ظهور ابَر ثروتمندان نوین جهانی
Chrystia Freeland
مهمترین واقعیت اقتصادی زمان ما این است که ما در دوره ای از موجهای نابرابری درآمدی زندگی میکنیم ،
بین افرادی که درآمد بسیار بالایی دارند و سایر مردم. این تغییر، در حقیقت یک پدیده جهانی است.
رابرت رِیچ، وزیر کار در دوره ریاست جمهوری کلینتون در سال 2005 بر اساس محاسبه ثروت بیل گیتس و وارن بافت، دو فردی که مسلماً بسیار ثروتمند هستند ، درمییابد که ثروت آنها با ثروت ۴۰ درصد پایینی جمعیت آمریکا برابر است (120 میلیون جمعیت).
بنابراین ما در یک عصر اشرافی گرایی جهانی زندگی میکنیم، یکی از دلایل آن، نوعی پدیده جوشاندن قورباغه است. تغییراتی که کُند و آهسته هستند، به سختی درک می شوند حتی اگر اثر نهایی آن کاملاً چشمگیر باشد.
موضوع دیگری نیز در حال رخ دادن است. اختلاف درآمدها.
صحبت در مورد موضوع توزیع درآمد می تواند موجب ترس شود. ما در عصر موج سریع نابرابری درآمدی خصوصاً در بین دهکهای بالا، زندگی می کنیم. چه چیزی سبب این رخداد شده، و ما چه کاری در این مورد میتوانیم انجام دهیم؟
یک مجموعه از دلایل سیاسی هستند:
مالیاتهای پایینتر، عدم حضور مقررات به خصوص در مورد سرویسهای مالی،
خصوصی سازی، حمایتهای قانونی ضعیف برای اتحادیههای تجاری
تمام این مجموعه، به حرکت بیشتر و بیشتر درآمد به سمت طبقات بالا کمک میکند.
تعداد زیادی از این فاکتورهای سیاسی، میتواند در سطح وسیعی زیر مجموعه «سرمایه داری باندهای حکومتی» قرار گیرد، تغییراتی سیاسی که به گروهی که به خوبی با افراد درون مجموعه مرتبط هستند، منفعت میرساند
اما به واقع برای باقی ما، کار چندان مفیدی انجام نمیدهد.
عملاً رهایی از سرمایهداری باندهای حکومتی، به طور غیر قابل وصفی دشوار است.
چقدر دشوار است که شرکت های بین المللی بزرگ، شامل آن هایی که شعارشان این است که” شیطانی رفتار نکنید،” را وادار کنید تا مالیات خود را حداقل در سطح آنچه که از قشر متوسط دریافت می شود، بپردازند.
زمانی که به مسببان اقتصادی ایجاد موج عدم برابری درآمدها نگاه میکنیم، موضوع پیچیدهتر میشود.
جهانی سازی و انقلاب تکنولوژیکی که دوقلوهای تغییردهنده ی اقتصادی هستند
و در حال تغییر زندگی ما و اقتصاد جهانی میباشند وخود موجب قدرت بخشیدن به ظهور ابر ثروتمندان میشوند.
برای اولین بار در طول تاریخ، اگر شما یک ایده پرداز پر انرژی باشید که ایدهای درخشان یا یک محصول جدید و عالی داشته باشید، تقریبا به طور سریع و بدون هیچ مداخلهای، به بازار جهانی بیش از یک میلیارد جمعیت دسترسی دارید. در نتیجه اگر شما خیلی خیلی باهوش باشید و خیلی خیلی خوش شانس،
می توانید خیلی خیلی سریع، خیلی خیلی ثروتمند شوید.
به روزترین مصداق این موضوع، دیوید کارپ است. بنیانگذار ۲۶ سالهی تامبلر که اخیراً شرکت خود را
به ارزش ۱٫۱ میلیارد دلار به یاهو فروخت.
آسانترین راه این است که ببینیم چطور انقلاب تکنولوژیکی و جهانی سازی اثرات این مجموعه از سوپراستارها را در زمینه هایی مشخص، مانند ورزش و سرگرمی ها، خلق می کند.
ما امروزه همه شاهد هستیم که چطور یک ورزشکار خارق العاده یا یک مجری عالی توانایی های خود را در جهت اقتصاد جهانی به کار میبندند، چیزی که پیش از آن هیچ گاه اتفاق نمیافتاد.
اما امروز اثرات حضور ابر ثروتمندان در سایر قسمت های اقتصاد در حال بروز است.
ما اکنون سوپراستارهای تکنولوژیکی داریم. بانکدارهای سوپراستار داریم
وکلای سوپراستار داریم و معماران سوپراستار. آشپزان سوپراستار و کشاورزان سوپراستار هم وجود دارند.
حتی دندانپزشکان سوپراستار هم داریم و این مثال مورد علاقه ی شخص من است،
که چشمگیرترین مثال آن برنارد توآتی است، مردی فرانسوی که به لبخند سوپراستارهایی مانند اولیگارک رومن ابراموویچ روس یا طراح مُدِ اروپا زاده آمریکایی، دایان وان فرستنبرگ، خدمت رسانی نمود.
