مدیریت بر منابع محتوا

فضای مجازی بر پایه کشف تضادها و تمایزها و تفاوتها
و مدیریت آنها بنا شده است. اولین تضاد در این فضا تضاد بین نخبگان جوامع و عوام
است. بخش بزرگی از استفاده کنندگان از شبکه‌های ارتباطی عوام هستند. شناخت نخبگان
در این فضا و مدیریت افکار آنها نیازمند برنامه ریزی است.نخبگان در فضای مجازی در
واقع همان تولید کنندگان محتوا هستند. هنرمندان‌، شعرا‌، نویسندگان‌، مولفین و دست
اندرکاران تولید آثار فرهنگی و هنری و محققان علمی‌، اندیشمندان و تولید کنندگان و
انتشار دهندگان علم و دانش و نمونه‌های آن، در این میدان ؛نخبگان دارای اولویت
نسبت به دیگران هستند .چرا که نخبگان خود بزرگترین مصرف کننده محتوا هستند و برای
تولید به مصرف نیازمند هستند.اما اگر در ساخت فضای جدید نخبگان در تولید و مصرف
محتوا مشارکت داشته باشند آیا سهم عوام فقط مصرف خواهد بود؟ در این فضا هر فردی به
اقتضای توانایی خویش می‌تواند تولید کننده و مصرف کننده باشد. اثبات موجودیت
وارضای نیازها دو عامل مهم فردی برای مشارکت با این سیستم است و عوام نیز بدلیل
ظرفیت فراوان این سیستم‌؛ در تأمین نفع فردی و خصوصی و نفع عمومی با کلیت آن مشکل
نخواهد داشت.داده‌ها و اطلاعات تولید شده توسط عوام نیز در صورت تجمیع و تراکم می‌تواند
در تولید محتوا موثر باشد.تشخیص تضادها و تمایزها و تفاوت‌ها بین محتوای تولید شده
و محتوای مصرف شده به نوعی دیگر از محتوای تولید شده در این فضا منجر می‌شود و
تحلیل این اطلاعات نیز نوع چهارمی از محتوا در فضای مجازی است. در رسانه‌های نوین
کلیه دارایی‌های محتوایی قابل مدیریت و برنامه ریزی و بازتولید است. از سوی دیگر
بنظر می‌رسد رسانه‌های نوین دسترسی به محتوا را افزایش می‌دهد و این دسترسی ممکن
است ارزش محتوا را کاهش دهد.در گذشته انحصار منابع و کالاهای کمیاب یکی از
ترفندهای قدرتمندان برای حفظ و افزایش قدرتشان بوده است. کمیابی با موضوع قدرت
ارتباط مستقیم دارد. کالا‌ها و منابع کمیاب ذی قیمت ترند و مالکیت و دارایی آنها
موجب کسب قدرت می‌شود. نظریه کمیابی در اقتصاد ریشه دارد و اقتصاد ؛دانش بهره گیری
مناسب از منابع کمیاب تعریف شده است.آیا رسانه‌های نوین برای داشتن اقتصاد روان
بایستی بر منابع محتوایی کمیاب تکیه کنند؟ .نمونه این تفکر را می‌توانیم در برخی
خبرنگاران یا سردبیران خبر رسانه‌ها پیدا کنیم که هنوز ارزش خبر را به ویژگی منحصر
بفرد و دست اول خبر اختصاص می‌دهند و همواره بدنبال اخبار منتشر نشده هستند تا
بتوانند خودشان اولین گروهی باشند که خبر کمیاب را انتشار می‌دهند.آیا با وجود
رسانه‌های گسترده کنونی می‌توان خبر دست اول و منحصر به فرد را عامل موفقیت صرف
رسانه دانست؟

