توسعه قلمرو علم با روایت عامه‌پسندانه عِلم و عالِم

دکتر مهدیه حمزه ئی (متخصص، نویسنده و مترجم علوم ارتباطات)

دانشمندان به مثابه نخبگان فکری جامعه، هم در کشف ناشناخته‌ها و هم در عقلانی‌کردن زندگی اجتماعی نقش خلاق و پیشرو ایفا می‌کنند. دغدغه­ های علمی آنها محتوای ایده‌آلی برای ترویج علم در بین عموم فراهم می‌کند. تبدیل آثار دانشمندان به داستانهای عامه‌پسند، موضوعی است که باید در ترویج علم به طور ویژه‌ای مدنظر قرار گیرد. بیوگرافی دانشمندان که تاریخ‌نگاران علم و عامه نویسان مکتوب کرده‌اند، مرتبط‌ترین منبع و محتوا را برای ارتباط با جامعه فراهم می‌آورند.

بیوگرافی ها عموماً وسیله‌ای هستند برای شناخت دانشمندان و تصویری کلی به دست می‌دهند از نحوه زندگی، تحصیلات و رشد علمی آنها. با مطالعه زندگینامه‌های علمی، عموم مردم می‌توانند راهی بیابند به دنیای درونی دانشمندان و از این طریق، روحیه علمی را که زیربنای دستاوردهای بزرگ علمی است، تجربه کنند. اما برای ایجاد روایتی جذاب و خواندنی و آموزنده از آثار دانشمندان و گسترش اقبال عمومی نسبت به این قبیل کتابها چه باید کرد؟ در پاسخ به این سؤال و در این جستار، روی سه عامل تمرکز می‌کنیم:

نخست باید از بت­سازی یا تصویرسازی های قدیس‌مآبانه از دانشمندان دست برداشت تا مخاطب بتواند همدلی و اعتماد کند. تصویر کلیشه ای جامعه از دانشمندان و اندیشمندان این است که آنها خود را گروهی خاص و تافته جدابافته از مردم می دانند. چنین تصویر کلیشه‌ای ارتباط نزدیکی دارد با نحوه نگارش زندگینامه‌هایشان و پیامی که با این سبک نگارش به مخاطب منتقل می‌شود. نمونه آن، بیوگرافی های مادام کوری است که او را به سبک هالیوودی، یک بانوی دانشمند و الگوی کامل، روایت و تصویر کرده‌اند. الگوسازی سیستمهای تبلیغاتی و آموزشی به خصوص موجب پیدایش چنین روایت های غیرواقعی و اسطوره و قهرمان‌سازی هایی شده اما توسعه مطالعات حوزه تاریخ علم نشان داده که می‌بایست برای نزدیک‌تر‌کردن دانشمندان و متفکران به مردم، ضمن فاصله‌گرفتن از روایتهای کلان، الگوسازی ها و مفهوم‌سازی های معنوی از زندگی دانشمندان به سوی طرح و بیان تجربیات، ارزش ها و شخصیت واقعی آنها در افت و خیزهای زندگی روزمره حرکت کرد. در این میان، نقش رسانه‌ها بسیار مورد بحث بوده و هست. در این راستا، بیوگرافی دانشمندان باید از مدل سنتی «قدیس» فراتر رفته و جزئیاتی درباره زندگی واقعی آنها ارائه کند تا مخاطبان بتوانند آنها را به عنوان افرادی واقعی ببینند، از تعهد آنها به چارچوبها و آرمانهایشان قدردانی کنند، شخصیت و ارزش های آنها را تحسین و با ایشان همدلی کنند. تنها از این طریق است که می‌توان زندگینامه‌های علمی را میان مردم رواج داد و جامعه را به مطالعه زندگی دانشمندان ترغیب کرد.

دوم باید بین عناصر علمی و خوانایی زندگینامه‌های علمی تعادل ایجاد کرده و ابعاد مختلف و متعدد زندگی و شخصیت آنها را بیان نمود. توماس هاوکینز، تاریخ‌نگار علم می‌گوید هنگام روایت زندگی دانشمندان باید سه اصل را مبنا قرار دهید: 1) زندگینامه‌ باید به خود علم بپردازد 2) تا جایی که می‌شود ابعاد مختلف زندگی سوژه را به منظور ایجاد یک تصویر منسجم و سازمان‌یافته، با هم ترکیب کند و 3) خواندنی باشد.

مشکلات شرح‌حال‌نویسی علمی اغلب با این سه محور، مبنا و الزام درهم تنیده است. مسئله اصلی، ایجاد توازن بین تأکید بر علمی‌  و جذاب‌بودن این گونه زندگینامه‌هاست که به خصوص وقتی پای روایت زندگی دانشمندان برای عموم جامعه به میان می‌آید، خود را بیشتر نشان می‌دهد.

