روش و بینش در سبک زندگی
آنچه سبک زندگی
را از فرهنگ و شیوه زندگی تا حدودی متمایز نموده است روش و بینشی است که در سبک
زندگی وجود دارد. فرهنگ مانند انبارهای از آگاهی ها، عقاید، باورها و رسوم و
رفتار است و انباشتی از معرفتهای گوناگون. اگر برای ورود به این انبار بزرگ روش و
بینشی نداشته باشیم با مجموعهای از لایهها و اجزاء فرهنگی روبرو خواهیم شد که میتوانیم
فقط بخشی که در مقابل ما در قفسهها قرار گرفته است را مشاهده نماییم. اما اگر این
انبار بزرگ را به روشی جدید و بر اساس بینشی متمایز دسته بندی کنیم، کالاها و
اجناس و اجزاء موجود در انبار را به گونهای دسته بندی شده قابل مشاهده مییابیم.
روش و بینش در سبک زندگی به آدمی میآموزد که چگونه به اطلاعات و دادههای فرهنگی
خود سامان دهد و آنچه میپسندد را چینش جدید و دسته بندی سلیقهای و قابل تحلیل و
بازخوانی نمایند و بینش ظرفیت و قالب انسجام یافتهای دارد که ترجیحات، گرایشها و
ارزشهای هر فرد را مشخص میکند و روش مسیر اندیشیدن را به ما نشان میدهد.[1] بدون تردید انتخاب بینش و روش متفاوت به نتایج متفاوتی
خواهد انجامید و در صورتیکه خطایی در انتخاب بینش و روش وجود داشته باشد اهداف و
نتایج نیز دارای اشتباه و خطا خواهد شد. در حوزه فرهنگ افراد جامعه به کمک ارزشها
و باورها و عقاید و رسوم و هنجارهای مشترک و جمعی حرکت و رفتار میکنند و شعور
جمعی و عقاید و اراده جمعی آحاد جامعه بصورت فرهنگ قابلیت و تسهیل در تصمیم گیری و
رفتار را برای ما فراهم میآورد. اما در سبک زندگی، شناخت از زندگی و تصمیم گیری
در مورد رفتار و نحوه عمل و حرکت ما در جامعه بر بستر فرهنگ جامعه انجام نمیشود
بلکه نسبی، فردی، خرده گروهی، محدود و غیرعمومی است. بینش فرهنگی در سبک زندگی از
جایی آغاز میشود که فرد «خود» را به عنوان نقطه حرکت قرار میهد (و نه جمع را).
آرمان من چیست؟ و چگونه میتوانم به آن دست یابم؟ طرز تلقی من، برداشت من، ذهنیت
من و در مجموع بینش من تنها معیار برای تشخیص منافع من و روش زندگی من است. بدین
ترتیب بینش در سبک زندگی به مرز فرهنگ جمعی و منافع جمعی و خاستگاه جمعی و اولویتها
و ارزشهای جمعی نمیرسد و در مرز خودبینی و ذهنیت فردی قرار میگیرد. افراد
بازیگران اصلی صحنه فرهنگ میشوند و هدفهای جمعی جای خود را به هدفهای فردی و خرده
گروهی میدهد. ترجیحات فرد بعنوان ارزش تلقی میشود و معیار تشخیص فرد متکی به
دریافتها و معرفت قبلی او از جهان است. آگاهی فردی و اطلاعات دریافت شده فرد از
محیط عنصر اساسی تصمیم گیری او میشود و در مجموع بینش فرد شکل میپذیرد. در پی
این بینش در سبک زندگی، روشی نیز نهفته است راه رسیدن به هدف با نظم و توالی خاصی
از انتخابها و گزینشها صورت میگیرد، قواعد ساده و مشخصی ترسیم میشود و قاعده
بازی جدیدی به اجرا در میآید. هر فردی میتواند عناصر و اجزاء زندگی خویش را
آنچنان که مطلوب و مناسب با اهداف خود میداند انتخاب، گزینش و چینش نماید به
نحوینکه ترکیب منسجمی از اجزاء و کالاها و انتخابهایی که قابل تحلیل و ارزیابی
است پدید میآید و در ورای این ترکیب نگاه فرد به زندگی آشکار میشود. جهان بینی،
هستی شناسی، فهم و ارداک و شناخت او از محیط زندگی اش در روش انتخاب و گزینش و
چینش او قابل مشاهده است. به کارگیری کلمه سبک به همین منظور است. فرد مانند یک
هنرمند به تحصیل شناخت و تجربهای متفاوت از دیگران و به روش خود زندگی اش را
بازگویی میکند. در این حوزه، مفاهیم و مصادیق و نمادها و اسطورههای جدیدی بوجود
آمده و باز تعریف میشوند…..
بخشی از کتاب سبک زندگی در رسانه های نوین نوشته محسن فردرو
[1]- روش و بینش در سیاست. سید
علی اضغر کاظمی. دفتر مطالعات سیاسی بین المللی .1374 ص 19