گرچه فهم این موضوع که چطور جهانی سازی و انقلاب تکنولوزیکی این طبقه ثروتمند را خلق می کند، دشوار است این که در مورد آن چه فکر می کنید، سخت تر است. به این دلیل که برخلاف سرمایه داری باندهای حکومتی، عملکرد جهانی سازی و انقلاب تکنولوژیکی تا حد زیادی مثبت است.
اجازه دهید با تکنولوژی آغاز کنیم. من عاشق اینترنت هستم، عاشق دستگاههای سیار هستم. عاشق این حقیقت هستم که هر کسی بنا به انتخاب خودش می تواند این گفتگو را در فاصله ای بسیار دور از این سالن کنفرانس تماشا کند. من حتی به این دلیل که جهانی سازی نوعی گذر بود که صدها میلیون نفر از فقیرترین جمعیت جهان را از فقر بیرون کشید و به طبقه وسط منتقل کرد، بیشتر طرفدار آن هستم، و اگر شما احیاناً در طبقه ثروتمند جهان هستید، محصولات جدید زیادی برای شما فراهم است — فکر می کنید چه کسی آیفون شما را ساخته است؟ — و سایر وسیله های بسیار ارزانتری که ما برای مدتی طولانی به آنها متکی بودیم. به ماشین ظرفشویی و تیشرت خود فکر کنید.
یکی از مسائلی که مرا نگران می کند این است که به سادگی ممکن است آنچه که شما آن را شایسته سالاری مینامید، تبدیل به سرمایه داری باندهای حکومتی گردد. تصور کنید شما یک کارآفرین فوق العاده هستید
کسی که به طور موفقیت آمیزی ایده یا محصولی را به میلیاردها نفر در دنیا فروخته است و طی این فرآیند میلیاردر شده است. در آن مرحله وسوسه انگیز است که از قوهی فهم اقتصادی خود استفاده کنید و قوانین اقتصادی-سیاسی جهانی را به نفع خود دستکاری نمایید.
این تنها یک مثال فرضی نیست. به آمازون، اپل، گوگل، استارباکس نگاه کنید.
این ها تحسینشدهترین و دوستداشتنیترین و خلاقترین شرکتها در بین شرکتهای دنیا هستند.
آن ها همچنین به طور مشخصی، در کاهش بسیار بسیار چشمگیر صورتحساب مالیاتی خود در زمینه ی سیستم مالیات بین المللی ماهر هستند. و چرا فقط قواعد سیستمهای اقتصادی سیاسی جهانی موجود را به منظور حداکثرسازی سود خود به کار گیریم؟
زمانی که شما قدرت عظیم اقتصادی دارید که در سطوح توزیع درآمدی خیلی خیلی بالا شاهد آن هستیم و قدرتی سیاسی که ناخودآگاه نوعی تسهیل کننده است، این قدرت، برای تغییر قوانین بازی به نفع خودتان وسوسه انگیز است. و دوباره باید بیان کنم که این اصلا مثالی فرضی نیست. این آن چیزی است که اولیگارک روسی در مورد خصوصی سازی منابع ملی روسیه و درواقع خلق فروش قرن انجام داد. این راهی است برای توضیح آنچه که در ارتباط با بی قانونی سرویس های مالی در آمریکا و انگلستان اتفاق افتاد.
موضوع دومی که مرا نگران میکند، این است که به چه سهولتی شایسته سالاری میتواند تبدیل به اشراف سالاری شود. یک روش برای توضیح اشراف گراها این است که آن ها را مانند نخبگان ریاضی بدانیم،
و در واقع آن ها افرادی هستند که میدانند در اقتصاد امروز چه اندازه خبره بودن، تحلیلی و کمی بودن مهم است. به همین دلیل است که آن ها زمان و منابع وصف ناپذیری را برای تعلیم فرزندان خود صرف میکنند.
قشر متوسط هم مقدار بیشتری را برای تحصیل خرج میکنند، اما در مسابقه ی بین المللی تحصیلات که از مهد کودک شروع میشود و به هاروارد؛ استنفورد یا MIT ختم میگردد، به طور فزایندهای ۹۹ درصد توسط یک درصد مغلوب می شوند. نتیجه چیزی است که اقتصاددانانی مانند الن کروگر و مایلز کورک، آن را منحنی گتسبی بزرگ مینامند. همان طور که نابرابری درآمدها افزایش می یابد، انعطاف پذیری اجتماعی کاهش می یابد. ممکن است حکومت اغنیا همان شایسته سالاری باشد، اما شما باید روی پلهی آخر این نردبان متولد شده باشید تا حتی بتوانید در این رقابت حضور داشته باشید.
سومین موضوعی که در واقع مرا بیش از همه نگران می کند، آستانه ای است که در آن در اقتصادهای صنعتی شدهی غربی، نیروهای مثبت بزرگ که هدایتگر رشد جهانی حکومت های ثروتمندان هستند اتفاقاً موجب کوچک شدن طبقهی میانی نیز شدهاند.
