ارتباط فرهنگ با سبک زندگی

اگر زندگی جمعی انسانها را به زنجیرهای از ارزشها و باورها و آگاهیها و نگرشها و هنجارها ورفتارهای مشترک تعبیر کنیم که به آن فرهنگ جوامع انسانی نام نهاده اند؛ در یک سر این زنجیره الگوهای شناختی وجود دارد که ذهنی بوده و در سر دیگر زنجیره الگوهای رفتاری مشاهده میشودکه عینی و قابل تشخیص هستند.معمولا تعبیر فرهنگ به هر دو بخش ذهنی و عینی اختصاص دارد و وجه عینی آن که رفتارها هستند از بخش ذهنی آن تفکیک میشود. بخش اول فرهنگ، الگوهای شناختی شامل ارزشها و باورها و آگاهیها و نگرشها است وبیشتر افراد به این بخش توجه مینمایند در صورتیکه بخش دیگر این زنجیره فرهنگی الگوهای هنجاری و رفتاری هستند که با الگوهای شناختی در تعامل مداوم بوده و بر هم تاثیر میگذارند. در کشور ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران توجه به فرهنگ به سمت ابعاد ذهنی آن یا بخش اول شامل الگوهای شناختی یعنی باورها و ارزشها سوق یافت و ابعاد عینی آن یعنی رفتارها کمتر مورد توجه بود تا اینکه در دهههای دوم و سوم انقلاب با پدید آمدن رفتارهای غربی در زندگی برخی افراد و گروهها در جامعه اندیشههای فرهنگی به سمت الگوهای رفتاری سوق یافت. غربیها از دهه 1950 میلادی به بعد با ظهور رسانههای مانند تلویزیون و عمومی شدن الگوهای تبلیغاتی و توانایی آن در ترغیب به مصرف و مد سازی، بتدریج و بصورت تجربی متوجه شدند که برای تغییر فرهنگی افراد و جوامع، لازم نیست بصورت مستقیم تغییرات ارزشی و باورهای آنها را هدف بگیرند بلکه اگر بتوانند الگوهای هنجاری و رفتاری افراد و گروهها را تغییر دهند بتدریج تغییر در ارزشها و باورهای آنان نیز روی خواهد داد.این مهم از آن جهت برای آنان ارزش داشت که این الگو سازی میتوانست در راستای هم شکل کردن مردم جهان و فروش کالاهای مصرفی بصورت انبوه یاری رساند و در راستای برنامههای اقتصادی و تجاری آنها و تئوریهای جهانی سازی و یک شکل کردن جهان بکار رود.
الگو سازی هنجاری ورفتاری، سر دیگر طیف فرهنگ است که به آن سبک زندگی نام نهاده اند.
از کتاب رسانه های سبک زندگی محسن فردرو 1398 در دست انتشار