فلسفه مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی
همه مدیران و برنامه ریزان فرهنگی با پرسش های فراوانی روبرو هستند. فرایندفرهنگ پذیری چگونه است؟ با کدام راه و روش ها می توان زندگی بهتر داشت؟ منظور از رشد فرهنگی چیست؟ چه نوع فرهنگی را می توان رضایتبخش دانست؟ عوامل مؤثر بر تغییرات فرهنگی کدامند؟ برای مدیریت مؤثر فرهنگی چه مهارتهایی را نیازمندیم؟ فعالیت و برنامه های فرهنگی چه ارزشی برای افراد و جوامع دارد؟
پاسخ به این سوالات و نمونه های آن می تواند بخشی از مسائل زندگی انسان ها را حل نماید. اما فلسفه هرگز مدعی نیست که پاسخ های آن، قطعی و یقینی است اما فلسفه می تواند در کشف راهها و روش های مؤثر زندگی آدمی کمک نماید.
بدیهی است مدیران و برنامه ریزان فرهنگی مجبورند به این پرسش ها بیاندیشند و با مطالعه عمیق تشخیص دهند که مردم هر یک از جوامع چه فرهنگی دارند و شیوه زندگی آنها چیست؟ به چه نوع فرهنگی نیازمندند و چگونه باید زندگی کنند؟ و برای رسیدن به اهداف به چه نوع معرفت ها و دانش و مهارتی نیازمندند؟
فلسفه مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی بر چند پایه بنیادی تکیه دارد:
1-معرفت شناسی 2- ارزش شناسی 3- منطق 4- هنر و زیباشناسی 5- سیاست 6- مذهب 7- اخلاق – 8- انسان شناسی 9- جامعه شناسی 10- روان شناسی
حل مسائل مربوط به مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی مستلزم تحلیل و تبیین ابعاد،عناصر و عوامل مؤثر بر آن است و فلسفه مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی در درک درست و دقیق مسائل فرهنگی و توانایی تحلیل و تبیین مسائل فرهنگی ما را یاری می دهد. هر مدیر فرهنگی و هر شخصی که در مورد برنامه ریزی فرهنگی فعالیت دارد و اساساً همه آحاد نوع بشر پیوسته به بررسی اوضاع و احوال خود و دیگران و محیط اطراف و جوامع می پردازد و با اندیشه و سنجش وضعیت و درک خود و براساس جهان بینی خود تصمیم گیری می کند این درک و داوری و جهان بینی فردی را می توان نوعی فلسفیدن نامید. فلسفه با زندگی انسان ها گره خورده است. کوشش انسان برای شناخت خود و محیط اطراف و گذشته حال و پیش بینی آینده به شناخت های خاصی منجر می شود که از آنها به فلسفه تعبیر می شود. آدمی در پی آن است که درباره جهان هستی و سهم و نقشی که در آن دارد آگاهی پیدا کند در این مسیر با پرسش های زیادی روبرو می شود و پاسخ به این پرسش ها نیازمند تفکر است و چون بخشی از پرسش ها را نمی توان به روش علمی یعنی مشاهده و آزمایش پاسخ دارد، برای پاسخ به مسائل کیفی فعالیت های ذهنی و نظری انجام می شود.
فلسفه philosophy توسط متفکران یونانی به معنای دوست داشتن معرفت یا خردبکار رفته است و فیلسوف به کسی اطلاق می شود که پیوسته تلاش می کند شناخت و معرفت خویش را افزایش دهد. هر مدیر و برنامه ریز فرهنگی نیز مانند یک فیلسوف بایستی در مورد مسائلی که از دایره مشاهده خارج است بیاندیشد. به عنوان مثال نوع پاسخ به ماهیت هستی و جهانی که ما در آن زندگی می کنیم بر عمل مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی تأثیرگذار است و یا اینکه مدیر و برنامه ریز فرهنگی در مورد مسئله خیر و شر و تحلیل درست یا نادرست و مفهوم اخلاقی می اندیشد. مدیر و برنامه ریز فرهنگی به ماهیت آرمانها و ارزش های مطلق و مفهوم حقیقت و خیر و زیبایی می اندیشد و اندیشه در این موارد بر فعالیت های وی تأثیرگذار است.
مدیر و برنامه ریز فرهنگی در مورد زندگی و اهدافی که بر آن متصور است و برارزشهای زندگی بایستی اندیشه نظری داشته باشد و در غیر اینصورت نمی داند برنامه ها و فعالیت ها را به چه سمت و سویی حرکت می دهد و چرا؟
پس داشتن یک نظریه از کل هستی و کشف مفاهیم و معانی و ارزشها و تحلیل و تبیین آنها برای مدیران و برنامه ریزان فرهنگی ضروری است. آیا مسئولیت فرهنگ سازی جوامع و افراد یک مسئولیت همگانی است؟ تغییر در رفتار انسان چگونه انجام می شود؟ وسایل ارتباط جمعی و ابزارهای فرهنگی مؤثر امروز چه نوع اهداف، وظایف و محتوای کیفی را بایستی انتقال دهند؟ مسئولیت مدیران و برنامه ریزان فرهنگی چیست؟ مدیر فرهنگی خوب چه کسی است؟ چه کسانی در امر فرهنگ سازی مسئول هستند؟ انگیزش و پاداش در فعالیت های فرهنگی چه باید باشد؟ برای بدست آوردن شناخت فلسفی لازم است روش های فلسفی را بکار برد از جمله تحقیق عقلی، پرسش از فرض ها، منطق و استدلال صحیح، تحلیل و ترکیب، تفکر خلاق و وسعت نظر. در فلسفه محض چهار گروه فیلسوف وجود دارد: کل گرایان(synoptiss)، فعل گرایان(activitist)، قانون نخواهان(antinomians) و تحلیل گران analytic philosophy). کل گرایان می کوشند یک نظریه جهانی یا جهان شمول که الگویی برای تفسیر و ارزشیابی همه تجارب باشد ارائه کنند. فعل گرایان فیلسوف را مصلح مؤثر در اوضاع و احوال اجتماعی می دانند. قانون نخواهان مخالف اصول و قوانین هستند و تحلیل گران که کار مهم فلسفه را تحلیل مفاهیم کلامی یا زبانی می دانند…………..
این مطلب ادامه دارد
بحشی از کتاب مدیریت فرهنگی نوشته محسن فردرو1384