیر نانوایی و جاروب و جابه جا کردن ظرف خمیر نان و یا بردن نان مشتری و آوردن پیغام را به عهده داشت.
تفاوت او را با دو بچه دیگر کنار دیرک که رها و بی خیال نشسته اند و دو کودک خرد سالی که ثانیه های آخر وارد تصویر شده اند، می توان دید.
مهم ترین وظیفه پاکار نظارت و ثبت وزن نان برای جلوگیری از کم فروشی بود و صاحب نانوایی را موظف به وزن نان قبل از فروش می کرد. دلیلی که ایستادن «پاچال دار» را با آستین بالا زده پشت ترازو برای وزن کردن و فروش نان سنگک توضیح می دهد.
پشت سر پاچال دار کارگر نانوایی انگار از عمق تاریخ سر بر آورده و به ما نگاه می کند. سیاهی اطراف وی نبود نور و روشنی درون نانوایی را نشان می دهد، همان وضعیتی که دکان سقط فروشی دارد. دلیلی نبود که علیر غم وجود تیر چراغ برق سمت راست عکس، با تاریکی هوا کاسبی ادامه داشته باشد. اولین وسایل روشنایی تنها معابر را تا ساعاتی روشن نگه می داشتند.
امکانات ابتدایی زندگی و جابجایی، فرصت پیدایی مشاغل موقتی را مانند «حمّالی» (حمل بار توسط فرد، کول بری)فراهم می کرد. حمالان عموما افرادی با رده های سنی متفاوت جوان تا مسن، برای حمل انواع بار از جابجایی گونی گندم و آرد تا حمل سنگ و کلوخ هنگام بازسازی خانه ها،بودند. داشتن عرق چین بر سر و گونی یا پارچه ای بر روی دوش همانند جوانی که روی زمین جلوی پاکار نشسته، معمولا وجه تمایز این افراد آماده به کار بود.
فهم اوضاع اجتماعی ایرانیان را شاید نتوان با تفسیر یک تصویر به خوبی بیان کرد، اما می توان از طومار باز شده پیش رو، تلخی زندگی مردمی را که در عکس روزگار می گذراندند فهمید. مردمی که، روزگارشان تفاوت زیادی با حال و روز مرد افیون زده مچاله شده در منتهی الیه سمت راست تصویر نداشت. همگی هیچ تصوری از آینده نداشتند.
محمد هاشم رهنما آذر ۹۹