آشنایی با زهره یوسفی شاعر

درباره شاعر

خانم دکتر زهره یوسفی ، لطفا کمی درباره ی خودتان بگویید، تا خوانندگان بیش تر با شما آشنا شوند .
من خلاصه وساده ام ،ساده تر از رنگ سادگي …عاشق باران وپاييزو كودكانه هاي بي ريا ،خط قرمزم دروغ وعلاقمند به عرفان وفلسفه وشعرو نقاشي وخوشنويسي وپزشكي
مهرباني وصداقت دين من است ومعتقدم با مهرباني وصداقت ميتوان فاتح خودبود وبا خودشناختي وخودآگاهي خود به هر چه هست درجهان باقي رسيد ساده زيستن وكمك به ديگران درحد توان را دوست دارم وبه من ارامش مي دهد كمك ولبخند وشادي ديگران

من از دوزخ بيگانگي گريخته ام وخلوتي مقدس دارم وخداي من ناخداي مهرباني هاست چون مادرم
شهريوري ام
متولد٣٠/٦/٥٦
متولد شيرازم نام مادر احترام و نام پدر: يداله
درمهد كودك آيت شيرازودبستان خود رادر مدرسه ابوالاحراري شيراز و دوران راهنمايي در مدرسه پرند و دبيرستان در دبيرستان آسيه شيراز، ازكودكي به شعرونقاشي وهنرعلاقه مند بودم و بصورت ذاتي وغيرحرفه اي نيز آثارنقاشي با رنگ روغن دارم . با معدل ١٩/٥ در دانشگاه آزاد اسلامي تهران درسال ٧٤ پذيرفته شدم و ازدانشگاه پزشكي در سال ٨١ فارغ التحصيل شدم وبا مدرك پزشكي دكتراي حرفه اي از دانشگاه آزاد اسلامي تهران مشغول به كار طبابت شدم

شما پیش از دفتر شعر ” مشترک مورد نظر خاموش است ” دفتر شعر یا کتابی هم چاپ کرده‌ اید؟ این سؤال را بدین دلیل می پرسم که این دفتر شعر در زمان خود ، دفتر شعر خوبی بود ، یعنی از لحاظ زبانی در دهه‌ی هفتاد و هشتاد ، جلوه های نوینی داشت .
بلی

بغض انتظار قبل از ٧٤
كه اشعار ابتدايي دوران نوجواني ام هست

چه کسانی در آن زمان درباره ی دفتر شعر ” مشترک مورد نظر خاموش است ” درباره ی آن نوشتند ؟
استاد فيض شريفي ،استاد سيروس رومي استاد پرويز خائفي، ناصر امامي ،،دكتر ايرج صف شكن
محمدمهدي مدرس،اسداله امرايي،
استاد صدراذوالرياستين

وتعداد بسیاري كه الان حضور ذهن ندارم وعذرخواهي ميكنم از حضور بزرگوارشان ومعرفي كتاب توسط مينا زندي وروزنامه ها وسعيد تغابني وروزنامه هاي مختلف درجهت معرفي كتاب
لازم به ذكر است هزينه فروش كتاب كاملا در اختيار خانه سالمندان قرارگرفت .

مجموعه ی اشعار ” احساس های نقره ای …” ظاهرأ دربردارنده‌ی ۱۰ دفتر شعر است ، چرا این دفترها را به طور مجزا چاپ نکرديد؟ و چرا فاصله ی چاپ دفتر نخست با این مجموعه این همه طول کشیده است ؟
چاپ كتاب مشترك موردنظر خاموش است زمان زيادي جهت گرفتن مجوز طول كشيد وتعداد زيادي از اشعارش حذف شد و درواقع به دلايلي دفترهاي بعدي شعرم هم بدليل شرايط جوي جامعه و…طول كشيد وسرانجام با راهنمايي و پيگيري استاد فيض شريفي گرامي كه بسيار دراين زمينه كمك كردند واشعاررا بصورت گزيده از ده مجموعه انتخاب و به چاپ رسيد بدليل اينكه اين ده مجموعه در طي سالهاي گذشته
ودر بطن جامعه باتمام مشغله هايم نوشته شده بود وجمع اوري همه انها وبدون سانسور كار دشوار ومهمي بود….چون عقيده ام براين است كه اگرقراراست كتابي يا شعري با حذفيات چاپ شودهمان بهتر كه دست نوشته بماند ودر زمان مناسب خود به چاپ برسد وبه دست مخاطب عينا منتقل شود

دفتر شعر ” احساس های نقره ای ” به سرعت به چاپ پنجم رفت ، علت استقبال از این مجموعه در این زمانه ی عسرت و بی توجهی به شعر و هنر چیست ؟

