مطالعه در سطوح و حوزه های فرهنگی

بر خلاف تصور برخی افراد مدیریت فرهنگی از طریق مطالعه فرهنگی تک تک اعضا و اجزا یک جامعه انجام نمی شود اگر چه باید به آن توجه نمود ‘ بلکه مدیریت فرهنگی از طریق مطالعه در نهادها و سازمان های یک جامعه (فرهنگی ‘ اقتصادی ‘ سیاسی ‘ قضایی ‘ آموزشی و…) و روابط موجود میان آنها در ارتباط با نظام فرهنگی انجام می شود.
بر اساس برخی نظریه های اجتماعی چهار نظام فرهنگی اصلی ( نظام فرهنگی – نظام اجتماعی و نظام سیاسی و نظام اقتصادی) وجود دارد و هر نظام اصلی نیز از چهار نظام فرعی تشکیل شده که هر یک کارکردهای گوناگونی دارد .
همچنین فرهنگ از سطح ذهنی تا سطح عینی از لایه های مختلف تشکیل شده و از سوی دیگر از سطح فرد تا سطح نظام بین المللی در حوزه های فردی ‘ گروهی ‘ سازمانی ‘ جامعه ‘ دولت ‘ کشورها ‘ و مجامع بین المللی وجود دارد .
پس برای مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی بایستی به این سطوح و حوزه ها توجه کرد .
اینکار تحت عنوان مهندسی فرهنگی توسط نگارنده انجام و تاحدودی تدریس شده است و تجربه های عملی موفقیت آمیزی همراه داشته است.
در دهه های اخیر ایجاد تمایز بین موضوعات و مفاهیم مختلف با فرهنگ دینی و فرهنگ رسمی کشور به سویی رفته است که بتدریج برخی مفاهیم غیر دینی وغیر رسمی در زندگی برخی هموطنان راه یافته است و نوعی قواعد اخلاقی در جامعه ترویج و رشد می یابد که با فرهنگ رسمی ارتباطی ندارد. تعاملات معمول مردم در هر جامعه بشدت دچار تعارض شده و تعامل مردم با نظام فرهنگی آسیب پذیر شده است. نظام فرهنگي متشكل از ارزش‌ها و هنجارها و پايگاه‌ها و نقش‌هااست. گمانه زنی‌؛ داوری برمبنای شباهت‌؛ دسترس پذیری؛ قرار گرفتن در معرض محرک ها؛اطلاعات تجربی؛ تصور قالبی‌؛ پردازش ناخودآگاه‌؛ سوء گیری منفی ؛انگیزش‌؛ نفوذ عاطفه بر شناخت؛و نمونه‌های آن موجب خطاهای شناختی مردم شده اند.ظرفیت شناختی انسان‌ها ،تحت تاثیر خطاهای شناختی قرار دارد. دو گانگی بین آموزه های فرهنگ رسمی و آموزه های غیر رسمی، هویت فرهنگی را دچار چالش نموده است. در هويت‌يابي الگوهای شناختی و الگوهای رفتاری بصورت مستقیم اثر گذارند. پیشرفت‌های نوین ارتباطی تاثیرات عمیق و دگرگونی‌های جدی بر هویت مردم‌؛ دولت‌ها‌؛ سازمان‌ها و زندگی عمومی گذاشته است. برای افزایش تعامل مردم با نظام فرهنگی به سازمان فرهنگی مقتدری نیاز است.نظام فرهنگی در عرصه زندگی عمومی به باز تعریف نیاز دارد.الگوها و نشانه‌ها و نمادهای ساخته شده غیر رسمی، بتدریج در فرایند تغییرات فرهنگی جامعه اثر می‌گذارد و راه عمومیت یافتن را با انباشت اطلاعات طی می‌نماید و در نتیجه موجب تغییر در نظام فرهنگی رسمی می‌شود. فرهنگ در هر بعد آن ،نیازمند انسجام و یکپارچگی است و اگر نتواند الگوها و نشانه‌ها و نمادهای فرهنگ غیر رسمی را در خود جذب نماید دچار تعارض و گسیختگی می‌شود‌.

از کتاب فرهنگ و قدرت نوشته محسن فردرو 1398 در دست انتشار

Hide picture