معرفی کتاب تاریخ جدید جهان -راههای ابریشم پیتر فرانکوپن
کتاب راه های ابریشم نو، نوشته پیتر فرانکوپان، خوانندگان را به سفری در میان پیچیدگیهای طریف تاریخ جهانی و ژئوپلیتیک معاصر دعوت میکند. فرانکوپان با الهام از جادههای ابریشم باستانی، داستانهای تجارت، فرهنگ و نبرد قدرت را به طرز ماهرانهای با هم ترکیب میکند تا وضعیت حال را روشن کند و آینده را تصور کند.
فرانکوپان با بازگویی تاریخ تا حدی فراموششده شروع میکند و منشأ جادههای ابریشم را از مهد تمدن در شرق تا بازارهای شلوغ مدیترانه دنبال میکند. نویسنده تأکید میکند که چگونه این مسیرهای باستانی سرنوشت امپراتوریها و تمدنها را شکل داده و تبادل جهانی کالاها، ایدهها و فرهنگها را تقویت میکردند. فرانکوپان از طریق به مانند یک ذرهبین تاریخی دقیق، زمینه را برای درک تکامل این مسیرها در دوران معاصر فراهم میکند.
فراتر از ابعاد اقتصادی و ژئوپلیتیکی، فرانکوپان به طرز ماهرانهای تاثیر و تعاملات فرهنگی را هم بررسی میکند. جادههای ابریشم جدید به عنوان مجرایی نه تنها برای مبادله کالاها، بلکه برای آمیختگی و برخورد فرهنگها نیز به تصویر کشیده میشوند. نویسنده پیچیدگیهای تعاملات فرهنگی را بررسی میکند و بررسی میکند که چگونه این تنوع هم به منبع غنیسازی و هم به تحلیل برنده بالقوه فرهنگها تبدیل میشود.
بسیار فراتر از تاریخ راه های ابریشم، این کتاب به راستی تاریخ جدید افشاگری درباره ی جهان است، که می تواند تصورات ما را در این مورد که از کجا آمده ایم و به کجا می رویم دگرگون کند. از خاورمیانه و بی ثباتی سیاسی اش، تا چین و رشد اقتصادی اش، این منطقه ی پهناوری که از بالکان به سمت شرق تا استپ ها و جنوب آسیا را در برمی گیرد در سال های اخیر به کانون توجه جهانی تبدیل شده است. برای فهم اهمیت شهرها و کشورهایی که در این مسیرهای تجاری پیچیده قرار گرفته اند، این کتاب به ما می آموزد که باید نخست از تاریخ شگفت انگیز آن ها آگاه شویم و نشان می دهد که سرنوشت غرب چگونه همواره پیوندی ناگسستنی با شرق داشته است.
از این کتاب ترجمه های مختلفی به فارسی انجام شده است
اگر پیشگفتارکتاب راه های ابریشم- تاریخ جدید جهان از پیتر فرانکوپن را مطالعه نمایید حتما علاقمند می شوید ادامه مطالب را نیز مرور نمایید:
تاریخ جهان از دیدگاهی نو راه های ابریشم
