اعتماد به نفس – خود شیفتگی : دو گانه تاریخی و نسل حاضر ما – دکتر مهدی عبدلی

اعتماد به نفس خودشیفتگی : دوگانه تاریخی و نسل حاضر ما

دکتر مهدی عبدلی

روانپزشک و روان درمانگر – مشاور

در مفهوم خودباوری یا اعتماد به نفس شخص بواسطه تجربیات قبلی به توانایی‌ها و استعدادهای خود در مواجهه با تغییرات و چالش های محیط درونی و برونی، به شکلی واقعی و موفق اعتماد و باور دارد. غالب تجربیات انسان برای شکل گیری اعتماد به نفس تا سن 5 سالگی و در تربیت و فرزندپروری والدین اتفاق می افتد. اگر چه عامل قدرتمند ژنتیکی مزاج بر شکل گیری صفات شخصیتی کودک و سالهای بعد زندگی وی به عنوان بزرگسال موثر است، اما پاسخ های دریافتی کودک از محیط پیرامون در این سالها بواسطه روند یادگیری بر رویکرد وی نسبت به دریافت درونی قدرت درونی خود تاثیر بسزایی خواهد داشت و تغییر و ارتقای این اعتماد به نفس در سالهای بعد، تنها با ایجاد فرصت تجربیاتی است که فرصت از دست رفته باور استعدادهای درونی را تا حدودی بتواند جبران کند.

مطالعات سده پیش نشان داد که وجود والدین سخت گیر و تحقیر کننده و عدم فرصت دادن به کودک برای تجربه قایم به ذات می تواند اعتماد به نفس را در کودک و سالهای بعدی زندگی وی کاهش دهد. نتایج چنین مطالعاتی محملی شد برای دوربرگردان والدین در تربیت کودکان خود و از سویی تبلیغ گسترده و گاه حتی سیاه بازار تکنیک های طلایی افزایش اعتماد به نفس. این رقابت چنان بالا گرفت که عده ای حتی فرمول های جادویی برای افزایش اعتماد به نفس در کسانی که حال و حوصله و انرژی تجربه را نداشتند، اختراع کردند.      ” چشم هایت را ببند و با خود بگو من اشرف مخلوقات عالم هستم. من فلان هستم. من چنانم و موفقیت را در آغوش بگیر.”

فرهنگ مصرفی از دیگر سو نیاز به خلاقیت و تجربه – شکست و موفقیت و قرار نبود همیشه موفقیت – را از خانواده ها سلب می نمود و گاه با ظاهری بزک کرده خود را دوستدار کودک نشان می داد. والدینی که با افتخار اظهار می کنند تمام امکانات رفاهی کودکان خود را تأمین می کنند تا آنها فقط درس بخوانند؛ و چه بسا حتی آرامش و آرزوهای خود را فدای این افتخار می نمایند. میوه پوست کنده و در بشقاب با کمال خوشوقتی به کودک و نوجوان پیشکش می شود تا او فقط درس بخواند و باصطلاح پدر و مادر های این دوره زمانه کمبودی نداشته باشد.

پرده ای دیگر از این تراژدی تربیتی شکل می گیرد. پدر و مادرهایی که تحقیر کودکی خود را با گرفتن حتی نمرات خوب از سوی والدینشان حالا می خواهند با ارزش دهی بی حد و حساب به نسل بعد از خود جبران کنند. کافی است معلمی از ناتوانی و یا نافرمانی کودک در مدرسه انتقاد کند؛ فردای آن روز لشکرکشی والدین و حتی فامیل برای اعتراض به آسیب دیدن شخصیت کودک انجام خواهد گرفت . این ها همه یک پیام را به کودک انتقال می دهند که تو در همه حال ارزشمندی و مورد پذیرش. ایجاد انتظاری که سالهای بعد موجب مشکلات عدیده وی در تعامل با اجتماع، محیط کار و همسرش خواهد شد.

