اســــتارتاپ startup نویسنده : دکتر فاطمه ابهر

اســــتارتاپ startup
نویسنده : دکتر فاطمه ابهر
ترویج مفهوم استارت آپ خیلی قدیمی نیست و شاید تنها یک یا دو دهه از استفاده از این لفظ در ایران و سایر نقاط جهان میگذرد، اما متاسفانه به دلیل جذابیت یا به هر حال رقابتهای ناسالم، شاهد استفاده پرتکرار از این عنوان برای مشاغل مختلف هستیم. استفاده از این عنوان برای کسبوکارهای مختلف هیچ اعتباری به آنها نبخشیده است و این تلاش و کوشش گروه عضو در این تیم است که میتواند باعث موفقیت آنها شود.
استارت آپ (به انگلیسی: Startup یا Start-up را به فارسی به شرکت نوپا ترجمه کردهاند. اگر چه در تعریف استارت آپ بر این مسئله تاکیدی وجود ندارد که حتماً فعالیت آن در حوزه تکنولوژی یا فن آوری اطلاعات باشد، اما به دلیل اینکه بسیاری از استارت آپ ها در سالهای اخیر حول این زمینهها شکل گرفتهاند، گاهی در تعریف استارت آپ به این مسئله هم اشاره میشود که استارت آپ باید در حوزه فن آوریهای نوین فعال باشد.
یک استارتاپ مانند یک شرکت معمولی نیست. در واقع، احتمالاً باید با این سوال شروع کنیم که آیا یک استارتاپ در وهله اول یک شرکت است یا خیر.
استارتآپ را میتوان به روشهای مختلفی تعریف کرد – اریک ریس آن را به عنوان «یک موسسه انسانی طراحی شده برای ارائه محصول یا خدمات جدید در شرایط عدم اطمینان شدید» تعریف میکند، در حالی که فارغالتحصیلان Slush Katariina Helaniemi، Annaleena Kuronen و Venla Väkeväinen استارتآپها را اینگونه تعریف میکنند: شرکت جوانی که همچنان در جستجوی مدل کسب و کار خود است و به دنبال رشد بالایی است. استارتآپها معمولاً نوع جدیدی از خدمات یا محصول را با هدف حل یک مشکل ایجاد میکنند.»
یکی از تعریفهای استارت آپ که برای ما مفید است به شرح زیر است :
استارت آپ: مجموعه ای از آزمایش ها برای یافتن راه حلی برای یک
مشکل و ایجاد یک مدل کسب و کار پایدار و مقیاس پذیر پیرامون آن.
استارت آپها کسبوکارهایی هستند که میخواهند صنایع را مختل کنند و جهان را تغییر دهند – و همه این کارها را در مقیاس انجام دهند. بنیانگذاران استارتآپ رویای آن را دارند که به جامعه چیزی بدهند که به آن نیاز دارد، اما هنوز ایجاد نکرده است – ایجاد ارزشهای چشمگیر که منجر به عرضه اولیه عمومی (IPO) و بازگشت سرمایهگذاری نجومی میشود.
یک استارتاپ یک شرکت عادی نیست زیرا هدف اصلی آن یافتن یک مدل کسب و کار از طریق آزمون و خطا است. استارت آپ مجموعه ای از آزمایشات است که از طریق آن یک شرکت متولد می شود – یا نیست.
این باعث می شود که پروفایل ریسک یک استارت آپ بالا باشد. ارزش ندارد که یک کارآفرین استارتاپی شوید مگر اینکه بخواهید زمان زیادی را به آن اختصاص دهید و ریسک کنید.
درک استارتاپ ها
استارتآپها شرکتهای جوانی هستند که برای توسعه محصول یا خدمات منحصربهفرد، ارائه آن به بازار و غیرقابلمقاومت کردن آن برای مشتریان تأسیس شدهاند.
یک استارتآپ که ریشه در نوآوری دارد، با هدف رفع کمبودهای محصولات موجود یا ایجاد دستههای کاملاً جدیدی از کالاها و خدمات، روشهای ریشهدار تفکر و انجام کسبوکار را برای کل صنایع مختل میکند. به همین دلیل است که بسیاری از استارتآپها در صنایع مربوطه خود به عنوان «اختلالکننده» شناخته میشوند.
