شغل های آینده
David Lee
Innovation leader
سخنرانی دیوید لی در مورد شغل های آینده:
امروزه نگرانیهای بهجایی مطرح است در مورد اینکه تکنولوژی دارد هوشمند میشود به قدری که خود را در مسیری به سوی آیندهای بدون شغل قرار دادهاست.
چه برسر مشاغل میآید وقتی دیگر خودمان ماشینهایمان را نمیرانیم و غذایمان را نمیپزیم و حتی بیماریهایمان را تشخیص نمیدهیم؟
خوب، تحقیقی جدید از طرف Forrester Research پیشبینی میکند که تا ده سال آینده،احتمالا ۲۵ میلیون شغل از بین خواهد رفت
در وال استریت و سیلیکون ولی، شاهد دستآوردهای عظیمی در کیفیت آنالیز و تصمیمگیری به دلیل یادگیری ماشین هستیم.
پس حتی باهوشترین و پردرآمدترین افراد هم متأثر این تغییر خواهند شد
چیزی که واضح است این است که مهم نیست شغلتان چیست، اگر همۀ آن توسط روباتی یا نرمافزاری در چند سال آینده انجام نشود، حداقل، بخشی از آن انجام خواهد شد.
باید تغییری که پیش روی ما هست را بشناسیم و شروع به طراحی شغلهای جدیدی کنیم که به عصر رباتیک مرتبط باشند
ما قبلا با دو انقراض عظیم مشاغل روبهرو شدهایم و آن را بهبود بخشیدیم. از ۱۸۷۰ تا ۱۹۷۰، درصد کارگران آمریکایی مربوط به مزارع کاهش۹۰ درصدی پیدا کرد، و دوباره از۱۹۵۰ تا ۲۰۱۰، درصد کارگران آمریکایی شاغل در کارخانهها کاهش ۷۵ درصدی داشت. با این حال، چالشی که این بار با آن روبروهستیم، یکی ازآنها است. ما برای حرکت از مزارع به سوی کارخانهها صد سال وقت داشتیم، و سپس ۶۰ سال طول کشید تا تماما اقتصادی خدماتی بسازیم.
امروزه، نرخ تغییرات نشان میدهد که فقط ۱۰ یا ۱۵سال برای سازگارشدن وقت داریم، و اگر به موقع واکنش نشان ندهیم، بدان معناست که وقتی دانشآموزان مدارس ابتدایی امروز به سن دانشگاه برسند،ما احتمالا در یک جهان رباتی زندگی خواهیم کرد، که تا حد زیادی در بیکاری و نوعی افسردگی غیرعالی فرو رفته است، اما به نظرم قرار نیست که این طور باشد.
فهمیدید که کار من نوآوری است، بخشی از کارم سازماندهی آن است که شرکتهای بزرگ چطورتکنولوژیهای جدید را اعمال کنند. قطعا بعضی از این تکنولوژیها، صرفا برای جایگزین کردن کارگران انسانی طراحی شدهاند، اما معتقدم که اگر برای تغییر ماهیت کارکردن قدم برداریم،
نه تنها محیطهایی راخلق میکنیم که افراد عاشق سر کار آمدن باشند، بلکه نوآوری را که میخواهیم تولید کنند
تا میلیونها شغلی که توسط تکنولوژی از بین میروند را جایگزین کنند. معتقدم که کلید جلوگیری از آیندهای بدون شغل این است که چیزی که ما را انسان میکند را دوباره کشف کنیم، و نسل جدیدی از شغلهای انسان محور بسازیم که اجازه بدهد تا علایق و استعدادهای نهفتهای را که هر روز با خود حمل میکنیم را رمزگشایی کنیم.
اما اولا، مهم است که تشخیص دهیم خود منشا این مشکلات هستیم. میدانید که فقط به خاطر این نیست که ما کسانی هستیم که رباتها را میسازیم. اما با این وجود که بیشتر مشاغل دههها پیش کارخانهها را ترک کردند،
ما هنوز به این ذهنیت کارخانهای استاندارد سازی و مهارت زدایی پایبندیم.
ما هنوز مشاغل را درحدود وظایف روندی تعریف میکنیم و به مردم بهاندازۀ تعداد ساعتی که این کارها را انجام میدهند پول میدهیم. ما تعاریف شغلی محدودی ایجاد کرده ایم مثل صندوقدار، پردازشگر وام، رانندۀ تاکسی،
و سپس از افراد میخواهیم که تمام شغلشان محدود به این وظایف منفرد باشد.
