پروژه های نامیراسازی بشر
پروژه نامیراسازی بشر
ارنست بكر (1975-1925) انسان شناس فرهنگی با گرايش روانكاوانه بود و درجۀ دكتری خود را از دانشگاه سيراكيوز در رشتۀ انسان شناسی فرهنگی دریافت کرد.بكر بر اين باور بود كه كاوش های روانشناسی ناگزير در جايي به بن بست مي رسند و از آن پس نظام های اعتقادی هستند كه برای ارضای روان انسان به كار مي آيند.
در سال 1974.م و دو ماه بعد از مرگش بود كه با به دست آوردن جايزۀ پوليتزر برای كتاب انکار مرگ (منتشرشده در سال 1973.م) به شكلی گسترده شناخته و پذيرفته شد.
«The Denial of Death»
در روانشناسي بكر، انسان از اضطراب اوليه درباره ي مرگ رنج مي برد، و برخلاف ديدگاه فرويد، اين اضطراب را نمي توان به ترس هاي كودكي فروكاست. بكر معتقد است كه حتی اگر انکار مرگ به وسيله ی تمدن بر انسان تحميل نشود، به شكل های مختلف و به سبب نياز انسان به انكار بدنی كه همواره ی او را به يادش مي آورد، (ميرايي كه نمي خواهد با آن رويارو شود) این انکار صورت می گیرد. اجتماع طيفی از امكانات قهرمان گرايی را فراروی انسان می گذارد كه با واسطه ی آن ها مرگ انكار مي شود و توهمی از ناميرايي برساخته می شود. انسان، با تكيه به آن چه بكر « پروژه ی ناميرايی» می خواندش، چيزی را می آفريند يا جزيی از چيزی می شود كه احساس می كند عمری بيش از خود او خواهد داشت.
تلاش اساسی بشر در رفتارهایش کنترل ترس ناشی از مرگ است. تمام پروژه های قهرمانانه ما، کارهای شگفت و فعالیت های فرهنگی، همه تلاشی اند برای این که بر این آگاهی ترسناک از مرگ غلبه یابیم و اثر آن بر زیست اجتماعی مان را برطرف سازیم.
بکر با طرح نظریۀ قهرمان سازی انسان در لابه لای هزارتوی فرهنگ و تمدن اش، این مسئله را پیش می کشد که بشر از بدو تولدش در گریز از مرگ است و این ترس عظیم از طریق قهرمان سازی ها و از طریق زیست فرهنگی انسان کنار زده می شود. در واقع “ترس از مرگ” محرک اصلی انسان برای تولید و پرورش فرهنگ است، به گونه ای که این سرنوشت حتمی به فراموشی سپرده شود.
انسان به نامیرا سازی خود از طریق تجسم هنری، معماری و در یک کلام تولید فرهنگی می پردازد. وی انسان های دیگر را با کمک همین سیستم به خاطر می سپارد و همواره زنده نگه می دارد تا خود نیز در این نظام جاوادنگی زنده بماند.
وی از “پروژه های جاودانگی” سخن می گوید که در قالب ایده هایی برای طرح هرگز نمردن ما در فرهنگ طراحی می شوند. پروژه هایی که در عین حال وقتی به تناقض می رسند آتش جنگ ها و نسل کشی ها را فروزان می کنند و به جان بشر می اندازند.
وی علت اصلی بیماری های روانی را نیز در همین پروژه های جاوادنگی جستجو می کند و ابراز می دارد یک انسان وقتی طرح وارۀ جاودانگی اش دچار گسست شود، مرگ و مردن بر او چیره می گردد و واقعیت هولناک مرگ بر او سایه می افکند.
بکر معتقد است ما نياز به “تصورات” جدیدی داریم که به واسطۀ آن ها بتوانیم حس قهرمان بودن و نامیرایی را در خود ایجاد کنیم.