الگوی ذهنی بحران
الگوی ذهنی بحران
انسان ها در زندگی با وقایع پیش بینی نشده بی شماری روبرو می شوند که زندگی شخصی و جمعی آنها را در تلاطم ناملایمات قرار می دهد.در الگوی ذهنی بحران مقصر اصلی حوادث و وقایع نامطلوب هستند و نه افرادی که با آن روبرو شده اند. برای مثال فرض نمایید یک زلزله 7 ریشتری می تواند بسیاری از دهکده ها و شهرهای جهان را با ویرانی و بحران های شدید روبرو سازد اما در کشوری مانند ژاپن که تجربه تلخ زلزله را بارها داشته اند توانسته اند با مهندسی صحیح ساخت و ساز خطر ویراین را تا سطح زلزله های 9 ریشتری کاهش دهند. پس می توان نتیجه گرفت که بسیاری از بحران های زندگی جمعی ما نتیجه بی تدبیری و ناتوانی در تامین امکانات و طراحی صحیح برنامه ها می باشد و مقصر اصلی افراد انسانی هستند که پیش بینی های لازم را از قبل نداشته اند.
امی ادمونسون[1] کارشناس مدیریت است که در یک سخنرانی می گوید:
“اغلب اوقات دچار بحرانی هستیم که بسیار جدید و اضطراری است …در یک دنیای کاملا بهم پیوسته یک طغیان سیاسی، یک ویدئوی وایرال، یک سونامی دور، یا یک ویروس کوچک میتواند امواج ترسناکی را به سراسر جهان بفرستد. تحول، ترس ایجاد میکند، …چه شما یک مدیرعامل باشید، یک نخستوزیر، یک مدیر، یا حتی مدیر مدرسه، تحول برای شما به این معناست که باید فروتنی را تقویت کنید. وقتی چیزی که میدانید محدود است، تظاهر میکنید که جوابهایی که دارید مفید نیست. در بحبوحه تحول، مدیران باید دانستههای خود را با هم تقسیم کنند و بپذیرند که نمیدانند. بطور تناقضآمیزی، صداقت برای مردم امنیت روانی ایجاد میکند، نه کمتر. مدیران موثر در طی بحران ها چیزی را پشت پرده مخفی نمیکنند. بپذیرید که اطلاعات کافی نداشتن به معنای خودداری ازاقدام کردن نیست. اگرچه که طبیعی است بخواهید اطلاعات بیشتری داشته باشید، اغلب اقدام سریع تنها راه بدست آوردن اطلاعات بیشتر است. بدتر اینکه، اقدامی نکردن افراد را تزلزلپذیر و سرگشته میکند. مدیران در بحران ها باید هدف و ارزشها را ثابت نگهدارند، حتی وقتی که اهداف و شرایط تغییر میکند. ارزشها میتوانند چراغ هدایتگر باشند .اگر ارزش کلید، سلامت و امنیت است، آن را در مرکز همه تصمیمگیریهای خود قرار دهید. انجام آن نیازمند شفاف بودن دربارهی این است که ارزشهای شما چیست، وبه این طریق، ثبات قدم شما نه در برنامههای شما بلکه در ارزشهای شما نشان داده میشود. براساس غریزه میخواهیم به قدرت بیشتر بچسبیم تا کنترل را درزمان تحولات بدست بگیریم اما اینکار نتیجه معکوس میدهد یکی از راههای موثر برای نشان دادن مدیریت، این است که قدرت را با اطرافیان تان تقسیم کنیم. این کار مستلزم این است که تقاضای کمک کنید، روشن کنید به تنهایی نمیتوانید آن را انجام دهید. این کار باعث ایجاد خلاقیت میشود اگرچه به مردم حس ارزشمند بودن میدهد. ”
در الگوی ذهنی بحران مدیران و افراد حوادث و وقایع نا خواسته را دلیل اصلی بحران ها می دانند و با عیر شفاف کردن صحنه حوادث خود را در پشت سر مشکلات پیش آمده پنهان می کنند در حالیکه بهترین راه ایجاد شفافیت و کمک گرفتن از دیگران و اقدام کردن برای کاهش مشکلات است.الگوی ذهنی بحران در جوامع جهان سوم به تاخیر انداختن اقدامات و بدنبال مقصر گشتن و جستجوی در گذشته و اتلاف انرژی و وقت است در حالیکه در بحران ها نیازمند هم اندیشی و همیاری جمعی هستیم و مقصر گرایی مشکلی را حل نمی نماید.
محسن فردرو – ماهنامه شماره 17 جلا – نیاز اندیشه روز
[1] Amy C. Edmondson · Leadership expert