به نام انسان؛ مرگ از گرسنگی در قرن بیست‌و‌یکم

به قلم: داوود سلیانچی

حقاً که باید خون گریست، وقتی خبر می‌رسد هجده انسان، هجده انسان زنده، به خاطر گرسنگی جان‌شان را از دست داده‌اند. نه در دوران قحطی، نه در اعماق تاریخ، بلکه همین امروز، همین حالا، طبق گزارش رسمی وزارت بهداشت عزه. این دیگر فقط یک خبر تلخ نیست، این لکه‌ی ننگی است بر پیشانی تمام وجدان‌های خاموش، و سندی است از شکستن شرافت انسانیت در قرنی که ادعای عدالت و پیشرفت از هر سو گوش فلک را کر کرده است. چه اتفاقی افتاده که جان انسان تا این اندازه بی‌ارزش شده؟ کدام نظام، کدام ساختار، کدام حاکمیت اجازه می‌دهد که انسان، این اشرف مخلوقات، با شکم گرسنه، در سکوت مطلق، بی‌هیچ فریادی، به کام مرگ برود؟

این‌جا دیگر فقط مسئله فقر یا سوءتغذیه نیست؛ این‌جا مرگ، نشانه‌ی سقوط تمام ارزش‌هایی است که بشر درباره‌اش شعار داده و عمل نکرده. در جهانی که هر روز میلیاردها دلار صرف جنگ‌افزار، تبلیغات، کالاهای لوکس و مسابقات نمایشی می‌شود، گرسنه ماندن یک انسان یعنی شکست تمام تمدن. حالا تصور کن که هجده نفر، آن هم در کشوری که نفت دارد، منابع دارد، دین دارد، اخلاق دارد، حکومت دارد، اما باز هم مردمش به نان شب محتاج‌اند و جان‌شان را کف دست گرفته‌اند. این یعنی زخم عمیقی در دل یک جامعه، یعنی فریادی که هیچ‌کس نشنیده یا نخواسته بشنود.

و آن‌سوتر، رژیم صهیونیستی – این غده سرطانی کاشته‌شده در قلب خاورمیانه – با بی‌رحمی تمام، مردمان بی‌دفاع را از غذا، آب، دارو و حتی سایه درخت هم محروم کرده است. چه تشابه تلخی‌ست بین مرگ از گرسنگی در خانه خودی و مرگ از گرسنگی زیر بمباران دشمن؛ یکی با سکوت مسئولان، دیگری با جنایت اشغال‌گران. اما نقطه اشتراک هر دو، این است که انسان‌ها دیگر گویا اهمیتی ندارند. انسان دیگر «موضوع» نیست. نه برای رسانه‌ها، نه برای دولت‌ها، نه برای سازمان‌های جهانی که خود را «مدافع حقوق بشر» می‌نامند ولی به وقت حساب، لب فرو می‌بندند.

باید صادقانه پرسید: این چه دنیایی‌ست که در آن با مرگ انسان‌ها، قیمت هیچ‌چیز تغییر نمی‌کند جز بازار دلار و سکه؟ چرا کسی از شرم نمی‌میرد وقتی مردم از گرسنگی می‌میرند؟ چرا مسئولان، به‌جای پاسخ‌گویی، گزارش تهیه می‌کنند؟ این هجده نفر، عدد نیستند، آمار نیستند، انسان‌اند، و مرگ‌شان سند بی‌عرضگی ماست؛ ما که فقط نگاه کردیم، شنیدیم، و عبور کردیم.

رژیم صهیونیستی بمب می‌زند، محاصره می‌کند، گرسنگی می‌دهد تا نسل‌کشی کند. اما اگر ما در خانه خود نتوانیم جلوی مرگ از گرسنگی را بگیریم، آیا فرقی با آن جلادها داریم؟ وقتی هیچ فریادی بلند نمی‌شود، وقتی مردم به نان شب محتاج‌اند و دولتی در رفاه خود سیر می‌خوابد، دیگر جای توجیهی باقی نمی‌ماند.

هیچ انسانی نباید از گرسنگی بمیرد. این جمله ساده، حکم آخر دنیاست. اگر کسی مرد، یعنی عدالت مرده، انسانیت مرده، و ما همه شریکیم. حالا وقت آن نیست که فقط گریه کنیم، وقت آن است که فریاد بزنیم، افشا کنیم، داد بزنیم که انسان دیگر تاب تحمل این خفت را ندارد. ما باید بیدار شویم، قبل از آن‌که مرگ، تنها روایت زنده‌مان شود.

Hide picture