نوجوانان و جوانان  ایران امروز؛ پشتوانۀ اندیشه ورزی  و آینده نگری – استاد شاهرخ تندروصالح

 درنگ :

آسيب شناسي برنامه هاي توسعه در ايران  حکایت از این دارد که  يكي از ضعف هاي موجود در فقدان شناخت و  ارتباط سالم – موثر و مفید بدنۀ مدیریت کشور با نوجوانان و جوانان ، تمركزگرائي  و انحصار در ساختار و  برنامه هایی است که ذیل عناوین کلی ادبیات ، اندیشه ، فرهنگ و هنر  عنوان و اجرا می شوند . حال آنکه  آنچه  پس از فروکش کردن جریان سیلابی رویکردهای حاضر به مسایل عمومی برجا می ماند سیاهۀ نگران کنندۀ هزینه ها و بی خاصیتی عمومی طرح ها و برنامه هایی است که در ساختار مدیریت هزینه کشور تثبیت شده است .

گویی  سازه های برنامه ریزی و محرک های  به انجام رساندن امور ، از شرایط موجود چیزی بیش از اجرای  پیش ساخته ها در قاب ویترین های دولتی  نبوده و نیست . بی تردید  در این نگره که  بیش از پنجاه سال برنامه ریزی در حوزه های یاد شده را در کارنامه دارد از قوۀ خلاقه و خلاقانه اندیشی ، اندیشه ورزی و ضرورت پرداختن به هسته های حیاتی آن در جمعیت کودکان ، نوجوانان و جوانان هیچ شناختی ندارد و به تبع ، هیچ گونه انگیزه پروری را نیز دنبال نمی کند .

تجربۀاین قلم به عنوان نویسنده و پژوهشگر  ناظر بر این نکته است که اگر  نهادهای متولی امور فرهنگ عمومی بتوانند گشایش گر فضای گفتمانی با نوجوانان و جوانان عزیز ، این آینده سازان و سرمایه بی بدیل اجتماعی باشند بی شک می توان نوید  حضور روشنی   بخش نوجوانان و جوانان را در سپهر  اندیشه ورزی ، طراحی و برنامه ریزی و اجرای برنامه های ادبی ، فرهنگی و هنری  شاهد بود .

جامعه امروز ما ، حداقل در نگاه بخشی از بدنۀ حاکمیت کنونی ، جامعه ای فاقد  امکان و انگیزه پیشرفت و آینده نگری است . این تلقی متاسفانه آنجا پُررنگ تر خود را نشان می دهد که عموم تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های  قوا و نهادهای اجرایی ، قانون گذار ، ناظر و قضاوت گر ، در پی محکم تر ساختن حلقه های اقتدار و حاکمیت بالا به پایین است  ؛ نگره ای که انسان را برای مصرف در زمینه های مختلف محک می زند  و در قائل شدن منزلت و منش و  شخصیت مستقل و تاثیر گذار برای  نوجوانان و جوانان مش و راهبردی را  ندارد . این در حالی است که  اصلی ترین گیرنده در میان  جمعیت نوجوان و جوان  ، عنصر عاطفۀ زلال ایشان و ضرورت توجه  در بکارگیری این  سرمایه در امور معمول زندگی است .

جامعه امروز ما بیش از هر زمان دیگر نیازمند آموختن دانش عاطفی و بکارگیری از وجنات این دانش در قالب ادبیات زندگی شهروندی است . متاسفانه گرانیگاه شخصیت و منزلت ملی ما ایرانیان ، خاصه در فضای زیست بوم های شهری ، ذیل مشکلات فراوان  برای حصول به یک زندگی حداقلی در کار معماری جامعه ای بی روح و عاطفه و لبریز از خشونت و رفتار خشن و فاقد مدارا است . اگر امروز از رفتارهای  معمول شده در جامعه مان دچار پرسش نمی شویم یک جای کار  ما و امور برنامه ریزی مان  دچار مشکل است . بیاییم از نوجوانان و جوانان و سهیم ساختن ایشان در معماری زندگی معاصرمان بهره مند شویم . بیاییم  توش و توان این سرمایه بی نظیر و آینده ساز و تکرار ناشدنی را به جای سرازیر دیدن در تفنن  و تقدیر ، در فرصت های اندیشه ورزی ، تصمیم سازی و تدبیر امور  تجربه کنیم . این تجربه می تواند  منجر به رشد ادبیات رفتاری و دانش عاطفی در میان شهروندان گرامی و زندگی عمومی مان باشد .

 

Hide picture