اجازه دهید با بحث تکنولوژی شروع کنیم. همان نیروهایی که در حال خلق میلیاردرها هستند در حال بلعیدن شغل های سنتی زیادی از طبقه ی متوسط جامعه نیز هستند. آخرین باری که شخص شما با آژانس مسافرتی کار کرده اید چه زمانی است؟ و در مقابل با رخداد انقلاب صنعتی، برجستگان اقتصاد نوین ما، شغلهای جدید زیادی ایجاد نمی کنند. در حالی که جنرال موتورز در اوج خودش صدها هزار نفر را استخدام کرد، فیس بوک کمتر از ده هزار نفر استخدام داشت. همین شرایط برای جهانی سازی نیز صدق می کند. با وجود این که صدها میلیون نفر را از طریق بازارهای ایجاد شده بیرون میکشد، اما در عین حال شغلهای زیادی را به بیرون از اقتصادهای توسعه یافته غربی میسپارد.
حقیقت وحشتناک این است که هیچ قانون اقتصادی که به صورت اتوماتیک رشد اقتصادی افزایش یافته را به رونق اقتصادی وسیع همگانی برگرداند وجود ندارد. این موضوع از آن جهت که من بررسی کردم، در وحشتناک ترین آمار اقتصادی عصر ما، نشان داده میشود. از اواخر دهه ی ۱۹۹۰ میلادی، افزایش ها در بهره وری از افزایش در دستمزدها و استخدام جدا شده بود.
این بدان معنی است که کشورهای ما ثروتمندتر می شوند، شرکت های ما کارآمدتر می شوند، اما ما شغل های بیشتری ایجاد نمی کنیم و در مجموع، به مردم بیشتر نمی پردازیم.
یک نتیجه گیری ترسناک که شما از کل این موضوع میتوانید داشته باشید این است که باید نگران بیکاری ساختاری بود. آن چه که مرا بیش تر دلواپس می کند، یک سناریوی کابوس مانند دیگر است.
کابوسی که مرا نگران می کند، جهانی است که در آن تعداد کمی نابغه، گوگل و سایر اجزایش را خلق میکنند و باقی ما استخدام میشویم تا آن ها را مشت و مال بدهیم.
اما مهم است که به خاطر داشته باشیم که پیش از آن که یاد بگیریم چطور ثمرِ انقلاب صنعتی را با گروه وسیعی از جامعه به اشتراک بگذاریم، ما باید از ۲ رکود، شامل رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ میلادی و رکود طولانی دهه ۱۸۷۰ میلادی همچنین از دو جنگ جهانی، انقلاب های کمونیستی در روسیه و چین و یک دوره از تحولات زیاد اجتماعی و سیاسی در غرب گذر می کردیم. همچنین تصادفی نبود که ما از یک دوره اختراعات زیاد
اجتماعی و سیاسی عبور کردیم. ما حکومت رفاه مدرن را خلق کردیم تحصیلات عمومی، مراقبتهای بهداشتی عمومی و حق بازنشستگی را ایجاد کردیم. ما اتحادیه ها را خلق کردیم.
امروز ما در دوره گذار اقتصادی زندگی می کنیم که از جهت مقیاس و دامنه با انقلاب صنعتی قابل قیاس است.
برای اطمینان از اینکه این اقتصاد جدید به همه ما و نه فقط قشر اشرافی جامعه منفعت میرساند، ما باید دوره ای را آغاز کنیم که با تغییرات بلندپروازانه اجتماعی و سیاسی همراه است.
۱- برنارد آرنو و خانواده
دارایی خالص: ۲۳۳ میلیارد دلار| سن: ۷۵ | کشور: فرانسه| صنعت: مد و خردهفروشی
۲- ایلان ماسک
دارایی خالص: ۱۹۵ میلیارد دلار| سن: ۵۲ | ایالات متحده| صنعت: خودروسازی
۳- جف بزوس
دارایی خالص: ۱۹۴ میلیارد دلار| سن: ۶۰ | ایالات متحده| صنعت: فناوری
۴- مارک زاکربرگ
دارایی خالص: ۱۷۷ میلیارد دلار| سن: ۳۹ | ایالات متحده| صنعت: فناوری
۵- لری الیسون
دارایی خالص: ۱۴۱ میلیارد دلار| سن: ۷۹ | ایالات متحده| صنعت: فناوری
۶- وارن بافت
دارایی خالص: ۱۳۳ میلیارد دلار| سن: ۹۳ | ایالات متحده| صنعت: امور مالی و سرمایهگذاری
۷- بیل گیتس
دارایی خالص: ۱۲۸ میلیارد دلار| سن: ۶۸ | ایالات متحده| صنعت: فناوری
۸- استیو بالمر
دارایی خالص: ۱۲۱ میلیارد دلار| سن: ۶۸ | ایالات متحده| صنعت: فناوری
۹- موکش آمبانی
دارایی خالص: ۱۱۶ میلیارد دلار| سن: ۶۶ | هند| صنعت: متنوع
۱۰- لری پیج
دارایی خالص: ۱۱۴ میلیارد دلار| سن: ۵۱ | ایالات متحده| صنعت: فناوری