جهان ما مدتهاست مثل يك برانكارد خالي شده اشعاركتاب درد مشترك جامعه است دردي كه عميق وجانكاهه و يك شاعر يانويسنده دايرة المعارفي براي مخاطب هست كه خودش توانايي نوشتن و بركاغذ اوردن را ندارد و درد را مي نويسه غم واندوه را وشادي و هرانچه در بطن جامعه نفس مي كشه از اتاق خصوصي افراد و عاشقانه ها گرفته. تا محل كارو مدرسه وبيمارستان وخيابان و….شاعر بايد بطن جامعه رو نقاشي و تفسير كنه در شعرهاش وگرنه هم خودش ميپوسه وهم اون رسالتي رو كه به عهده داره به واسطه ي استعداد دروني وذاتي شعرش به خوبي نتوانسته انجام بده
دفتر دوازدهم شعر شما ، ” برانکارد خالی ”
مرا یاد محل کارتان ، بیمارستان می اندازد.
کلمات و ترکيب های تصویری تشبیهی و استعاری و فضای این دفتر مرا یاد رمان ” کوری ” می اندازد ، شما در چه موقعیتی این اشعار را سروده اید ؟

جامعه ي ما پراز ديدنها ونديدنهايي است كه سانسور ميشوند مابايد بنويسيم عين انچه را واقعيت است و بدون سانسور و حذفيات ولي انها اجباردارند كورها وكرهاي رمانهاي جامعه باشيم نبينيم ونشنويم و انگونه باشيم كه نيستيم كه من نميتوانم اين مقوله را كه اگر نوشتن من غيراز انچه باشد كه از درون واحساسم نباشد كه بي شك غم و رنج واندوه وشادي و در یك كلام به قول بامداد درد مشترك جامعه است ننگ برمن باد اگر نتوانم رسالتم را به خوبي از درون به بيرون از نظاره به ناظر بكشانم خفتگان بايد بيدارشوند وكسي كه چراغ در دست داشته باشد نبايد قطعا كور باشد وبايد نورباشد هم براي كوري خود هم براي ديگران
بقيه ماجرا را ترجيح ميدهم به مخاطبان عزيزبسپارم وتصاويري را كه انان از شعر من در ذهنشان تصوير مي كشند كه هراينه شعر هر كس بعد از جاري شدن از آن ِمخاطب است .
از نگاه من که این دفتر نسبت به مجموعه ی اشعار دیگرتان یک گام به پیش است ، شما با این همه مشغله ی کاری کی فرصت می کنید بخوانید و بسرایید؟
شعر فرصت نميخواهد اين فرصتهاست كه شعرررا ايجاد ميكند براي نوشتن نبايد دنبال فرصت بود هر دغدغه ي انسان از ذهن وفكر و خودش گرفته تا مردم و جامعه و بيمارو محيط ميتواند شروع سرودن باشد چه بسيار شعرها را كه بر بالين بيمار وحتي زمان احياي بيمار سروده ام وچه بسيار در خلوت و ذهن پرمشغله
نوشتن به نظر من ديدن ميخواهد ديدن درد مشترك كه خود مثتنويها مي شود خيلي اوقات بر پشت نوار قلب بيمار يا حتي تكه كاغذي ياحتي حين رانندگي هجوم افكارم مرا به نوشتن انچه بايد مي سپارد كه تنها نوشتن است كه ارامم ميكند در اين دنياي پرهياهو و…
چه بسيار شاديها راكه دراندوه نوشته ام وچه بسیار اندوه ها را كه درشادي نقاشي كرده ام
من اگرننويسم بيمار مي شوم انچه بر مغز وگلويم مي فشارد مي كشد مرا
جهان وهرچه در اوست از بال پروانه اي گرفته در آسمان ودشت تا ماهي تنگ بلور تا جان انسان چشم انتطار بر برانكارد بيمارستاني از عاشقانه ها گرفته تا اجتماع و عرفان وفلسفه …….
وخداي دروني هر انسان كه قادر به انجام هركاريست ولاغير

شما به جز شعر در ژانرهای دیگر هم کتابی نوشته اند یا خیر ؟
بلي گاهي داستانهاي كوتاه ودلنوشته هايي در قالب داستان هم مينويسم وهمچنين يك رمان بلند به اسم “چشمهاي آبي مادرم “
ومجموعه نامه هاي من به تو
وسه مجموعه شعرربعدي ام ،سه نقطه تاسكوت، كلاغها مي خوانند،آبروي گرسنگي….
آیا حرفی مانده که به دوستداران خودتان بگویید ؟

و در اخر انچه از فروغ در ذهن من جاودانه است بامدادي پرشكوه است كه با آن بايد جهاني نو بنياد كنيم …..وما مي توانیم قلم هميشه چراغ و سلاح پر نورو وپرقدرت بوده است

http://zohrehyousefi.ir/

Hide picture