این انتخابها، درواقع، دو عارضۀ جانبی خطرناک را به همراه دارند.
اولین، این است که این شغلهایی که تعریفی محدود دارند این شغلهایی هستند که توسط رباتها جایگزین میشوند، زیرا رباتهای تک کار راحتترین نوع رباتها برای ساختن هستند.
اما دومین خطر، ما بهطور تصادفی کاری کردهایم که میلیونها کارگر در سراسر جهان شغلهای بسیار خسته کنندهای دارند.
بهعنوان مثال کارشناس مرکز تماس.
در دهههای اخیر، ما درمورد هزینههای عملیاتی کمتر لاف میزنیم زیرا ما بیشتر نیاز کار مغزی را از افراد گرفتهایم
و آن را در سیستم قرار دادهایم. بیشتر روز را، آنها روی صفحه کلیک میکنند، کدنوشتهها را میخوانند.
آنها بیشتر شبیه ماشینها عمل میکنند تا انسانها. و متأسفانه طی سالهای آینده، درحالی که تکنولوژی پیشرفتهتر میشود، آنها، همراه با افرادی مثل منشیها و کتابدارها، میبینند که بخش اعظمی از کارشان از بین میرود.
برای مقابله با این موضوع، باید شغلهای جدیدی را خلق کنیم که کمتر متمرکز بر وظایفی که یک فرد انجام میدهد، باشند و بیشتر بر مهارتهایی که فرد به محل کارش میآورد متمرکز باشند. مثلا، رباتها در انجام کارهای تکراری و محدود عالی هستند، اما انسانها قدرت فوقالعاده ای برای گردهم آوردن توانایی با خلاقیت دارند
زمانی که با مشکلاتی که قبلا ندیدهایم برمیخوریم. این زمانی است که هرروز کمی شگفتی به همراه دارد که شغلهایی برای انسانها طراحی کردهایم نه برای رباتها.
کارآفرینان و مهندسین ما در حال حاضر در این دنیا زندگی میکنند، همانطور که پرستاران و لولهکشان و درمانگران زندگی میکنند. میدانید، این طبیعت بسیاری از شرکتها و سازمانها است که فقط از افراد درخواست کنند که آنها به سرکار بیایند و کار آنها را انجام دهند. اما اگر کارتان بهتر توسط رباتی انجام میشود، یا اگر تصمیماتتان بهتر توسط هوش مصنوعی گرفته میشوند، قرار است شما چه کاری را انجام دهید؟
خوب، من فکر میکنم برای مدیران، ما باید واقع بینانه در مورد مشاغلی که درسالهای آینده ناپیدید میشوند
فکر کنیم، و برای شغلهای دارای معنا و ارزشمندی بیشتر که جایگزین آن میشوند برنامه ریزی کنیم.
ما باید محیطهایی را خلق کنیم جاییکه هم انسانها و هم رباتها رشد کنند. من میگویم، بیایید کار بیشتری به رباتها بدهیم، و کارهایی که کاملا از انجام آنها متنفر هستیم را انجام بدهیم، ربات، بیا اینجا، این گزارش احمقانۀ دردناک را پردازش کن.
و برای انسانها، باید از توصیۀ هری دیویس در دانشگاه شیکاگو پیروی کنیم. او میگوید که ما باید کاری کنیم که مردم بیشتر خودشان را در صندوق عقب ماشین خود ترک نکنند. منظورم این است که، انسانها در آخر هفتهها فوقالعاده هستند. به افرادی که میشناسید و کاری که یکشنبهها انجام میدهند فکر کنید. آنها هنرمندان، نجاران، سرآشپزها و ورزشکارانی هستند. اما دوشنبهها، آنها به متخصص منابع انسانی بودن و تحلیلگر سیستم ۳ (شغلشان) بر میگردند.
میدانید، این عناوین شغلی محدود نهتنها به نظر خستهکننده هستند، اما، درواقع، تشویقی نامحسوس برای افراد هستند تا آنها هم مشارکتهای شغلی محدود و خسته کننده بسازند. اما من به چشم دیدهام که اگر افراد را دعوت کنید که بیشتر باشند، میتوانند ما را با بیشتر بودنشان حیرتزده کنند.
چند سال پیش، من در بانک بزرگی کار میکردم که تلاش میکرد که نوآوری بیشتری را به فرهنگ شرکتش بیاورد. پس تیم من و من یک نمونه رقابت را طراحی کردیم که هرکسی را دعوت میکرد که هرچیزی را که میخواستند بسازند. ما درواقع داشتیم تلاش میکردیم که بفهمیم که آیا محدودکنندۀ اصلی نوآوری
کمبود ایده یا کمبود استعداد است یا خیر، و معلوم میشود که هیچ یک جواب نیست.
