تولید فرهنگی و هنری در شرایط سخت اقتصادی
گفتگو با محسنفردرو كارشناس فرهنگي (دانش آموخته دکترای مدیریت وبرنامه ریزی فرهنگی و دکترای اجرایی کسب و کار )در خصوص توسعه ساختارها و زيربناهاي لازم براي رشد توليد و توزيع محصولات فرهنگي و هنري
رشد توليد و توزيع و مصرف محصولات فرهنگي- هنري چه طور بايد باشد؟
توليد و توزيع و مصرف كالاهاي فرهنگي به دانشي برميگردد، كه ما آن را به نام اقتصاد فرهنگ ميشناسيم، در اين حوزه ما بررسي ميكنيم كه چگونه از منابع كمياب و كالاهاي فرهنگي استفاده بهينه كنيم تا بهترين نتيجه و كارايي را داشته باشيم، ویا اینکه چگونه منابع كمياب و سرمايههاي كمياب را براي پاسخگويي به نيازها استفاده كند.
زماني ما توليد و توزيع مي كنيم كه مصرف داشته باشيم، مصرف كالاهاي فرهنگي به نياز برميگردد، انسان موجودي نيازمند است كه اين نيازها كاملاً متفاوت است، مانند نيازهاي جسمي، روحي، عاطفي، اجتماعي است. به وسايل و ابزاري كه اين نيازها را پاسخ مي دهد، كالا ميگوييم، كالاها و خدمات فرهنگي هنري، كالاها و ابزارهايي هستند كه پاسخگوي نيازهاي فرهنگي و هنري هستند،
بايد بدانيم نياز فرهنگي و هنري در جامعه ما چيست؟ اگر نياز مردم را در حوزه فرهنگی و هنری تشخيص ندهيم چگونه و چهچيز را مي توانيم توليد كنيم، در واقع يكي از مشكلاتي كه در كشور ما موجود است از اينجا شروع ميشود، ما بايد نيازهاي فرهنگي هنري مردم كشورمان را بشناسيم،
متاسفانه بنظر می رسد بخش بزرگی از مسئولین کشور اصلا توجهی به نیازهای فرهنگی ندارند و فقط آنچه خود آن را صلاح بدانند قابل تولید و مصرف می دانند.
كارشناسان نيازهاي انسان را به چند دسته تقسيم بندي ميكنند، نيازها يا اساسي هستند و يا نياز غير ضروري، نياز اساسي مانند مسكن و يا غذا. گاهي اين نيازها را به دسته ديگري به نام نيازهاي ضروري و نيازهاي لوكس تقسيم بندي می کنند. بعضي از نيازها نيازهاي جسمي و بعضي از نيازها نياز معنوي است، در جامعه ما عده ای فرهنگ و هنر را جزء نيازهاي لوكس قرار می دهند يعني در دسته نيازهاي درجه دوم و غير ضروري می دانند و در نتيجه آب رساني، مسكن، تامين مواد غذایی و بازرگاني چنان اولویت می یابد که فرصتی برای رسیدگی به تولیدات فرهنگی و هنری نداریم و فقط به کنترل و نظارت بر تولیدات فرهنگی بخش خصوصی می پردازیم.
به نظر من، کالاهای فرهنگی و هنری به معنایي پاسخگوي نيازهاي عاطفی و احساسی و معنوي می باشند، اساساً انسان ها موجوداتي هستند كه با فكر سرو كار دارند، ايده، فكر و معرفت عناصر هسته اصلي فرهنگ هستند، اگر فرهنگ را درست تعريف كنيم، و هسته اصلي آن را دانش، آگاهي، معرفت و فهم، ايده و خلاقيت فكري تعريف كنيم، فرهنگ در واقع الگوهاي پاسخگويي به نيازهاي بشري است، به توانايي فكر كردن و به توانايي پاسخ به نياز، فرهنگ مي گوييم، اگر ملتي نتواند مسكن مناسب خود را طراحي كند، به اين معنا است كه فكر و دانش لازم براي پاسخگويي به نياز و مشكل مسكن خود را ندارد، مي رود و از الگوهاي غربي مسكن را در شهرها و روستاهاي كشوربه كار ميگيرد، آيا مسكني كه در اردبيل ساخته ميشود با مسكني كه در يزد ساخته ميشود، مواد و منابع آن يكسان باشد؟ اگر ملتي قدرت اين را داشته باشد كه بهترين فكر و بهترين پاسخ مناسب را براي طراحي مسكن خود داشته باشد، ما ميگوييم اين جامعه فرهنگ مسكن و فرهنگ پاسخگويي به نيازهاي مسكن را دارد . همينطور مشكلات اجتماعي نيز به همين گونه است، به عنوان مثال لباس و مد، يك نفر ميتواند لباسي مناسب براي سرما و گرما، نرم لطيف و زيبا را طراحي كند، ملتي كه چنين لباسي را طراحي كند و بسازد فرهنگ بالايي دارد، ما به اين نتيجه ميرسيم اگر فرهنگ را اينگونه تعريف كنيم، فرهنگ ديگر درجه دوم نيست، بلكه درجه يك است، چرا كه براي پاسخگويي به تمام نيازهاي خود به فرهنگ نياز داريد، پس فرهنگ راه و روش زندگي ميشود، بخشي از اين راه و روش از گذشته به ما منعكس شده، يعني تجربياتي است كه ديگران توليد كردهاند آماده كردهاند و بخشي از آن نيز امروز ما خودمان ميسازيم و نسل جديد يك صفحه به آن فرهنگ اضافه ميكند. به اين ترتيب فرهنگ ديگر حوزه مربوط به خود نيست، بلكه مربوط به توسعه اين كشور است، اگر ميخواهيد اقتصاد مناسب داشته باشيد، بايد فرهنگ مناسب داشته باشيد، فرهنگي كه بتواند در زمينه اقتصاد كمك كند، اگر ميخواهيد صنعت داشته باشيد بايد فرهنگ مناسب داشته باشيد، چرا كه فرهنگ ايده و توانايي فكر كردن در هر زمينهاي است.
