نقد نخبه ها در عالم سینما- گفتگو با دکتر سید مجید حسینی
نقد نخبه ها در عالم سینما
گفتگوی بی واسطه با دکتر سید مجید حسینی در باره سینما
مصاحبه کننده: علی صفایی
مقدمه
صبح یک روز پاییزی و بارانی که به گمانم اولین بارش های خودش را شروع کرده بود به قرار ملاقاتی با دکتر سید مجید حسینی در دفتر کارش حوالی میدان انقلاب رفتم . خیلی بی تکلف و ساده از جنس مردم با هم به گفتگو نشستیم . نقطه نظراتش در باره مسائل مختلف سیاسی از حمله شدید اللحن و بی محاوایش به مافیای پزشکی تا چپاول کردن منابع شهری و کشوری را تقریبا همه ما در فضا های مجازی با آن آشنا شده ایم ، اما آنچه این گفتگو را جذاب کرده نا گفته هایش در باره مقوله ای بنام سینماست که در نوع خود بسیار جذاب و در عین حال باز هم جنجال بر انگیز است . وقتی خواستم گفتگو را شروع کنم عکسی از سردار شهید قاسم سلیمانی در کنار رهبر انقلاب را زیر چشمی برانداز کردم و مطمئن شدم که مواضعی انقلابی در پس ذهنش فوران می کند . لازم به ذکر است که او فارغ التحصیل علوم سیاسی از دانشگاه علوم و حقوق سیاسی دانشگاه تهران و هم اینک در این دانشکده فرهنگ و سیاست در ایران و جهان را تدریس می کند . ضمن اینکه جامعه پزشکی ایران – در واقع مافیای پزشکی – از او بصورت متعدد شکایت هایی بجهت افشاگری های پر شهامتش از وضعیت اسفناک پزشکی و رانت خواری های متعدد آنان در قوه قضائیه مطرح کرده اند که خود حکایتی است اما گفتگو…
خب دکتر جان از کجا شروع کنیم ؟
حسینی – خب شما بپرسید تا من پاسخ دهم
چطوره اول از سوابق کاری تان و یا فعالیت های سیاسی خودتان بیشتر بگوئید
حسینی – خب من اول یک نکته ای را اشاره کنم که خود من مدتها یک نشریه داشتم که صاحب امتیاز و مدیر مسئولش بودم ؛ بنام روایت که حدود ده بیست شماره از آن منتشر شد . بعد دیدم اینطوری نمیشه و وارد حوزه دانشگاه و سیاست شدم ، البته بیشتر در مقام یک منتقد تا یک مدیر و و یا مسئول . بعد ها و حتی قبل ترش هم تعدادی کتاب نوشتم که از آن جمله میتوانم به هاروارد مک دونالد چهل و سه نمای نزدیک از سفر امریکا که بیشتر یک سفر نامه است و از انتشارات نشر افق در سال نود شمسی . و بعد ها کتاب کاش رنجی را کم کنیم در نشر ثالث و تن دال تحول فرهنگ سیاسی در سینمای پر مخاطب ایران
… سوال – چی سینما ؟
حسینی – ( با خنده ) اشکالی داره ؟
سوال – نه ولی نمیدونستم ، خیلی جذاب شد
حسینی – من حتی کتابی در باره اصغر فرهادی نوشتم که زمانی خیلی هم دوستش داشتم و چند اثرش را شدیدا ستایش هم می کنم
سوال – دوست داشتین ؟ یعنی الان دوست ندارین ؟
حسینی – نه الان خیلی از دستش عصبانی هستم و این یکی دو تا اثر اخیرش را اصلا دوست ندارم
سوال – توضیح میدین چرا ؟
حسینی – بنظرم فرهادی پدر حقیقت را در آورده . این راه و رسم معرفت هنرمندانه نیست
سوال – نمیتونم درک کنم . لطفا تفسیر و تحلیل کنید اما قبل ترش میخواهم موضع شما را که ظاهرا برای اولین بار است که اعلام می کنید را در باره کلیت سینما و یا حد اقل از فیلم های محبوب تان در این سال های بعد از انقلاب بگوئید؟