جاده ابریشم یا راه ابریشم شبکه ی راه های بههم پیوستهای با هدف بازرگانی در آسیا بود که خاور و باختر و جنوب آسیا را به هم و به شمال آفریقا و خاور اروپا پیوند می داد؛ مسیری که تا سده ی پانزدهم میلادی بهمدت ۱۷۰۰ سال، بزرگترین شبکه ی بازرگانی دنیا بود.جاده ی ابریشم از مهمترین قسمت نوار شمالی ایران هم می گذشت. در این پل بین شرقن و غرب بود که حدود 5000 سال پیش، کلان شهرها پیدا شدند. شهرهایی که عجایب جهان باستان بودند. این مناطق جایی است که ادیان بزرگ جهان در آنجا پیدا شدند و یهودیت و مسیحیت و اسلام و دین بودا و دین هندو تنه به تنه ی یکدیگر زدند. این جا بوته ی ذوبی است که گروه های زبانی مختلف با هم رقابت کردند و زبان های هندواروپایی، سامی، و چینی – تبتی در کنار مردمانی که به زبان آلتایی، یا ترکی، یا قفقازی سخن می گفتند عرض اندام می کردند. این ناحیه جایی است که امپراتوری های بزرگ سربرآوردند و جایی است که پیامدهای کشمکش های فرهنگ ها و رقیبان تا هزاران فرسنگ دورتر احساس می شد. از این جا دریچه های تازه ای به روی گذشته باز می شد و نشان می داد که جهان به هم پیوسته است و اتفاقی که در قاره ای می افتد در قاره ای دیگر اثر می گذارد؛ جهانی که پیامدهای حوادث آسیای میانه اش را در شمال آفریقا احساس می کردند و وقایع بغدادش در اسکاندیناوی طنین افکن می شد؛ کشفیاتی که در قاره ی آمریکا می کردند قیمت اجناس را در چین عوض می کرد و تقاضا را در بازارهای اسب شمال هندوستان بالا می برد. این ارتعاش ها در شبکه ای اتفاق می افتاد که از هر طرف گسترده است، در جاده هایی که زائران و جنگجویان، و عشایر و تجار از آن ها عبور می کردند، محصولات و اجناس داد و ستد می شد، و افکار مبادله می شدند و محک می خوردند و پالایش می شدند. آن ها نه فقط رفاه، که خشونت و مرگ، و بیماری و بدبختی را هم انتقال داده اند. اواخر قرن نوزدهم، زمین شناس آلمانی سرشناسی به نام فردیناند فون ریشتهوفن، روی این شبکه ی گسترده نامی گذاشت که تا امروز باقی مانده است: زایدنشتراسن – راه های ابریشم. به این ترتیب این گذرگاه ها، که دستگاه اعصاب مرکزی جهان هستند، مردمان و مکان ها را به هم متصل می کنند، اما زیر پوست اند و با چشم غیر مسلح دیده نمی شوند. همان طور که کالبدشناسی به ما نشان می دهد که بدن چگونه کار می کند، فهمیدن این ارتباط ها هم اجازه می دهد ما طرز کار دنیا را بفهمیم. اما با وجود اهمیت این بخش از جهان، تاریخ رسمی از آن غفلت کرده است. یک علت اش چیزی است که نامش را «شرق شناسی» گذاشته اند، نگاه بی ظرافت و شدیدا منفی به شرق، که آن را عقب افتاده و مادون غرب و بنابراین بدون ارزش مطالعه ی جدی می بیند. اما یک علت آن هم این حقیقت است که روایت موجود از گذشته به قدری مسلط و تثبیت شده است که جایی برای منطقه ای که از دیرباز به حاشیه ی قصه ی ظهور اروپا و جامعه ی غربی رانده شده، باقی نگذاشته است.
