مقدمه ای در مفهوم حکمرانی یا آیین سکانداری – دکتر امید میر بهاء
مقدمه ای در مفهوم حکمرانی یا آیین سکانداری
دکتر امید میر بهاء
از آنجایی که در مورد حکمرانی Governance صحبت شد و وارد ریشههای اتیمولوژیک شدیم بهمعنای اینکه ریشه کلامی و معنایی این واژه چیست ؟ من به این مسئله اشاره می کنم که اصلاً زبان انگلیسیزبان لاتین نیست، زبان انگلیسی زبانی است که منشعب شده از زبانهای شمالی اروپا و کلمات لاتین را در خودش پذیرفته ولی نه ساختار دستوری و نه هیچ چیزی از آن از لاتین برنخاسته است.
وقتیکه یک واژه ریشه ای لاتین را در زبان انگلیسی پیگیری می کنیم معمولاً بهجایی نمیرسیم یا به ابهام می رسیم بهخصوص اینکه آن را از پنجره زبان فارسی و ادبیات و علوم انسانی زبان فارسی بررسی میکنیم. اگر ریشه لاتین کلمه Governance را باز کنم می تواند مفید باشد.
Governance یا Gouvernance به زبان فرانسه از کلمه یونانی که بعداً در زبان لاتین هم جایگاه داشته و کلمه gouvernail در زبان فرانسه وجود دارد که “سکان” معنیدارد. Gouverner بهمعنای سکانداری است و نهایتاً Governance یا Gouvernance بهمعنای آئین سکانداری می باشد.
شاید برای شما جالب باشد که بدانید که ما اصلاً در زبان انگلیسی و حتی در زبان فارسی امروزی اصلاً این بحث سکان داری و آئین سکان داری را به مسائلی در حاشیه مدیریت دولتی یا مباحث حکومتی تبدیل کردیم. در صورتی که قدمت آئین سکانداری به فنیقی ها و یونانی ها بر می گردد و دارای یک وجه شناسایی مشخص می باشد.
وقتی کشتی های یونانی به آب می افتادند باید یک ناخدا و یک سکان دار میداشتند که این سکاندار باید مورد تأیید همان تیمی باشد که در آن کشتی بودند، یعنی ملوان ها خودشان این سکان دار ها را انتخاب می کردند و این آیینی داشته، این آئین در روم باستان به یک سلسلهمراتب نظامی تبدیل می شود، به این شکل نبوده که کسی یا نیروهایی که در آن کشتی بودند مثل ملوانان یا اهل کشتی و ناخدا آنها را انتخاب کنند در اینجا آیین متفاوت بوده و در این موقعیت یک درجه دار از بیرون کشتی می آمده و به سکانداری بهاصطلاح تعیین میشده است.
مسئلهای که ما داریم اینست که ما اصلاً یک قوم دریانورد نیستیم …
انگلیسی ها، پرتغالی ها و اسپانیایی ها و تمام آنها که آمریکا را تصرف کردند و به اصطلاح آنجا را از آن خودشان کردند با این آئین سکانداری آشنائی دارند و این بحثها را از حاکمیت متمایز میکنند و حتی آن را از بحث مدیریت دولتی یا مدیریت در ملاء عام هم جدا میکنند.
این می تواند مقدمه مناسبی باشد بر بحث حکمرانی که ما میتوانیم راجعبه آن بیشتر صحبت کنیم، چون ما اصلاً آئین سکانداری در ایران نداریم و کلاً این از اصول و مبانی حاکمیتی و شاید حتی در طول تاریخ این کشورغایب بوده است. جالب است بدانید در چین که چهار-پنج هزار سال قبل نیروی دریایی داشته به دلیل اینکه بسیاری از اشراف چینی و نیروهای نظامی آنها با کشتیها میرفتند و دیگر برنمیگشتند و وقتی هم که برمیگشتند با ثروت برمیگشتند و این باعث فساد می شده، چین در آن زمان دریانوردی را قدغن کرده و کشتی های خودشان را سوزاندند و نابود کردند که دولت مرکزی فاسد نشود و از بین نرود و از آن دوره به بعد دیگر نیروی دریایی نداشتند. آنها آئین سکانداری خودشان را زمینی کردند بهمعنای اینکه کنفوسیوس و سایر فلاسفه و بزرگان چینی برای آنها آئین حکمرانی آئین حکومت و یا آئین مدیریت تعریف کردند. اگر شما در متون چینی به آئین دولتمردی نگاه کنید در آنجا از یک اخلاق و یک آئین مدونِ مکتوبِ فوقالعاده قطور پیروی میکنند که الان هم بهنحوی منتقل شده به حاکمیت فعلی چین.