آن یک مشکل توانمندسازی بود. و نتایج برنامه شگفتانگیز بود. ما شروع کردیم با دعوت مردم به تجسم دوبارۀ چیزی که میتوانستند برای یک تیم به ارمغان بیاورند.
این رقابت نهتنها فرصتی بود تا هرچیزی را که میخواستید بسازید بلکه فرصتی بود تا هرکسی که میخواستید باشید. و وقتیکه مردم دیگر محدود به عناونین شغلی روزمرۀ خود نبودند، آنها احساس آزادی میکردند تا انواع مهارتها و استعدادهای مختلف را برای مشکلاتی که سعی داشتند حل کنند به ارمغان بیاورند. ما افرادی در کار فناوری را دیدیم که طراح شده بودند، بازاریابانی که معمار شده بودند، و حتی افرادی درکار سرمایهگذاری که با توانایی جوک نوشتنشان پز میدادند.
ما این برنامه را دوبار انجام دادیم و هربار بیش از۴۰۰نفر استعدادهای غیرمنتظرۀ خود را برای کار به ارمغان آوردند
و مسائلی که سالها میخواستند حل کنند را حل کردند. در مجموع، آنها میلیونها دلار ارزش را ایجاد کردند،
ساختن چیزهایی مثل یک سیستم صوتی-لمسی بهتر برای مراکز تماس، ابزارهای دسکتاپ راحتتر برای شاخهها
و حتی یک سیستم کارت تشکر که اساس و بنای تجربۀ کاری کارمندی شدهاست.
درمدت هشت هفته، مردم تواناییهایی را نشان دادند که هرگزخواب استفاده از آنها در محل کار را ندیده بودند.
مردم مهارتهای جدیدی یاد گرفتند، افراد جدیدی را ملاقات کردند، و درآخر، فردی مرا به کناری کشید و گفت،
«باید به شما بگویم، این چندهفتۀ اخیر یکی از سخت ترین، و پرکارترین تجربه های کاری من در تمام زندگیام بوده است، اما ثانیهای از آن شبیه به کار کردن نبود.»
و آن کلید حل مسئله است. به مدت آن چند هفتۀ کم، افراد به خالقان و نوآورانی تبدیل شدند.
آنها در رویای پیداکردن راهحلهایی برای مسائلی که سالها آنها را آزار داده بود بودند، و این فرصتی بود تا آن رویا را تحقق ببخشند. و این رویاپردازی بخش مهمی است از آنچه ما را از ماشینها جدا میسازد.
در حال حاضر، ماشینهای ما کلافه نمیشوند، آزرده نمیشوند، و به طور قطع تصور هم نمیکنند.
اما ما، بهعنوان آدمیزاد– درد را احساس میکنیم، کلافه میشویم. و زمانیکه ما در آزردهترین و کنجکاوترین حالت قرار داریم زمانی است که ما انگیز میشویم که به عمق یک مشکل برویم و تغییری را ایجاد کنیم. تصورات ما محل تولد محصولات جدید، خدمات جدید، و حتی صنایع جدید هستند.
من معتقدم که شغلهای آینده از مغز افرادی نشئت میگیرند که امروز به آنها میگوییم تحلیلگر و متخصص،
اما فقط در صورتی که به آنها آزادی و حمایتی را بدهیم که برای رشد کردن برای مبدل شدن به محققان و مخترعان نیاز دارند. اگر میخواهیم شغلهایمان را ضد ربات کنیم، ما، به عنوان رهبران، باید آن ذهنیت را ترک کنیم که به مردم بگوییم که چه کار کنند و درعوض از آنها بپرسیم که انگیزه برای حل چه مشکلاتی را دارند
و چه استعدادهایی را با خود به محل کار میآورند.
زیرا زمانی که شخصی که یکشنبهها هستید را چهارشنبهها به سر کار میآورید، بیشتر چشم انتظار دوشنبهها خواهید بود، و آن احساسی که نسبت به دوشنبهها داریم بخشی از آنچه ما را انسان میسازد است.
و درحالیکه مجددا شغلی برای عصر ماشینهای هوشمند طراحی میکنیم، همۀ شما را دعوت میکنم که در کنار من کار کنید تا انسانیت بیشتری را به زندگیهای کاریمان بیاوریم.
متشکرم.
منبع سایت TED