حسینی – خب نه این اولین بار نیست … گفتم که قبل هم در این رابطه کتاب هایی به نگارش در آورده ام اما …
سوال – اما چی ؟
حسینی – هیچی دلسرد و مایوس شدم . فیلم های اولیه حاتمی کیا را خیلی دوست داشتم و بار ها و بارها به دیدنش می رفتم و هر بار با چشمان خیس سالن را ترک می کردم
سوال – مثل کدام فیلمش ؟
حسینی – مثلا کرخه … از کرخه تا راین که شدیدا مرا منقلب می کرد … شاید به جرات بگویم هنوز هم منقلبم میکند … نمی توانم در برابر سعید – شخصیت اصلی فیلم – مقاومت کنم ، در برابر آن عظمت ، آن مظلومیتش آدم به زانو در می آورد . و یا بوی پیراهن یوسف و آن موسیقی سحر کننده که روح و روانت را به عالم دیگر پرتاب می کند و به معنی اسارت و آزادگی رنگ و بویی دیگر می بخشد . بنظرم حاتمی کیا مولف سینمایی است که عرفان در جنگ را رقم می زند ، اما این فیلم های اخیرش دیگر آن حس و حال را در من بیدار نمی کند .کار من بیشتر تحقیق در باره فرهنگ سیاسی و تحول های اجتماعی به جهت این رویکرد است . در واقع سینما آینه تغییر فرهنگی ماست در حالی که سینمای ما از یک فرهنگ آرمان خواه و آزادی طلب به یک سینمای نئو لیبرال فرد گرا و منفعت طلب تبدیل شده / من واقعا برای اربابان سینما متاسفم که آن اصالت و شرافت نجیب را تبدیل به چیزی کرده اند که حتی خودشان هم نمی توانند دفاع معقول و محکمه پسندی از وضعیت اسفناک امروزی اش داشته باشند . اینکه می گویم شامل حال کارگردانان صاحب سبکی چون فرهادی و خود حاتمی کیا هم می شود . گفتم که فاصله و شکافی بزرگ از حاتمی کیای دیروز تا امروز بوجود آمده چه اتفاقی از کرخه تا فیلم های امروزش بوجود آمده بهتر است خودش توضیح دهد . این فیلم های اخیرش یعنی چی ؟
سوال – حتی فرهادی ؟ او چرا ؟ او همچنان پایبند به شرافت ها و اصالت بشر امروز دارد . من کاری به امثال افرادی ندارم که معلوم الحال اند وقلم به مزد برای کوبیدن بزرگان سینمایی که جز فخر و اعتبار و آبرو برای پرچم این کشور نیاورده اند …
حسینی – یعنی شما فکر می کنید این نقطه نظر حاکمیت است ؟
سوال – نه … ولی ما منافق نفوذی و توده ای های نفوذی و خائن کم نداریم که در پی بی اعتبار کردن فرهنگ و فرهنگیان این مرز و بومند و در این راه یاد گرفته اند فحاشی های ناروا کنند و آنرا به گردن حکومت بیندازند . نمونه اش همین … که فحش های رکیک و لات منشانه میدهد . مثلا به فرهادی و فیلمش میگوید بی همه چیز . من نمیفهمم این واژه های سخیف و زشت را در کدام لات خانه تهران آموخته و مصرف میکند ، آنهم به نام منتقد فرهنگ ساز و یک صاحب قلم فرهیخته …
حسینی – نه من وکیل مدافع او نیستم و کارش به خودش مربوط است . اما من هم این فحاشی ها را تائید نمی کنم . اگر حرف حساب داری آنرا در غالب ادب و فرهنگ در حضور چند ده تا آدم با سواد مطرح کن نه اینکه یکطرفه فحش بدهی … نه .. من هم تائید نمی کنم
سوال – دکتر لطفا فهرستی از فیلم های محبوب تان در این سال های بعد از انقلاب را ارائه کنید .