ممکن است بیشتر با استارتآپهای Big Tech آشنا باشید – فکر میکنید فیسبوک، آمازون، اپل، نتفلیکس، گوگل، که در مجموع به عنوان سهام FAANG شناخته میشوند، اما حتی شرکتهایی مانند WeWork، Peloton و Beyond Meat نیز به عنوان استارتآپ در نظر گرفته میشوند.
چرا به استارت آپ ها نیاز داریم؟
استارتآپها شاید جالبترین شکل شرکت باشند، زیرا فرصتی بینظیر برای نفوذ و رشد جهانی ارائه میدهند – فرصتی که بسیاری از مردم تنها چند دهه پیش میتوانستند درباره آن رویای داشته باشند.
با این حال، فرهنگ استارت آپی نظرات متفاوتی را ایجاد می کند. به نظر می رسد مردم یا از استارت آپ ها به وجد آمده اند یا نمی توانند آنها را تحمل کنند. استارتآپها اغلب هدف استدلالهای بیاساس هستند. هیاهوی اطراف آنها به راحتی به عنوان یک آرزو یا حتی دروغ قابل درک است. این منجر به بسیاری از فرضیات اشتباه در مورد استارتاپ ها شده است.
بخشی از مسئله ممکن است از این واقعیت ناشی شود که استارت آپ ها با امید رشد می کنند. کارآفرینان استارتآپ داستانهایی در مورد اینکه آینده چگونه میتواند باشد خلق میکنند و تلاش میکنند تا این دیدگاهها را محقق کنند. آنها اعتقاد قوی دارند که می توانند بر جهان تأثیر بگذارند و اقدامات آنها عواقبی دارد که می تواند جهان را به مکانی بهتر تبدیل کند. در دنیای استارتآپ، کسب وکاری که هنوز در مرحله ایده است، میتواند تأثیر قابلتوجهی در پنج سال آینده داشته باشد – شاید حتی با گردش مالی یک میلیارد دلاری. این امید اغلب به عنوان هیاهو تلقی می شود، و این یک نکته منصفانه است. تبلیغات غیر ضروری زیادی در مورد استارت آپ ها وجود دارد. برای کسانی که مدت طولانی در صحنه استارتاپ کار کردهاند، اغلب از این تبلیغات آزرده خاطر میشوند، زیرا کاری را که انجام میدهند انجام میدهند، زیرا میخواهند روی آینده تأثیر بگذارند.
یک استارت آپ چگونه کار می کند؟
در سطح بالا، یک استارت آپ مانند هر شرکت دیگری کار می کند. گروهی از کارمندان با هم کار می کنند تا محصولی را ایجاد کنند که مشتریان آن را بخرند. با این حال، چیزی که یک استارتاپ را از سایر مشاغل متمایز می کند، روشی است که یک استارتاپ برای انجام این کار پیش می رود.
شرکت های معمولی کارهایی که قبلا انجام شده را تکرار می کنند. یک صاحب رستوران بالقوه ممکن است یک رستوران موجود را امتیاز دهد. به این معنا که آنها از یک الگوی موجود در مورد نحوه عملکرد یک تجارت کار می کنند.
هدف یک استارت آپ ایجاد یک قالب کاملا جدید است. در صنعت غذا، این ممکن است به معنای ارائه کیتهای غذایی، مانند پیشبند آبی یا شام، برای ارائه همان چیزی باشد که رستورانها – غذایی که توسط سرآشپز تهیه میشود – اما با راحتی و انتخابی که مکانهای نشستن با آنها مطابقت ندارند. به نوبه خود، این مقیاسی را ارائه می دهد که رستوران های فردی نمی توانند لمس کنند: ده ها میلیون مشتری بالقوه، به جای هزاران.
هدف استارتآپها سرعت و رشد است
یک عامل کلیدی دیگر وجود دارد که استارت آپ ها را از سایر شرکت ها متمایز می کند: سرعت و رشد. هدف استارتآپها ایجاد ایدههای بسیار سریع است. آنها اغلب این کار را از طریق فرآیندی به نام تکرار انجام می دهند که در آن به طور مداوم محصولات را از طریق بازخورد و داده های استفاده بهبود می بخشند. اغلب اوقات، یک استارتآپ با اسکلت اولیه یک محصول به نام محصول حداقل قابل دوام (MVP) شروع میشود که آن را آزمایش و بازبینی میکند تا زمانی که آماده عرضه به بازار شود.