در ایران ما این آئین را به نام حکمرانی تغییر شکل داده ایم با شنیدن آن اسبسواری یا چیزی شبیه به مسابقه اتومبیلرانی برای شما تداعی می شود، گویا یک فرد با ماشین یا اسب یا موتور خود در یک مسابقه شرکت می کند و از این آئینی بیرون نمی آید بلکه فقط یک لجام گسیختگی و یک مسابقه قدرت حاصل می شود.
باید تاکید کنم وقتی شما سوار یک کشتی و وسط آب هستید اگر آئین نداشته باشید نمی توانید کشتی را اداره کنید و آن کشتی غرق خواهد شد و همه از بین خواهند رفت. چنین چیزی هنوز در فرهنگ ما مستتر نشده که اگر نتوانیم حکومت کنیم از بین خواهیم رفت، همیشه دیگران آمده اند و قدرت را دوباره به دست گرفته اند و این به نوعی در تاریخ تداوم پیدا کرده و چندان هم مهم نبوده چون همه چشم انتظار یک قهرمان سلحشور بودند که بیاید و رانش کند و براند.
این مطلب با فرهنگ و علم امروزی یا نوروساینس می تواند ارتباط داشته باشه و این بسیار مشهود است. چیزی که ما فرض کردیم دانش ماست متأثر است از تجربهی فردی یا تجربه جمعی و چیزی که ما به آن هوش جمعی اطلاق کردیم و آنطور که در واقع اطلاعاتی که مربوط به چشمانداز ما از واقعیت می باشد و نه چیزهای خیلی پیچیده بلکه چشم انداز فیزیکی ما از واقعیت. حقیقت هم همین است افرادی که در بنادر و دریا و مکان هایی شبیه به این زندگی میکنند و تجربهای که برایشان از یک تکنولوژی ایجاد شده که این تکنولوژی دریانوردی است اینها بههرحال بعدها هم این را در روابط شان با فرزندان شان و روابط شان در جامعه و حتی شاید احساساتی که داشتند از طریق ژنتیک منتقل می شود.
به هیچ وجه ما نمی توانیم کلمات و الگوها و مباحثی که مربوط به خودمان و ریشه های تاریخی خودمان و تجربه تاریخی و فردی خودمان نمی باشد را بیاوریم و یدک بکشیم و در جامعه خودمان پیاده کنیم. این یک روش اشتباه است زیرا پایگاه نوروساینتیک پیدا نمی کند یعنی ما نمی توانم این را در ذهن خودمان بنشانیم. سیستم عصبی مغز ما نمی تواند این را لمس کند و برایش ملموس نیست، زیرا به تجربه خودش و اقوامش و آن دریافت اطلاعاتی که از فضای فیزیکی برایش موجود است تداعی نمی شود.
یکبار دیگر به این مسئله اشاره می کنم در کشور ما که اغلب از اقوام استپ و آسیای میانه و غیره و در طول تاریخ هفتصد-هشتصدساله ایران شکلگرفته ما با کوه، دشت، اسب رانی و این نوع فضای نگاهی و آنچه که به دریافت اطلاعات از محیط مان بوده آمیخته بودیم و یک نوع تک روی و فردگرایی وجود دارد که اصلاً با چیزی که ممکن است اقوام دریانورد حس کنند کاملاً متمایز است چون زمانی که آنها در یک کشتی قرار میگیرند و این پهنه بیکران دریا و اقیانوس را لمس میکنند شما نمی توانید درک کنید آنها چه چیزی را احساس می کنند، می بینند و لمس می کنند و این بهصورت ژنتیکی و تربیتی و محیطی منتقل شده و هر چه بیشتر اطلاعات نوروساینس را دریافت میکنیم بیشتر متوجه میشویم که چه چیزهایی ممکن است از یک نسل به نسل دیگر منتقل بشود و چه چیزایی منتقل نمیشود.
ماهنامه شماره 21 جلا