سیدمحمود دعایی – تکرارِ فضیلت هایِ‌ فراموش شده

به حق صحبت دیرین که هیچ محرمِ راز

به یارِ یک جهتِ حق گزارِ ما نرسد

چنان بِزی که اگر خاکِ ره شوی کس را

غبارِ خاطری از رهگذارِ ما نرسد                                       

حافظ

 

شاید کسی نبود که اسلام را و یا نهضت اسلامی را و یا ایران را دوست بدارد و از شنیدن خبر درگذشت حجت الاسلام و المسمین سید محمود دعایی اندوهگین نشده باشد. او را همه دوست می‌داشتند چون او همه را دوست می‌داشت. او را همگان به صفت انسانیت می‌شناختند چون او همه را به خاطر انسانیتشان ارج می‌نهاد.

او حجتِ‌موجَّهِ انقلاب‌ اسلامی بود.«حجت» به معنی هر چیز یا هر کسی است که در مقام بحث و استدلال بتوان آن را وسیله احتجاج قرار داد و مطلب مورد ادعا را اثبات کرد. مانند شواهد و دلایل، و نیز مانند انسانهای برجسته‌ای که خداوند در روز جزا با آنان برای حقانیت راه خود استدلال می‌کند و بهانه را از دست خطاکاران‌ میگیرد.

 دعایی ثابت کرد که می‌توان مسؤولیت داشت و شش دوره نماینده مجلس شورای اسلامی بود اما خانه همان خانه و زندگی همان زندگی و با نهایت قناعت و ساده زیستی روزگار را گذراند. او در قیامت حجتی است علیه مسؤولانی که خوردند و بردند و توجیه کردند.

دعایی که خود یکی از مؤثرترین نیروهای نهضت اسلامی ایران در مبارزه با رژیم گذشته بود ثابت کرد که می‌توان فدایی امام و رهبری بود اما از امام و رهبری برای انتقام‌جویی و نفرت‌پراکنی و ایجاد دو دستگی و مرزبندی بین طرفداران نظام استفاده نکرد.

در نگاه دعایی مراد از انقلاب اسلامی همان بود که بنیانگذار انقلاب اسلامی در پی آن بود. یعنی انقلاب  در فرهنگ و بینش، و دگرگونی در معنویت و اخلاق و تربیت، نه ترور و شورش و ناامنی.

او که از با سابقه‌ترین انقلابیون و از نزدیک‌ترین حواریون امام در نجف و ایران بود با مشی  و مرام خود ثابت کرد حلم و مدارا و احترام،بیش از حمله و تشر و تهدید کارساز است و دستور العمل قرآن کریم برای جذب انسانها به سوی راستی و فلاح اثربخش‌تر و خط معیار است آنجا که خداوند سبحان رمز توفیقات پیامبر عزیز خود را چنین بیان فرموده است: [لطفا همه آیه شریفه را به صورت‌ِکامل ملاحظه‌فرمایید]

« فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ‌حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ‌الْمُتَوَكِّلِينَ. (آل‌عمران159)

 ای پیامبر،رحمت خدا تو را با خُلق مهربان و خوش‌خوی گردانيد،و اگر تندخو و سخت‌ دل بودی، مردم از پيرامون تو متفرق می‏شدند پس چون امت به نادانی درباره تو بد کنند از آنان درگذر و از خدا بر آن‌ها طلب آمرزش کن و برای دلجويی آنان در کار ها با آنان مشورت نما و چون بر كارى تصميم گرفتی با توكل به خدا انجام ده که خدا آنان را که بر او اعتماد کنند دوست دارد و ياری می‏كند»

دعایی انقلابی بودن را در حفظ وحدت جامعه و تلاش برای باز کردن گره از مشکلات مردم و رفق و مدارا و همدلی بین مردم و عمل به آموزه‌های حیاتبخش اسلام می دانست و البته در صورت حمله دشمن، دفاع جانانه از حریم کشور و ملت و اسلام.

آری سید محمود دعایی حجت موجَّهِ انقلاب اسلامی بود و به تعبیر زیبای لسان الغیب حافظ شیرازی که اشعارش تفسیر انسان و انسانیت در همه روزگاران است:

خيال روي تو در هر طريق همره ماست

نسيم موي تو پيوند جان آگه ماست

به رغم مدعياني که منع عشق کنند

جمال چهره تو حجت موجّه ماست

به حاجب در خلوت سراي خاص بگو

فلان ز گوشه نشينان خاک درگه ماست

به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است

هميشه در نظر خاطر مرفّه ماست

گویند درخت را از میوه‌اش باید شناخت « الثمره تُنبئ عن الشجره» میوه سالم از سلامت درخت خبر می دهد. سید محمود دعایی نمونه ای برجسته ازسبک تربیت صحیح دینی و  میوه ای شیرین از درخت پربار مکتب اخلاقی و سیاسی امام خمینی بود.