در حالی که آنها در حال ارتقای محصولات خود هستند، استارت آپ ها نیز به طور کلی به دنبال گسترش سریع پایگاه های مشتریان خود هستند. این به آنها کمک میکند تا سهمهای بازار را بهطور فزایندهتری ایجاد کنند، که به نوبه خود به آنها اجازه میدهد پول بیشتری جمعآوری کنند و سپس محصولات و مخاطبان خود را بیشتر رشد دهند.
همه این رشد و نوآوری سریع معمولاً، به طور ضمنی یا صریح، در خدمت یک هدف نهایی است: عمومی شدن. زمانی که یک شرکت خود را به روی سرمایه گذاری عمومی باز می کند، فرصتی را برای سرمایه گذاران اولیه ایجاد می کند تا پول نقد کنند و پاداش خود را به دست آورند، مفهومی در اصطلاح استارتاپی که به عنوان “خروج” شناخته می شود.
بودجه استارت آپ ها چگونه تامین می شود؟
استارتآپها معمولاً از طریق چندین دور تأمین مالی پول جمعآوری میکنند:
- یک دور مقدماتی وجود دارد که به عنوان بوت استرپینگ شناخته می شود، زمانی که بنیانگذاران، دوستان و خانواده آنها در کسب و کار سرمایه گذاری می کنند.
- پس از آن، سرمایه اولیه از سوی به اصطلاح “سرمایه گذاران فرشته”، افراد با ارزش خالص بالا که در شرکت های مرحله اولیه سرمایه گذاری می کنند، می آید.
- در مرحله بعد، دورهای سرمایه گذاری سری A، B، C و D وجود دارد که عمدتاً توسط شرکت های سرمایه گذاری خطرپذیر هدایت می شوند که ده ها تا صدها میلیون دلار در شرکت ها سرمایه گذاری می کنند.
- در نهایت، یک استارتآپ ممکن است تصمیم بگیرد که به یک شرکت سهامی عام تبدیل شود و از طریق یک IPO، خرید توسط یک شرکت خرید با هدف خاص (SPAC) یا یک فهرست مستقیم در بورس اوراق بهادار، خود را به روی پول خارجی باز کند. هرکسی میتواند در یک شرکت سهامی عام سرمایهگذاری کند و بنیانگذاران استارتآپ و حامیان اولیه میتوانند سهام خود را بفروشند تا بازدهی بزرگی از سرمایهگذاری داشته باشند.
شایان ذکر است که مراحل اولیه تامین مالی استارتآپها محدود به افرادی است که دارای جیبهای بزرگ هستند، افرادی که سرمایهگذاران معتبر نامیده میشوند، زیرا کمیسیون بورس اوراق بهادار (SEC) معتقد است که درآمدهای بالای و دارایی خالص آنها به محافظت از آنها در برابر ضرر احتمالی کمک میکند.
طبق گزارشی که توسط محققان دانشگاه کالیفرنیا برکلی و استنفورد تهیه شده است، در حالی که همه خواهان بازدهی بیش از 200000 درصدی هستند که پیتر تیل در سرمایه گذاری خود در استارتاپ کوچکی به نام فیس بوک دید، اکثریت قریب به اتفاق – حدود 90٪ – استارت آپ ها شکست می خورند. این بدان معناست که سرمایهگذاران در مراحل اولیه، امکان مشاهده 0% بازده سرمایهگذاری خود را دارند.
چگونه استارتاپ ها موفق می شوند؟
در حالی که بسیاری از استارت آپ ها در نهایت شکست می خورند، همه این کار را نمی کنند. برای موفقیت یک استارتآپ، ستارههای زیادی باید هماهنگ شوند و به سؤالات حیاتی پاسخ داده شود.
- آیا تیم به طرز وسواسی نسبت به ایده خود اشتیاق دارد؟ همه اش در اجراست حتی یک مفهوم برجسته می تواند در جذب مخاطبان خود شکست بخورد، اگر تیم آماده انجام هر کاری برای حمایت از آن نباشد.
- آیا بنیانگذاران تخصص دامنه دارند؟ بنیانگذاران باید همه چیز را در مورد فضایی که در آن فعالیت می کنند بدانند.