رشد توليد و توزيع و مصرف هنر فرهنگ در بخش خصوصي چه نتايجي دارد؟
براي نيازهاي فرهنگي خود مصرف ميكنيم، مصرف چگونه بوجود ميآيد؟ مصرف به چه چيز مرتبط است، به نياز مرتبط است، نياز از طريق خريد و تهيه كالاهاي مرتبط برطرف ميشود. كالاها دو دسته هستند، كالاهاي بادوام و بيدوام، در حوزه فرهنگ نيز چنين كالاهايي وجود دارد، كالاهاي بادوام حوزه فرهنگ، كالاهاي سرمايهگذاري شده و ماندگار هستند، ما مجبوريم مجتمع فرهنگي داشته باشيم تا در آن كلاس آموزش هنري داشته باشيم، مصرف نيز بادوام و بيدوام است. مصرف به درآمد مرتبط است، هرچقدر درآمد افزايش پيدا كند، مصرف بالاتر ميرود، اگر درآمد سرانه كشور بالا رود بر روي مصرف نيز تاثير خواهد گذاشت، اما بعضي از مصرفها مصرفهاي طبيعي است و بعضي از مصرفها، مصرفهاي ترويجي است. كالاهاي خارجي در ما احساس نياز بوجود مي آورند و با ايجاد تنوع كالا اين نياز را در مصرف كننده افزايش ميدهند.
اگر كتاب فروشي نزديك محل زندگي يا محل كار بود، به كتابفروشي ميرويد اما اگر به جاي كتابخانه، فروشگاه لوازم منزل بود به آنجا سر خواهيد زد. پس اگر كالاي فرهنگي در دسترس نباشد، مصرفي هم نخواهد داشت، اگر امكانات فرهنگي وجود نداشته باشد، چه مصرفي ميتواند وجود داشته باشد. اگر كالاهاي سرمايهاي بادوام وجود نداشته باشد و اگر كالاهاي مصرف فرهنگي در دسترس مردم وجود نداشته باشد مصرفي بوجود نميآيد، مسئولان بايد اين مطلب را در نظر بگيرند كه در جهان امروز تحقيقات جامعه شناسي نشان مي دهد كه احساس محروميت از خود محروميت مهمتر است. يعني ممكن است يك نفر واقعاً محروم نباشد اما احساس محروميت كند و يك نفر واقعاً محروم باشد اما هيچ احساس محروميت نكند. شما ممكن است همهجا را آباد كنيد اما احساس مردم اين است كه محروم هستند، در جهان امروز فرهنگ و نیازهای فرهنگی و پاسخ به آنها با رسانه های جمعی و رسانه های نوین ارتباط موثر یافته اند و اگر دولت ها رسانه های حرفه ای نداشته باشند بدون تردید با مشکلات فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی گسترده روبرو می شوند. کلمه رسانه های حرفه ای را در مقابل رسانه ملی و رسانه رسمی کشور بکار می برم رسانه های دولتی و رسمی متاسفانه نمی توانند پاسخگوی نیازهای فرهنگی گسترده مردم باشند و در جهان رقابتی موجود بین رسانه های ماهواره ای و اینترنتی بدون تردید در دراز مدت با مشکلات مختلفی روبرو خواهیم شد
شبكه توليد و توزيع و مصرف محصولات فرهنگي- هنري را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ما با توليد كنندگان و مصرف كنندگان و بازار رقابتی روبرو هستيم، اقتصاددانان به اين بازار، بازار رقابتآزاد ميگويند، بازار رقابت آزاد توليد كنندگان متنوع با مصرفكنندگان انبوه در كنار هم قرار ميگيرند، و بنا به سليقه مصرف كننده انواع توليدات وجود دارد و مصرف كننده يكي از اين توليدات را انتخاب ميكند، و مبادله مي كند كه اينجا يك بازار رقابت آزاد تشكيل مي شود. ما توليد كننده و مصرفكننده انحصاري نداريم، براي اينكه بخش خصوصي