در باره او چه می توان گفت جز اینکه او توانست با خُلق محمدیِ خود صدها فرهیخته اهل فرهنگ و قلم و اندیشه را که در هجوم بی امان تحجر به گوشه عزلت رانده شده بودند از انزوا به در آورد و با پاسداشت حرمت و حقوق آنان، جامعه را با رنگین کمان اندیشه‌های متنوع دینی و ملی به سرزندگی و نشاط فرا بخواند.

دعایی بر اساس فرمایش امام جعفر صادق(ع): « کونوا دعاه للناس بغیرالسنتکم/مردم را با غیر زبان‌تان به رستگاری دعوت کنید» به جای نصیحت و توصیه و سخنرانی و خطابه و مقاله و کتاب،در «رفتار و عمل» مبلغ ارزشهای الهی و انسانی بود و در این راه چه خوب هم به مقاصد وآرمانهای بلند دست یافت،هنیئا له حیاتِ ابدی و همنشینی با خوبان گوارایش باد.

 با حسن سلوک و ادب و احترام در برابر انسانها و پرهیز از نفاق و ریاکاری و کینه‌توزی، زخم های عمیق روحی بسیاری از انسانهای رنجیده را التیام بخشید. او برای ناامیدان امید و برای بی پناهان پناه بود. در خدمت به خلق خدا  لحظه‌ای تردید به خود راه نمی‌داد و به توفیقات زیادی در حل مشکلات مردم و دستگیری از ناتوانان دست یافت.  او با صرف هزینه فراوان از آبرو و موقعیت خود، پشتیبان مطمئنی برای اهالی فرهنگ وادب و دانش و هنر بود.

در روزگاری که عده‌ای حق زندگی را برای مخالفان فکری خود نمی‌خواستند و حتی پس از مرگِ آنان نیز از خواندن نماز بر جنازه‌شان دریغ می‌ورزیدند،دعایی یکه‌تاز میدان شهامت و حریت با کمال افتخار بر جنازه هر اهل قبله‌ای نماز  گذارد و آبرویی برای روحانیت و تشیع و اسلام گردید.و خوشا برکسانی که با دعا و نماز این سید پاک طینت و ملکوتی سیرت از جهان خاکی بدرقه شدند.

سید محمود دعایی چشم از جهان فرو بست ولی با سلوک بی‌تکلف خود خط بطلان بر تفرعن خود ساخته اربابان قدرت کشید و نفوذ معنوی او در دلها ثابت کرد که آنچه می‌ماند:

 صداقت در مهربانی

 اخلاص در خدمت

 و خاکساری در کرسی قدرت است.

 و آنچه رفتنی است:

مهرورزی های دروغین

خدمت‌رسانی‌های با منت

و فخر فروشی در برابر افتادگان و بندگان خداست.

نقش دعایی در تاریخ فرهنگ و مطبوعات ایران نقشی ماندگار، بی بدیل، تحول آفرین و الگوساز است.

بارالها ! روح پاکش را با اجداد طاهرینش محشور فرما و راه و روش او را الگوی جویندگان حق و طالبان فضیلت قرار ده، بِمنّک و کَرمِک.

از: محمدعلی خسروی

 

تواضع و فروتنی

هوشنگ مرادی کرمانی با بیان این‌که سیدمحمود دعایی آدم متواضع و فروتنی بود می‌گوید:

بارها به ایشان گفتم تواضع و فروتنی را کلی شرمنده کرده‌ای.

این نویسنده پیشکسوت ادبیات کودک و نوجوان در پی درگذشت حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمود دعایی در گفت‌وگو با ایسنا، درباره یار کرمانی خود در تهران اظهار کرد: چه می‌توانم درباره‌اش بگویم؟! ایشان آن‌قدر در مقابل‌های آدم‌های کوچک و بزرگ متواضع و فروتن بودند که یک‌بار به او گفتم «پیش آمده از این تواضع و فروتنی خسته شوید و یا این مسئله برای‌تان دردسر و توهینی شود؟» گفت «بعضی‌ها گفته‌اند اما من برای این حرف‌ها اهمیتی قائل نیستم، از این‌که به بندگان خدا دارای هر نوع تفکر و عقیده‌ای، احترام بگذارم خوشحال می‌شوم.» بارها شنیده‌ام که گفته‌اند  دعایی تنها مدیری در سرتاسر ایران است که هر وقت بخواهید می‌توانید یک‌راست بروید اتاقش و با او صحبت کنید، بی‌آن‌که نگهبان و دربان و محافظی داشته باشد. او همه را دوست داشت و به من کمی بیشتر لطف می‌کرد، بغل می‌کرد و بوسه‌های طولانی روی صورت و پیشانی داشت.