- آیا حاضرند زمان بگذارند؟ کارمندان اولیه راه اندازی اغلب برنامه های کاری فشرده ای دارند. یک نظرسنجی در سال 2018 توسط MetLife و اتاق بازرگانی ایالات متحده نشان داد که صاحبان استارتآپها 14 ساعت روز کاری را ثبت میکنند. اگر تیمی مایل نباشد که بیشتر ساعات بیداری خود را به یک ایده اختصاص دهد، ممکن است برای پیشرفت مشکل داشته باشد.
- چرا این ایده و چرا اکنون؟ آیا این یک ایده جدید است، و اگر چنین است، چرا مردم قبلا آن را امتحان نکرده اند؟ اگر اینطور نیست، چه چیزی باعث میشود تیم استارتآپ بهطور منحصربهفردی قادر به شکستن کد باشد؟
- بازار چقدر بزرگ است؟ اندازه بازار یک استارت آپ، مقیاس فرصت آن را مشخص می کند. شرکتهایی که به فناوریهای خاص علاقه دارند ممکن است از رقبای خود پیشی بگیرند، اما به چه منظور؟ بازارهای بسیار کوچک ممکن است به بازارهای مالی منجر شود که برای بقای کافی بزرگ نیستند.
اگر یک استارتاپ بتواند به همه این سؤالات پاسخ دهد، ممکن است برای بقای خود بخشی از 10 درصد شرکت های مرحله اولیه شود.
چگونه در استارتاپ ها سرمایه گذاری کنیم
متأسفانه، سرمایه گذاری استارت آپی به طور گسترده در دسترس توده ها نیست.
برای دسترسی به مطلوبترین استارتآپهای اولیه یا صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر که بهترین بازدهی را در سطح Thiel-level دارند، باید یک سرمایهگذار معتبر باشید. به عبارت ساده، این بدان معناست که شما حداقل 200000 دلار درآمد سالانه یا حداقل یک میلیون دلار دارایی خالص، بدون احتساب محل اقامت اولیه خود، دارید. همچنین اگر به عنوان مشاور سرمایه گذاری ثبت شده کار می کنید، ممکن است بتوانید بدون در نظر گرفتن درآمد یا دارایی خالص، وضعیت سرمایه گذار معتبر را درخواست کنید.
با این حال، اگر با هیچ یک از این صورت حساب ها مطابقت ندارید، از گزینه ها خارج نیستید. سایتهای تامین مالی جمعی مانند WeFunder یا Seedinvest به هر کسی اجازه میدهند در ازای یک استارتآپ، مبلغ کمی را صرف کنند. Seedinvest دارای فرصت های از پیش بررسی شده و حداقل سرمایه گذاری 500 دلاری است – 50 برابر کمتر از چک معمولی مورد انتظار از سرمایه گذاران معتبر که به دنبال ورود به بازی سرمایه گذاری استارتاپ هستند.
نکته :
مثال های زیادی وجود دارد که چگونه استارتاپ ها می توانند چشم انداز کسب و کار را تغییر دهند. به عنوان مثال، هیچ یک از خودروسازان سنتی قبل از تسلا تغییر عمده ای را به سمت خودروهای الکتریکی آغاز نکردند. هیچ یک از تولیدکنندگان مواد غذایی موجود واقعاً حرکت به سمت منابع پروتئین جایگزین را شروع نکردند تا اینکه Beyond Meat، Impossible Foods و بسیاری دیگر وارد صحنه شدند.
منتقدان می توانند به مشکلاتی که شرکت های فوق از آن رنج می برند اشاره کنند. در حالی که درست است که بسیاری از این شرکتها و محصولاتشان مشکلاتی دارند، اما هنوز از بسیاری جهات مانند استارتآپها عمل میکنند – به سرعت یاد میگیرند، تکرار میکنند و سعی میکنند راهحلهایی برای مشکلات مهم بیابند – که به این معنی است که شکست بخشی از فرآیند است. و آنها این کار را سریعتر و با موفقیت بهتر از هر سازمان دیگری در حال حاضر انجام می دهند – در حالی که در تلاش برای حل مشکلات مهم هستند.
کارآفرینان استارتآپ به ادامه حرکت جامعه کمک میکنند، در حالی که سازمانهای سنتیتر معمولاً بر حداکثر کردن ارزش موجود متمرکز هستند. جامعه هم به استارتاپ ها و هم به سازمان های سنتی نیاز دارد.