حسینی – خب کار سختی است و من بطور کامل حضور ذهن دقیق ندارم … اما می توانم همینجوری بداهه از چند فیلم یاد کنم .. مثال عقاب های مرحوم ساموئل خاچیکیان را دوست داشتم . بنظرم یکی از پرمخاطب ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران است و نمایشی از چهره قهرمانان واقعی کشور به نمایش می گذارد که جدا از ارزش های هنری و فرهنگی یک اثر دلچسب سینمایی بود که این خود بسیار ارزش مند است . بعد ها اجاره نشین ها را دیدم و خیلی آنرا دوست داشتم . بنظرم بهترین کمدی سینمای ایران است و هنوز بهتر از آن ساخته نشده . مهرجویی براستی یک فیلسوف بزرگ و فهیم است . فیلم های بزرگ و شریفش آنقدر زیاد است که نمی شود از همه آنها در این فرصت کوتاه یاد کنم . تا یادم نرفته همینجا به آدم برفی میرباقری هم باید اشاره کنم که الحق بسیار ستودنی و جذاب است . مخصوصا بازی اکبر عبدی که تخصص لازم برای ستایش و تحلیل و تفسیر کارش در این فیلم را ندارم جز آنکه بگویم واقعا مبهوت کننده بود . از مجید مجیدی فیلم بارانش را خیلی دوست دارم . فیلمی بود شریف و نجیب و من خیلی دوستش دارم . همینطور فیلمی دیدم از رضا میرکریمی بنام خیلی دور خیلی نزدیک که الحق یکی از بهترین های سینمای ایران است و بسیار قابل ستایش ولی من دیگه از میر کریمی فیلم خوب ندیدم …
سوال – یک حبه قند را دیدید ؟
حسینی – بله دیدم . کار متوسطی بود .و در حد و اندازه های خیلی دور خیلی نزدیک نبود ، ضمن اینکه چهار چوب قصه اش را از مسافران بیضایی گرفته بود . در واقع همان قصه بود که در فضایی دیگر دوباره بگونه ای مطرح شد .
سوال – خب اینکه اشکال ندارد . ما اصولا بر اساس نظریه افلاطون هفده قصه اصلی بیشتر نداریم که تمام این قصه های موجود ریشه در این هفده داستان دارد …
حسینی – بله میدونم این بخودی خود عیب نیست و اشکالی هم ندارد . منظور من این بود که آن ارزش های خیلی دور و نزدیک را ندارد . مثل برخی فیلم های اخیر فرهادی . مثلا من در باره الی را خیلی دوست دارم و حتی در باره اش کتاب و مقاله نوشتم ، اما فیلم بعدی اش من را متنفر کرد …
سوال – منظورتون جدایی است ؟
حسینی – نه اون که خوب بود . منظورم فیلم وحشتناک افتضاح و بسیار بد فروشنده است و اول گفتگو هم اشاره کردم که فرهادی با این فیلم پدر حقیقت را در آورده . آدم ها را وادار میکند که قضاوت نکنید . یعنی چی ؟ طرف آمده به زنش تجاوز کرده ولی او جرات سیلی زدن هم ندارد . این یعنی چی ؟ چرا این را به جامعه تسری میدهد ؟ مگر ما خوب و بد نداریم ؟ مگر زشت و زیبا نداریم ؟ یعنی چی که تو شعار میدهی قضاوت نکن . چرا نکنم ؟ تجاوز کرده و کاملا مشهود است . سر و صورت دختر زخمی شده . مگر می شود به یک نفرتجاوز کنی و او را اشتباه گرفته باشی ؟ نه آقا .. او تجاوز کرده و در این حال شوهرش به قانون متوسل نمی شود و حتی از زدن یک سیلی به او پشیمان می شود . خب این چه فرهنگی است که تو در بین توده های مردم ترویج میکنی ؟ ببینم اگر واقعا … این اتفاق در زندگی واقعی ات اتفاق می افتاد همین برخورد را میکردی ؟ چرا سطح پائین جامعه را به این نوع تفکر تشویق میکنی درست مثل فیلم بسیار بد و ناراحت کننده متری شش و نیم که یک فیلم متظاهرانه روشنفکر بازی الکی است . چرا طبقه محروم و بدخت را اینگونه ذلیل نمایش می دهید . اینها حقیقت ندارد . شما پدر حقیقت را در آوردین به قیمت مطرح کردن خودتان . این خیلی نامردی است . آهای آقای سعید روستایی با شما هستم ، این فیلم شما خیلی نامردی است . در قرآن آیه داریم که کسی که در باره ظالم قیام نکند آدم نیست . چرا اینها را این اندازه بد بخت نشان میدهی . چرا در اروپا نیست . در آلمان در هلند ، در اسکاندیناوی هر کس که بیکار و یا معتاد است زیر پوشش قرار می دهند و حمایتش می کنند . به بیکار ها معادل هزار و ششصد یورو حقوق پرداخت میکنند . چرا اینجا نمیدهند ؟ دلیلش این است که فرهنگ سازی غلط می شود و قشر بدبخت و سطح پائین را اینگونه رذل و پست و کثیف نشان می دهند . بخشی از این معضل تقصیر فرهنگ سازان است و بخش دیگرش مسئولین نا مسئول که معلوم نیست چگونه و چرا به این پست و مقام رسیده اند . …
بزودی می توانید این مطلب را در ماهنامه جلا- نیاز اندیشه روز شماره 18 ملاحظه نمایید