مکان هایی در راه ابریشم وجود داشتند که اکنون جز نامی از آن ها باقی نمانده و حال آنکه روزگاری بروبیایی داشتند. این شهرها قطار شده در کمرگاه آسیا، به دانه های مرواریدی می ماندند که از اقیانوس آرام تا دریای مدیترانه چیده شده بود. شهرها به یکدیگر انگیزه می دادند و حاکمان و نخبگان، در معماری بلندپروازانه و ساخت بناهای هرچه دیدنی تر، گوی رقابت از یکدیگر می ربودند. کتاب خانه ها، نیایشگاه ها، رصدخانه ها، همه در ابعاد عظیم و با اثربخشی فرهنگی، منطقه را فراگرفته بودند و قسطنطنیه را با دمشق و اصفهان و سمرقند و کابل و کاشغر پیوند می دادند. این شهرها خانه ی دانشمندانی می شدند که مرزهای دانش را گسترش می دادند که تنها انگشت شماری از آنان تا امروز نام آشنا مانده اند. سده ها پیش از آغاز دوران مدرن، مراکز فکری برتر جهان، آکسفوردها و کمبریج ها، هارواردها و ییل ها، نه در اروپا و آمریکا، که در بغداد و بلخ و بخارا و سمرقند بودند. علتی داشت که فرهنگ ها و شهرها و مردمان سر راه جاده ی ابریشم بدین حد رشد و ترقی کردند: آن ها در داد و ستد کالاها و اندیشه ها از یکدیگر می آموختند و وام می گرفتند و انگیزه ی پیشرفت بیشتر در علم و فلسفه و زبان و دین می شدند. پیشرفت ضروری بود؛ و یک شاه کشرو ژائو در شمال شرق چین، در آن گوشه ی دور آسیا، بیش از 2000 سال پیش هم این را می دانست. ول در اوایل دوران مدرن به سبب دو اکتشاف دریایی بزرگ که در پایان قرن پانزدهم روی داد، کسوت ترقی خواهانه نقل مکان کرد. ظرف شش ماه سال در دهه ی 1490 بنای اختلال مهمی در کار شبکه های دیرینه ی مبادله گذاشته شد. نخست، کریستوف کلمب اقیانوس اطلس را درنوردید و راه را برای اتصال دو پهنه ی خاکی بزرگی که تا آن زمان دور از دسترس مانده بود به اروپا و ورای آن هموار کرد. سپس، تنها چند سال بعد، واسکو دا گاما با عبور از دماغه ی جنوب آفریقا به هند رسید و راه دریایی تازه ای را گشود. این کشف ها الگوهای تعامل و تجارت را تغییر دادند و دگرگونی چشمگیری در گرانیگاه سیاسی و اقتصادی جهان پدید آوردند. ناگهان اروپای غربی، که تا آن زمان منطقه ای در حاشیه بود، تبدیل به کانون بالنده ی ارتباطات و حمل و نقل و شبکه ی بازرگانی جهانف و میانجی جدید شرق و غرب عالم شد. خیزش اروپا جنگ تمام عیاری بر سر قدرت، و حاکمیت بر گذشته، پدید آورد. در حالی که رقیبان سرگرم تسویه حساب با یکدیگر بودند، تاریخ تغییر کرد تا با وقایع و مضامین و افکار قابل استفاده در مبارزه ی عقیدتی که در کنار جنگ بر سر منابع و حکمرانی بر راه های دریایی جریان داشت، هماهنگ شود.
پیتر فرانکوپن در کتاب راههای ابریشم تاریخچهای جامع از مبادلات فکری و تجاری ارائه میدهد و میکوشد گرایش اروپامحور را در روایتهای تاریخی رایج، زیر سؤال ببرد. او در این کتاب قصد دارد به چند سؤال مهم پاسخ دهد: کشورهای مشرقزمین و بهخصوص ایران چه نقشی در تاریخ جهان داشتند؟ تبادل فرهنگی میان شرق و غرب چگونه بود؟ و چه کشوری از نظر جغرافیایی و تاریخی، مرکز جهان به حساب میآید؟
بسیاری از مورخان وقتی میخواهند تاریخ یک کشور یا حتی تاریخ جهان را بنویسند، بر سلسلههای پادشاهی و وقایع تاریخی مهم تمرکز دارند. چنین روشی قرنهاست که پذیرفته شده و هنوز هم نویسندگانی هستند که از آن تبعیت میکنند. بسیاری هم بخش مهمی از تاریخ جهان را سرگذشت یونان باستان، روم باستان، اروپای مسیحی، رنسانس و… میدانند و به سرزمینهای دیگر هیچ توجهی نشان نمیدهند. پیتر فرانکوپن (Peter Frankopan)، استاد تاریخ جهان دانشگاه آکسفورد و مدیر برنامهی مطالعات جادههای ابریشم در کینگز کالج کمبریج، تصمیم میگیرد برای نوشتن روایتی جدید از تاریخ جهان، جایی را انتخاب کند که تمدنها و ادیان بسیاری در کنارش شکل گرفتند. کتاب راههای ابریشم (The Silk Roads) در نتیجهی چنین تصمیمی به نگارش درآمد.
