اگر قرار باشد که به طور جدی به تحولات جهان بیاندیشیم ضروری است نقشه ساده شده ای از واقعیت ، از یک نظریه ، مفهوم ، مدل یا الگو در اختیار ما باشد.بدون چنین سازه ذهنیتی جز همهمه ای آشفته نخواهیم داشت.الگوها ی جدید، واقعیت ها را به شیوه ای قابل قبول توضیح میدهند اما نه می توانند همه واقعیت های موجود را توضیح دهند و نه ضرورت دارد و نه ممکن است. برای مثال برداشت جنگ سرد از رقابت ابر قدرت ها الگویی بود که ابتدا توسط هری ترومن بیان شد.الگویی که هر شخصی قادر به درک آن بود و دهها سال کارگزاران روابط بین الملل در نظر و عمل بر مبنای این الگوی ساده شده حرکت می کردند در حالیکه این الگو نمی توانست تمام آنچه در صحنه سیاست جهانی روی می دهد را توضیح دهد و حتی در مواردی چون شکاف میان جین و شوروی الگوی جنگ سرد مانع توجه سیاستمداران و محققان به حوادث در حال وقوع بود.با این حال الگوی جنگ سرد مدلی برای تبیین سیاست جهانی و نقطه عزیمتی ضروری برای اندیشیدن در امور بین الملل تلقی می شد.

الگوها یا نقشه های ساده شده برای تفکر و عمل انسان ضرورتی تام دارد. می توانیم نظریه ها و مدل ها را به روشنی صورتبندی کنیم و از آنها برای هدایت رفتار خویش بهره ببریم ، روابط علی میان پدیده ها را درک کنیم و حوادث بعدی را پیش بینی نماییم و مسیر های رسیدن به هدف را تعیین نماییم.

نظریه پایان تاریخ از فکویاما بعد از پایان جنگ سرد مطرح شد اما بزودی مشخص شد که توهمی بیش نبوده است.جهان در ابتدای دهه 90 میلادی تغییر کرد اما لزوما جهان صلح آمیز نشد. برخوردهای قومی و درگیری میان کشورها و احیای جنبش های نو و نسل کشی های متعدد بزودی رخ نشان داد.

منبع: کتاب برخورد تمدن ها از ساموتل هانتیگتون

سایت فکرورزی Fekrvarzi.ir

Hide picture