قانون کمیابی همچنان بر جهان سیطره دارد با این
تفاوت که سیستم جدید آگاهانه کمبودها را شناسایی و هدایت و با پاسخ‌های کاذب آنها
را اداره می‌نماید.همچنین این سیستم می‌تواند کمیابی نیز تولید نماید و بشر را از
بخشی از دارایی‌ها و اطلاعات و دانش یا فرهنگ بشری محروم نماید. مثال روشن سلطه
کمیابی در این سیستم اینست که دسترسی و استفاده از فضای نوین ارتباطی، ملل دنیا را
تشنه‌تر و وابسته‌تر به غرب می‌سازد و در حالیکه شبکه‌های ارتباطی سرشار از
اطلاعات اقتصادی و فرهنگی و سیاسی است اما توسعه جوامع عقب مانده نه تنها تسریع
نشده است بلکه با هدایت غرب سالاران در این فضا به تأخیر افتاده است.عقب ماندگی
بعدی جهانیان آغاز شده است. مللی که نمی‌توانند در فضای مجازی حضور یابند بتدریج
شامل بازماندگان از فضا خواهند شد و عدم امکان دستیابی به زیرساخت‌های فنی و
فناوری‌های تولید در این فضا بار دیگر ملت‌های جهان را به دو گروه توسعه یافتگان و
عقب ماندگان تبدیل می‌نماید و ضعف تکنولوژی و فناوری‌های ارتباطی به عقب ماندگی
سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی آنهاخواهد افزود. انقلاب‌های بزرگ مانند
انقلاب کشاورزی و انقلاب صنعتی و انقلاب الکترونیک در جهان؛ نه تنها موجب پیشرفت
ملل غیر اروپایی نشد؛ بلکه بدلیل نابرابری‌های فنی و زیرساختی دچار بهره کشی مضاعف
ملت‌ها شده و بر عقب ماندگی آنها افزوده است. انقلاب فضای مجازی و شبکه‌های ارتباطی
و رایانه‌ای نیز با توجه به تجربه گذشته همین سرنوشت را برای کشورهای عقب مانده
خواهد داشت ؛مگر آنکه بتوانند در حوزه زیرساختی و فناوری فضای مجازی نیاز اولیه
توسعه‌ای خود را تأمین نمایند. عدم حضور در این فضا نیز نتیجه‌ای جز باخت برای این
کشورها ندارد و ملل در حال توسعه فقط با هوشیاری و حضور فعال در حوزه تمدنی و
اجزاء فنی، هویتی و نهادی می‌توانند بازی باخت- باخت را تا اندازه‌ای به بازی برد-
برد تبدیل نمایند.

در
شبکه‌های ارتباطی جدید فرصت کسب اطلاعات در مورد کمیابی‌ها بیش از گذشته فراهم می‌شود.
از شناسایی نیروی انسانی متخصص گرفته تا انواع منابع کمیاب در این سیستم موجب
افزایش توانایی مدیریت دارندگان فضا و بهره گیری مناسب از آنها می‌شود. ترکیب کیفی
بهره گیرندگان از این فضا و شمارش ویژگی‌های آنها در حوزه سواد، سن، تخصص، سلیقه،
آموزش، نگرش، جنس، مذهب، نژاد و زبان ضمن گزارش فراوانی هر یک‌، امکان و فهم میزان
کمیابی‌ها را نیز مشخص می‌نماید.شناسایی افراد باهوش‌؛ نخبگان؛ هنرمندان؛ متخصصان‌؛
کالاها و منابع … می‌تواند توان مدیریت فراوانی در اختیار دارندگان فضای ارتباطی
جدید قرار دهد.در نظریه کمیابی در فضای مجازی، افزایش قدرت از طریق مدیریت بر منابع
کمیاب امکان پذیر می‌شود و تشخیص نیازها و نیازمندی‌ها در مورد هریک از مواد کمیاب
مدیریت بر این منابع را آسان‌تر می‌نماید.در عصر کنونی؛ غرب
سالاری بر فضای مجازی می‌کوشد علاوه بر انحصار در زیر ساخت‌ها و انحصار در مدیریت
فضای مجازی ؛انحصار خود را بر منابع کمیاب از طریق شبکه‌های ارتباطی حفظ نماید و
با انحصار اطلاعات کل جهان سلطه اقتصادی و سیاسی خود را حفظ نماید. رفاه، فراغت و
فرهنگ سه نیاز ثانوی دوران اخیر به زودی با انحصار غرب سالاری بر فضای مجازی؛ شامل
عناصر کمیاب جهان محسوب خواهند شد که برای دسترسی به آنها از طریق این سیستم هزینه‌های
گزافی بر مردم جهان تحمیل خواهد شد. فهم درست این کمیابی را با مصادیق عینی آن
می‌توان توضیح داد در یکصد سال گذشته در حالیکه در شبکه‌های ارتباطی خصوصاً در دهه‌های
اخیر در حوزه ارتباطات نوین فرهنگ به ظاهر در دسترس‌ترین مواد در اختیار بشر بوده
است اما جهان تشنه معارف و فرهنگ اسلامی، امکان دسترسی به حقایق فرهنگی دین اسلام
را ندارد و شبکه‌های ارتباطی با انحصار اخبار و مطالب صحیح این کمیابی را ایجاد و
آنرا مدیریت و از طریق تولید و عرضه اطلاعات کاذب آنرا جبران می‌نمایند…..

بخشی از کتاب تولید محتوا در رسانه های نوین نوشته محسن فردرو لطف اله سیاهکلی

Hide picture