پیتر فرانکوپن در مقدمهی کتاب راههای ابریشم اشاره میکند که اثرش بیشتر برای خوانندگان غربی مناسب است. او میخواهد دیدگاهی جدید را به تاریخ اضافه کند، فرضیات معمول را به چالش بکشد و در یک کلام، دیدگاه اروپامحور در تاریخ را زیر سؤال ببرد. از نظر او ایران در مرکز جهان قرار داشت. پیشتر، کریستوفر مارلو در سال 1587 میلادی به این نکته اشاره کرد و مورخان زیادی این فرضیه را تکرار کردند. اما فرانکوپن به این فرضیه چیزی بیشتر از پیشنیانش میافزاید و آن را به یک نظریهی تاریخی بدل میکند. ایرانی که در میانهی حوادث بسیاری در جهان قرار داشت و هر لحظه با تهاجمهای بیگانگان، چهرهای دیگرگون پیدا میکرد. شاید بتوان گفت کتاب راههای ابریشم علاوه بر اینکه تاریخ جدیدی از جهان را روایت میکند، تاریخ ایران را نیز از نو بازمیخواند.
یکی دیگر از نظریههایی که فرانکوپن در کتاب خود آن را رد میکند، نظریهی «جهانی شدن» توماس فریدمن است. فریدمن اعتقاد داشت که فرایند تعاملهای فراتر از مرزها، پدیدهای نسبتاً مدرن است و درواقع از کشف قارهی آمریکا شکل گرفت. پیتر فرانکوپن عقیده دارد که از 2000 سال پیش، در منطقهی جادهی ابریشم علاوه بر تبادل کالا، فرهنگها و نظریهها نیز در میان سرزمینها جابهجا میشدند. او به این فرایند «جهانیسازی اولیه» میگوید و باور دارد از زمان شروع فتوحات اسکندر این روند آغاز گشت. زمانی که فرهنگهای متفاوت در کنار طلا، ابریشم، نقره، کالاهای رنگارنگ و همینطور از جایی به جای دیگر میرفتند. هر چیزی ابتدا به ایران میآمد و سپس از آنجا به دیگر نقاط جهان میرفت. نویسنده در کتاب راههای ابریشم به کشور چین نیز توجهی ویژه دارد: جایی که ماشین چاپ، پول کاغذی و باروت در آنجا اختراع شد.
سرانجام دیگر کشورها نیز وارد سرزمینهای پیرامون جادهی ابریشم میشوند و در اوضاع اجتماعی و سیاسی آن تأثیر میگذارند. آمریکا یکی از همان کشورهایی است که در تحولات خاورمیانه نقشی اساسی داشته است و دارد. پیتر فرانکوپن در فصلهای پایانی کتاب راههای ابریشم، بر تاریخ معاصر ایران تأکید دارد و در آخر، به جادهی ابریشم نو میرسد. کتاب بعدیاش با عنوان «راههای ابریشم نو: اکنون و آیندهی جهان» دربارهی همین موضوع است. فرنکوپن کتاب را با این جملات امیدبخش به پایان میبرد: «ما به عصری پا میگذاریم که چیرگی سیاسی، نظامی و اقتصادی غرب تحلیل رفته است و حس ناامنی بیتابی میآورد. درحالیکه ما در سرچشمهی تهدیدهای آتی و نحوهی درست پیکار با افراطگرایی مذهبی و چگونگی مذاکره با دولتهای بیاعتنا به قوانین بینالملل اندیشه میکنیم، شبکههای ارتباطی، آرام و پنهان، در فقرات آسیا به هم میتنند و در هم میبافند؛ یا شاید خود را از نو ترمیم میکنند. راههای ابریشم دوباره جان میگیرند.»