در جهان متكثر و متعدد امروز، افراد بيشتر تمايل دارند كه خود را با عنصر زبان، مذهب و حتي قومیت تعريف كنند. به تعبیری ، هويت‌هاي خرد و كوچك بيشتر قادر خواهند بود تا خود را بازنمايي كنند .شكل‌گيري فرقه‌هاي كوچك، گروه‌هاي قومي و بسياري از هويت‌يابي‌هاي مشابه را بر اين اساس مي‌توان تبيين كرد. شناخت ما از رفتار و اندیشه‌های اجتماعی نتیجه استنباط ما از موقعیت‌هایی است که آنها را مورد بررسی قرار می‌دهیم و آن را فرایندهای شناختی نام نهاده‌اند. در فرایندهای شناختی به متغییرهای محیطی که بر رفتار اثر دارند و به بافت فرهنگی و عوامل زیست شناختی توجه میکنیم. اندیشه‌های اجتماعی همیشه معقول نیستند و ممکن است نتیجه تصورات قالبی ما باشد.معمولا یک ساختار ذهنی یا چارچوبی فکری بصورت یک طرح واره در مورد موضوعی در ذهن ما شکل گرفته است که اطلاعات اجتماعی ما را از یک حوزه سازماندهی مینماید.طرح واره‌ها یک نوع فیلتر ذهنی هستند که در حافظه درازمدت ما بر اساس تجربه‌های زندگی ذخیره می‌شوند و شناخت اجتماعی ما را پدید می‌آورند.طرح واره‌ها به طور قطع شمشیر دولبه هستند. از یک طرف به ما کمک می‌کنند که به جهان اطراف خود معنی ببخشیم و اطلاعات دریافتی را به سرعت و با حداقل کوشش پردازش کنیم‌؛ اما از طرف دیگر ما را در درک جهان به شیوه‌هایی که در واقع درست نباشد گیر بیاندازد. گمانه زنی‌؛ داوری برمبنای شباهت‌؛ دسترس پذیری؛ قرار گرفتن در معرض محرک ها؛اطلاعات تجربی؛ تصور قالبی‌؛ پردازش ناخودآگاه‌؛ سوء گیری منفی و خوشبینانه؛انگیزش‌؛ سرکوبی اندیشه‌؛ نفوذ عاطفه بر شناخت؛و نمونه‌های آن منابع بالقوه خطاهای شناختی ما هستند.ظرفیت شناختی انسان‌ها ،تحت تاثیر خطاهای شناختی قرار دارد. چون انسان ها در شبكه‌اي از روابط اجتماعي زندگي مي‌كنند و بطور مستقيم يا غير مستقيم به ساير مردم ‌پيوند دارند، خطاهای شناختی در تعاملات انسانی ترویج و تقویت و حاصل می آید. توانايي تفكر و دورانديشي انسان‌ها و توانايي بي‌همتاي انسان‌ها در يادگيري، موجب پديد آمدن ظرفيت هاي فرهنگي آنها شده است و كاربرد نمادها در گفتار و زبان و خط و تحرير و تثبيت و ضبط و انتقال اطلاعات و تجربيات و بازشناسي هويتي و شكل‌گيري جهان‌بيني و عقيده و تفسير از اهداف خلقت، جهان و روابط ميان اجزاء جهان و راه‌اندازي نظام معاني براي شناسايي جهان و بيان احساسات و دستورالعمل و قواعد رفتاري و آموزش يافته‌ها بصورت نظام فرهنگي متشكل از ارزش‌ها و هنجارها و پايگاه‌ها و نقش‌ها تشكيل يافته است. با گسترش روابط انساني، فرهنگ مشترك، زبان، دين، تاريخ، سرزمين، نياكان و يك واحد سياسي مستقل و متمركز تشكيل می شود. جوامع انساني كه ابتدا از گروه‌هاي اوليه كوچك برخوردار بودند، پس از گسترش بصورت ملت و دولت، براي دستيابي به اهداف خاص، گروه‌هاي ثانويه بزرگي را طرح‌ريزي نمودند كه بطور ارادي و منطقي تشكيل مي‌شوند و داراي ساخت دقيقاً طراحي شده و تعيين نقش‌ها و وظايف و روابط مشخص بين پايگاه‌هاي رسمي افراد و فعاليت‌هاي هماهنگ اعضاء هستند.
از کتاب فرهنگ و قدرت نوشته محسن فردرو 1398در دست انتشار

Hide picture