مدیریت فرهنگی، ضرورتها و نیازها

چهار پنجم کل جمعیت جهان در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند، کشورهایی که اقتصاد لرزان و ضعیف دارند و در مقابل عوامل خارجی آسیب پذیرند. جهان در حال دگرگونی بوسیله کشورهای توسعه یافته هدایت می شود، مفاهیم قراردادی و ارزشهای کاربردی و تغییرات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بر کشورهای در حال توسعه اعمال می شود و زمینه های ایجاد و افزایش روند جهانی شدن را مدیریت می نمایند. همانگونه که نمیتوان نقش مدیریت کشورهای توسعه یافته را بر اقتصاد، بازار جهانی ، جابجایی عمده سرمایه ها و دارائیها و در مبادلات ارزی بین المللی نادیده گرفت ، نمیتوان تاثیر مدیریت کشورهای پیشرفته را بر حوزه فرهنگ و ارتباط فرهنگی کشورهای جهان نادیده انگاشت.

انقلاب ارتباطات تاثیر اساسی بر الگوهای زندگی ، ارزشها و باورهای فرهنگی ملل در حال توسعه داشته و شیوه زندگی مورد نظر غربی ها از طرق گوناگون و متناسب با الگوهای غربی به جهان سوم منتقل و مدیریت میشود. در حالیکه در کشورهای پیشرفته از مدیریت بر فرهنگها کمتر سخن به میان می آید، اما با کمی ظرافت می توان تکنیک ها و روش های مدیریت بر حوزه فرهنگ جهانی و منطقه ای را از آنها آموخت. کشورهای در حال توسعه به لحاظ فرهنگی به طور غیر قابل تفکیکی با کشورهای غربی مرتبط شده اند و ارتباط نامتعادل و ناموزونی بین فرهنگ غربی و فرهنگ ملی و منطقه ای به سود کشورهای غربی برقرار شده است، این وابستگی فرهنگی بتدریج آزادی عمل داخلی را بر دولت ها و ملت ها محدود می نماید و مشروعیت فرهنگی ملت ها را به چالش می کشاند، حتی اگر نخواهیم بحث سلطه فرهنگی را مد نظر قرار دهیم، امروزه با گسترش ارتباطات و افزایش انتقال پذیری فرهنگی استقلال و رشد فرهنگی ملتها نیازمند دانش مدیریت در حوزه فرهنگ است و ساده انگاری است اگر تاثیر مدیریت بر فرهنگ را انکار نماییم.

در فرایند توسعه اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی بایستی مدیریتی صورت پذیرد که توانائیهای نهفته خودی را افزایش دهد و با اتکاء به مجموع منابع انسانی و مالی ملت برای تامین نیازهای عمومی و برای استقلال سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی تلاش نماید، پس توسعه همراه و همگام با توسعه فرهنگی است و همانگونه که باید های توسعه هر ملتی بر استقلال اقتصادی و سیاسی گذاشته شده است، همچنین بدون استقلال فرهنگی توسعه واقعی و موثر در کشورهای جهان سوم پدید نمی آید.

کشورها و ملت ها به لحاظ شیوه زندگی متفاوتند و این تفاوت ها در درآمد ملی ، کمیت و کیفیت ساختارهای زیربنایی و سطوح آموزشی و در حیات سیاسی و اجتماعی آنهاست. برای توسعه این کشورها لازم است برنامه های توسعه با روش متناسب با فرهنگ و خواسته های مردم و مشارکت آنها تنظیم شود، اگر چه نقش عوامل تاثیرگذار بین المللی را نمی توان فراموش کرد اما تاکید بر تواناییهای بالفعل و بالقوه مردمی و توجه به فرهنگ و ساختار فرهنگی و اجتماعی هر کشور می تواند پایه های مستحکم توسعه ای را فراهم آورد.

واقعیت ها نشان می دهد که در چارچوب برنامه های توسعه داخلی و خارجی عوامل متعددی در حفظ و گسترش منافع ملت ها دخالت دارند و مدیران فرهنگی می توانند عوامل موثر بر تغییرات فرهنگی را شناسایی و در راستای دستیابی به اهداف توسعه از عوامل مضر که استقلال فرهنگی ملت ها را به خطر می اندازد جلوگیری نمایند.
از کتاب مدیریت فرهنگی نوشته محسن فردرو1384 انتشارات مه آسا

Hide picture