مرادی کرمانی با گریه افزود: یک روز به او گفتم آقای دعایی همه هنرمندان ایران با نماز شما به طرف جهانی دیگر می‌روند، شما چه محبتی نسبت به هنرمندان دارید، شما هنرمنددوست هستید. هرکسی را نگاه کنید، خواهید دید دعایی برایش نماز خوانده است. او مرد بسیار مهربان و صمیمی و آدم دردکشیده‌ای بود.

او سپس با بغض خاطره‌ای از دعایی تعریف کرد: ساختمانی قدیمی در کرمان هست که الان به کتابخانه  ملی کرمان تبدیل شده است. زمان افتتاحیه عده‌ای از کرمانی‌هایی را که در تهران بودیم، دعوت کرده‌ بودند و هرکسی در آن‌جا صحبت می‌کرد و خاطرات خودش را می‌گفت. این محل در گذشته کارخانه نخ‌ریسی بود که انگلیسی‌ها در زمان جنگ جهانی دوم تأسیس کرده بودند. آقای دعایی پشت میکروفن که رفت به جای این‌که حرف بزند، سرش را روی تریبون گذاشت و شروع به گریه کرد. همه مات‌شان برد که چرا این ‌کار را می‌کند. بعد از گریه گفت، مادرم همین‌جا فوت شد، این‌جایی که الان کتابخانه شده است؛ مادر من خدمتکار این‌جا بود، جارو می‌کشید و سرفه می‌کرد. من بچه یتیمی بودم و  می‌آمدم پشت دیوار(دیوار آجری بود) لقمه‌ نانی، گاه گوشت کوبیده بود و گاه پنیر به من می‌داد که ناهار بخورم و مدرسه بروم. مادرم می‌پرسید سیر شدی؟ با این‌که هیچ‌وقت سیر نشده بودم، می‌گفتم سیر شدم چون می‌دانستم لقمه‌ای ندارد و اگر بگویم سیر نشده‌ام خجالت می‌کشد. می‌گفتم خودت هم لقمه‌ای بخور. او این حرف‌ها را با گریه می‌زد و همه متأثر شدند. همیشه برای او گریه می‌کردم. صحنه عجیبی بود و تا مغز استخوانم را سوزاند.

این نویسنده ادامه داد: در «شما که غریبه نیستید» هر وقت می‌خواستم از فقر و بی‌کسی و تنهایی حرف بزنم، می‌گفتم زشت است و شخصیتم از بین می‌رود اما یادم می‌آمد که دعایی آمد و در جمع چنین حرفی زد و گفت مادر من جاروکش این‌جا بود. نویسنده‌ام و بدون قصه نمی‌توانم حرف بزنم. این قصه خود ابعاد شخصیتی این آدم را نشان می‌دهد. من کاری به دیدگاه‌های سیاسی و مسائل دیگری که داشت، ندارم. از دیدگاه نویسنده به این شخصیت نگاه می‌کنم، این ماجرا آن‌قدر روی من تأثیر گذاشت که تا مدت‌ها حالم بد بود. وقتی می‌خواستم  موقعیت‌های زندگی‌ام و تحقیری را که شده بودم، بنویسم یاد او می‌افتادم، می‌گفتم او این حرف‌ها را زد و تحقیر نشد،  او با صداقتی که داشت این حرف‌ها را زد.

 مرادی کرمانی با تأکید بر این‌که زنده‌یاد دعایی ابعاد بسیار بسیار زیادی داشت، خاطرنشان کرد: گاه فکر  می‌کردم اگر مشکلی داشته باشم، به چه کسی بگویم. با خودم می‌گفتم دعایی تنها کسی است که می‌شود با او درد دل کرد. اگر گرفتاری پیدا می‌کردید، این آدم می‌توانست راحت حرف بزند، لااقل به حرف آدم گوش می‌کرد. چیزی که ایشان داشت فضای باز ذهنی و افق دید گسترده بود، خیلی به زندگی آدم‌ها و عقایدشان کار نداشت. همه را با دید انسانی می‌دید و می‌گفت آن‌ها هم بنده خدا هستند، کاش همه همین‌طور بودند؛ کسانی که مدعی کشیدن گوشه گلیمی از آب گل‌آلود امروزه برای مردم هستند. وقتی خبر رفتنش را شنیدم، خیلی اذیت شدم…..

Hide picture