آن چیزی که اعتماد به نفس کاذب گفته می شود رهاورد سیستم تربیتی والدین در طی سه دهه گذشته در کشور ما است که مسابقه بازاریابی کلاس ها و دوره ها و سخنرانی های شبه علمی هم برآن افزوده است. اما این اعتماد به نفس کاذب چه مشکلاتی را می تواند برای کودکان ما و نسل آنها به همراه داشته باشد؛ موضوعی که در نسل جوان ما می توان اثرات آن را از هم اکنون دید:

  • اعتماد به نفس زیادی سبب می شود فرد احساس کند دنیا به آنها بدهکار است و اگر اوضاع بر وفق مراد وی پیش نمی رود، از زمین و زمان شاکی هستند.
  • پدر و مادر ها همیشه تلاش می کنند به کودکان خود احساس امنیت ببخشند؛ اما احساس امنیت زیادی سبب می شود کودکان راه و رسم حل معضلات و ناکامی ها را یاد نگیرند. آنها هرگز در چنین سیستمی مجبور نیستند شکست خود را مدیریت کنند و یا از شکست بگریزند، چون اصلاً فرصت داده نشده تا شکست بخورند. فرصت نداده ایم شکست را بپذیرند. این دیالوگ مرسوم گوینده های ورزشی را کافی است از نظر بگذرانید: ” پیروزی غرور آفرین – مساوی ارزشمند – شکستی که هیچ چیز از ارزش های تیم ما کم نمی کند “. این دقیقاً همان سیستم تربیتی بسیاری از والدین ما است که در مقابل سیستم فلک کردن – یادآور تنبیه تیم فوتبال عراقی توسط پسر صدام – اختراع شده و البته متأثر و موثر بر فرهنگ عامه جامعه ما نیز هست.
  • این روش تربیتی همیشه با این پیام برای کودک همراه است که تو برای ما بهترینی. در روانشناسی کلاسیک این الگوی مادرانه است که به کودک این پیام را می دهد که تو همیشه محبوب مادری. اما خصایل اخلاقی و مفاهیمی مانند عدالت در روانشناسی توسط پدر منتقل می شود. پدر این پیام را برای کودک دارد که اگر بچه خوبی باشی دوستت دارم. در جامعه امروز ما به سبب کثرت اشتغالات پدرها و گاه تلاش مادران در موازنه قدرت که تربیت کودکان را ملک طلق خود می پندارند، این نوع تربیت را شایع نموده است. اما این نوع تربیت لطمات سنگینی به کودک وارد می سازد.کودک باید بداند از دیگران بهتر و برتر نیست. باید بداند همه انسانها خوب هستند و هر کس نکات قدرت و ضعفی دارد و او باید ضمن احترام به استعدادهای دیگران به پرورش استعدادهای خود بپردازد.
  • انسانهایی که اعتماد به نفسشان بیش از حد و بطور کاذب باد می شود، بیشتر در معرض خشم هستند. اصطلاح خودشیفتگی آسیب دیده در روانشناسی مبین همین موضوع است. نگاهی به آمار بالای میزان خشم در ایرانیان می تواند مصدق این موضوع باشد. بسیاری تلاش دارند آن را به مشکلات جامعه نسبت دهند؛ اما نگاهی به آمار نزاع ها نشان می دهد ایرانی ها گاه حتی با یک بوق بلند اتومبیل که آن را ناقض تمامیت خود می دانند، برآشفته شده و حتی ممکن است وارد نزاع شوند.
  • افزایش اعتماد به نفس چه در تربیت تشویق مدار برخی والدین و چه در دوره های فراکیهانی که اشخاص را با دریافت پول در فضای بالا ابری اصطلاحاً ایلیوژنال رها می کنند، موجب می شود فرد برای کارهایی که چندان استعدادی در آنها ندارد، بیش از حد وقت بگذارد و از اموری که می تواند در آنها توفیق بیشتری کسب کند، غافل شود. او یاد نمی گیرد که قرار نیست ما از عهده هرکاری بربیاییم. با استعداد بودن به معنی توانمندی در تمام جنبه ها نیست و اگر ناکامی سراغش آمد قرار نیست به حذف دیگران برای حفظ درخشش خود و یا حذف خود بر مبنای قانون همه یا هیچ اقدام کند.
  • کسانی که اعتماد به نفس بالای کاذب دارند ، شکست را به عوامل بیرونی نسبت می دهند و خود را مبری از مسوولیت شکست می دانند. این همان فرهنگی است که پدر و مادرها به بهانه تسلی دادن کودک، وی را با این روش بزرگ می کنند. کسی که با چنین تربیتی بزرگ شود، سرزنشگران و منتقدان عملکرد خود را توهین کننده به شخصیت خود و افراد مغضوبی خواهد دید و در صدد اصلاح اشتباهات خود برنخواهد آمد….ادامه دارد

مطلب کامل را می توانید در ماهنامه شماره 3 جلا – نیاز اندیشه روز مطالعه فرمایید.

1 thought on “اعتماد به نفس – خود شیفتگی : دو گانه تاریخی و نسل حاضر ما – دکتر مهدی عبدلی

Comments are closed.

Hide picture