وارد حوزه توليد محصولات فرهنگي و هنري شود، ما ناخودآگاه مجبوريم بازار رقابتی را پديد آوريم، چرا كه سليقههاي مردم متفاوت است. اگر توليدكنندگان متنوع شوند انواع توليدات فرهنگي و هنري توليد ميشود مصرف كننده بنا به نيازش يكي را انتخاب ميكند. حال اگر اين تنوع افزايش پيدا كند با افزايش مشتري مواجه خواهيم شد. بايد فضايي را بوجود آورد كه بخش خصوصي بتواند انواع محصولات فرهنگي خود را در بازار وارد كند، و مخاطب نيز از آن استفاده كند، در اينجا ما توليد كننده فردي و نوع توليد سنتي كه محدود و براي مخاطب محدود است كاري نداريم چرا كه در جهان امروز با توليد انبوه روبرو هستيم ممكن است يك توليد فرهنگي در بخش كوچكي از كشور توليد شود اما همه دنيا ميخواهند از آن استفاده كنند. شرايط دنياي امروز باعث شده است كه ما با توليد انبوه و با شبكهاي از توليدكنندگان در حال رقابت و با شبكهاي از مواد و موانع مورد نياز و يك شبكه اقتصادي مواجه هستيم بايد چرخه اقتصادي بين توليد كننده، توزيع كننده و مصرف كننده بوجود آيد. اگر ما تولید کننده داخلی را با سدی از ضوابط و نظارت های گسترده دولتی و رسمی روبرو کنیم در کوتاه مدت مصرف فرهنگی به سمت مصرف کالاهای فرهنگی رسانه های خارجی گرایش می یابد و مصرف فرهنگ غربی جایگزین مصرف فرهنگ داخل می شود.
چالشهاي پيش رو براي توليد و توزيع و مصرف محصولات فرهنگي و هنري از نظر شما چيست؟
فرهنگی که امروز در سازمان رسمی کشور وجود دارد یک فرهنگ رسمی و نظارت شده و کنترل شده می باشد. تولیدات فرهنگی و هنری نیز در سطح گسترده ای با کنترل و نظارت روبرو شده و محدود هستند و چرخه حرفه ای رسانه ای نیز وجود ندارد ، يعني توليدكنندگان و توزيع كنندگان، در بازار رقابتی حضور ندارند. تولیدات متناسب با نیازهای اقشار گوناگون جامعه نیست و مسئولین فقط پاسخگوی دو تا سه میلیون نفر از کل جمعیت کشور هستند.نياز سنجني مناسبي نسبت به توليدات فرهنگي صورت نگرفته است، ما نميدانيم مصرف كالاهاي فرهنگي مردم ما چقدر است، به چه تعداد فيلم سينمايي نياز دارند به چه تعداد اثر هنري نياز دارند، اما اگر همين امروز از وزارت بازرگاني بخواهيم، به شما خواهد گفت كه در سال به چه مقدار گندم نياز داريم. اما از بخش فرهنگ سوال كنيد به چند تابلو هنري نياز داريم، به چند فيلم سينمايي و يا ورزشگاه نياز داريم، هيچ جوابي نميتوانيم پيدا كنيم، استانداردهاي بخش فرهنگ نامشخص است، در جايي كه هيچ داده و اطلاعات دقيق و علمي براي نيازهاي فرهنگي وجود ندارد، برنامهريزان چگونه ميتوانند برنامهريزي كنند، پس اولين نياز در اين حوزه ساختارهاي علمي و رويكرد علمي به حوزه فرهنگ و هنر است. دانش در حوزه فرهنگ و هنر بايد تخصصي شود، كارشناسان اين رشته بايد اطلاعات اين رشته را فراهم كنند استاندارد سازي كنند و ميزان موزد نياز مخاطب را بسنجند و به توليد كننده ارائه دهند. علت اينكه بخش خصوصي در حوزه فرهنگ و هنر سرمايهگذاري نميكند به اين علت است كه بازار مصرف، بازار آشكاري نيست.
گفتگو توسط سایت فکرورزی
Fekrvarzi.ir