کار دانشمندان به دلیل تخصصی‌شدن علم، تقسیمات و دسته‌بندیهای ظریف رشته‌های متعدد آن و ماهیت پیشرفته تحقیقات علمی، بسیار فراتر از درک عموم و قاطبه مردم است. این موضوع موجب شده تا مفاهیم علمی انتزاعی و پیشرفته از منظر عموم که فاقد آموزش های علمی حرفه‌ای هستند، مانعی تلقی شود عبورناپذیر. برای رفع این معضل، می‌بایست مفاهیم علمی را به گونه‌ای بیان کرد قابل هضم و درک برای عموم مخاطبان. بنابراین، زندگینامه‌نویس های علمی به آموزشهای حرفه‌ای در باب عمومی نوشتن علم نیاز دارند و برای ایجاد جاذبه و کشش در شرح‌حالهای علمی، باید ضمن داشتن دانش کافی و مهارت روایی و کلامی قوی، نسبت به مهارت های حرفه‌ای ارتباط علمی با مردم هم تسلط داشته باشند. مثال، «مردی که فقط عاشق اعداد بود: قصه پل اردوش و جست‌وجوی حقیقت ریاضی» (The Man Who Loved Only Numbers: The Story of Paul Erdos and the Search for Mathematical Truth) اثر پل هافمن(Paul Hoffman) روایتی است از جزئیات کار و زندگی پل اردوش(Paul Erdős) ریاضیدان پرکار مجارستانی در قرن بیستم. نویسنده در این کتاب ناگزیر به قضایای ریاضی اشاره کرده اما به گونه‌ای آنها را توصیف می‌کند که درک دستاوردهای اردوش و نیز تاریخ سیصد ساله تکامل نظریه اعداد، حتی برای خواننده‌ای که سواد ریاضی ندارد هم آسان است.

علاوه بر این، مطالبی که به جنبه‌های مختلف زندگی دانشمندان می‌پردازند، اعتبار و غنای بیشتری به زندگی‌نامه آنها می‌بخشند و به مخاطب نیز امکان می‌دهند که قدردان انسانیت آنها باشد. مثال، کتاب « انیشتین: زندگی و جهان او»( Einstein: His Life and Universe) نوشته والتر ایزاکسون(Walter Isaacson)، نویسنده و زندگی‌نامه‌نویس امریکایی نه تنها توصیف مشروح و دقیق فراهم می‌آورد از زندگی حرفه‌ای و آکادمیک انیشتین، بلکه به خوانندگان بینش و تجربه‌ای همه‌جانبه می‌دهد از زندگی شخصی، دستاوردهای فرهنگی و تغییر و تحولات سیاسی این شخصیت تا جایی که مخاطب می‌تواند از انیشتین درس زندگی بیاموزد. ایزاکسون، از رویکرد روایی چندجانبه برای ایجاد تعادل بین دقت علمی و جذابیت، به خوبی بهره می‌گیرد.

سوم آن که به نوشتن شرح حال علمی همت می‌گمارد باید از دانش و سواد فرهنگی و مهارت ها و توانمندی های جامعی برخوردار باشد. کسی که برای عموم زندگینامه‌ای می‌نویسد، برخلاف تاریخ‌نگاران حرفه‌ای علم، می‌بایست ضمن برخورداری از توان درک کار علمی دانشمندان، قصه‌گوی خوبی باشد تا بتواند دستاوردهای آنها را در روایتی عامه‌پسند به تصویر بکشد. نگارش زندگی دانشمندان کاریست نیازمند مهارت های چندگانه. این کار را معمولاً مورخان علم، عامه‌نویسها یا خود دانشمندان انجام می‌دهند. تاریخ‌نگار علم باید نظریه­ ها و مهارتهای انتقال علم به عموم را مطالعه کرده و بر آن تسلط یابد درحالی که عامه نویسها باید درک و شناخت مناسبی از علم، تاریخ علم و نظریه های تاریخ علم داشته باشند و آموزش های لازم را در این‌باره ببینند. دانشمندانی که خود بیوگرافی می‌نویسند هم باید تواناییهایشان را در هر دو حوزه بهبود دهند. مسئولیت های اخلاقی و ارزش های انسانی دانشمندان نیز از ضروریات زندگینامه‌های علمی است. نویسندگان این نوع زندگینامه‌ها باید از ویژگی های متعالی انسان‌گرایانه برخوردار باشند تا بتوانند این پیام و نیز روحیه علمی و انسانی که معرف و مبین تلاش علمی است را به طور مؤثر به جامعه منتقل کنند.

واژه‌های کلیدی: ارتباطات علمی، تاریخ علم، فرهنگ علم، توسعه، بیوگرافی، شرح‌حال‌نویسی، ادبیات، آموزش عمومی، آموزش رسانه‌ای.

Hide picture